1. خانه
  2. slash
  3. تاریخچه اشغال فلسطین
  4. slash
  5. بررسی مسیر تشکیل دولت اسرائیل در تاریخ و تولد صهیونیسم

بررسی مسیر تشکیل دولت اسرائیل در تاریخ و تولد صهیونیسم

آغاز مسیر تشکیل دولت اسرائیل در تاریخ و تولد صهیونیسم چگونه بود؟

مروری بر چگونگی تشکیل دولت اسرائیل و تولد نامشروع آن

نقطۀ آغاز تشکیل دولت اسرائیل به دیروز و امروز مربوط نیست، نطفۀ نامشروع این دولت جعلی به آرامی در طول تاریخ بسته شد. یهودیان در طول تاریخ چه در زمان زندگی در اورشلیم، چه در زمان مهاجرت و سختی، چه در زمان تجارت و بازرگانی در اروپا، حتی در زمان تخریب مخفیانۀ مسیحیت و تضعیف مسیحیان در حال مقدمه چینی و پایه ریزی دولت مخصوص خودشان بودند. هدف برای آنها وسیله را توجیه می کرد و به هر روشی برای آغاز تشکیل دولت اسرائیل متوسل می شدند.

پس از آنکه شرایط زندگی در اروپا برای یهودیان نامناسب شد، گروهی از آنها به کشورهای مختلفی مثل عثمانی مهاجرت کردند، عثمانی شرایط بسیار خوبی برای رشد یهود فراهم کرد و شامل منطقۀ فلسطین هم بود.

«لئو پینسکر» ایدۀ ساخت وطنی مخصوص یهودیان را ارائه داد. مدتی بعد «تئودور هرتزل» هم این ایده را تقویت کرد و به آن جدیت بخشید. ماجرای «آلفرد دریفوس» و رفع اتهام از او منجر به مظلوم نمایی یهود در دنیا شد، همین موضوع هرتزل را مصمم کرد که ایدۀ تأسیس دولت و وطنی مخصوص یهودیان عالم را پیگیری کند و به آن رسمیت بین المللی ببخشد. او اولین کنگرۀ صهیونیسم را در سوئیس برگزار کرد و رسماً به آغاز تشکیل دولت اسرائیل وجهۀ بین المللی بخشید.

مهم ترین و کلیدی ترین موضوع این کنگره آن بود که یک سرزمین به عنوان وطن برای یهودیان در نظر گرفته شود و دنیا از آنها برای این حق دفاع کند. در این کنگره از موضوع تأسیس دولت سخن به میان نیامد، از فلسطین نامی برده نشد و از لفظ «خانه» برای یهود استفاده شد، تا احساسات دنیا برانگیخته شود. هرتزل شخصاً مسئول رسیدگی و پیگیری توافقات کنگره شد. او با امپراطور عثمانی به نام «سلطان عبدالحمید» برای دریافت فلسطین وارد مذاکره شد، اما عبدالحمید با آنها مخالفت کرد و عرصه را برای آنها تنگ کرد. یهودیان هم با کمک دولت های غربی فتنه ای توسط فرقۀ یهودی «دونمه» به راه انداختند، حکومت عثمانی را برانداختند و سلطان عثمانی عزل شد. این واقعه راه را برای تشکیل دولت اسرائیل هموار کرد. برای دانستن بیشتر در مورد این وقایع با ما همراه باشید.

جرقۀ ایدۀ وطن اختصاصی یهود

گفتیم مسیر تشکیل دولت اسرائیل مسیر پیچیده ای بود که مراحل مختلفی را از سر گذرانید. یک پزشک صهیونیست روسی به نام «لئو پینسکر[1]» که برای نشریه های یهودی مقاله می نوشت و در انجمن گسترش فرهنگ بین یهودیان روسیه فعالیت می کرد، ایدۀ اختصاص سرزمینی برای یهود را مطرح کرد. پینسکر پس از مدتی موضعش را تغییر داد. او که ابتدا موضعی متمایل به حل مشکل یهود از طریق فرهنگ و روشنگری داشت، در سال 1881 در یکی از جلسات انجمن گسترش فرهنگ اعلام کرد که بهتر است سیاست فعلی شان را کنار بگذارند و به فکر وطنی مخصوص برای اسکان یهودیان باشند. او به اروپا رفت تا نظریۀ تأسیس دولت صهیونیستی را تبلیغ کند.

ما می توانیم پینسکر را از صهیونیست های غیر یهودی به حساب بیاوریم که از بیرون به جامعۀ یهود نگاه می کرد. او یهودیت سنتی و اندیشۀ دینی یهود را رد کرد و گفت، یهودیان دیگر نباید وضعیت آوارگی و تبعیدشان را به عنوان کیفر الهی بپذیرند، آنها باید برای تغییر وضعیتشان انقلاب کنند.

او معتقد بود، محال است که یهودیان بتوانند در ملت های دیگر ذوب شوند، آنها ملتی هستند که بسیاری از صفت های ملی مثل سرزمین مشترک، آداب و رسوم مشترک و زبان واحدی ندارند، به همین دلیل آنها ملتی مرده، پوسیده و فاقد استقلال هستند. او برای حل این مسئله راه حل های سنتی و مذهبی مثل مهاجرت را رد کرد و گفت، یهود باید مأوا و مکانی دائمی برای خودش دست و پا کند. طرح پینسکر حول محور تأسیس دولت، هویت سیاسی و اجتماعی مستقل و اختصاص سرزمینی برای یهود می چرخید. این ایده مقدمۀ تشکیل دولت اسرائیل بود.

پینسکر در سال 1884 رئیس گروه «دوستداران صهیون» شد. اگرچه او بیشتر از آنکه اجراکنندۀ طرح مهاجرت یهودیان و تشکیل دولت اسرائیل باشد، متفکر صهیونیست محسوب می شود، اما در دورۀ ریاست او بود که زمینۀ مهاجرت یهودیان فراهم شده، مبالغی برای روستای یهودی نشین جمع آوری شد و کمیتۀ «ادیسا» به همین منظور تشکیل شد.

رسمیت بخشیدن به تأسیس دولت توسط صهیونیست ها

رهبر، پایه گذار و نظریه پرداز صهیونیست ها روزنامه نگاری اتریشی-مجارستانی به نام «تئودور هرتزل[2]» بود. تفکر هرتزل همان ایدۀ تکامل یافته و توسعه یافتۀ پینسکر بود که نهایتاً منجر به تشکیل دولت اسرائیل شد. اگرچه هرتزل گفت که از نوشته های او بی خبر بوده، اما چهارچوب فکری پینسکر و هرتزل بسیار شبیه بود و تفاوت اساسی این دو در میزان درکشان از امپریالیسم بود. هرتزل تنها راه عملی شدن آرزوهای صهیونیست را تکیه بر امپریالیسم غرب می دانست، اما پینسکر در توهم خودآزادسازی به سر می برد. شخصیت ایده آل هرتزل باعث شد که او بتواند حلقۀ وصل جهان غرب و صهیونیست ها شود. او از یهودیان مسیحی شده ای بود که با پذیرش شروط غرب از هویت یهودی اش چشم پوشی کرده و وارد دنیای غرب شده بود؛ به تعبیر بهتر او یک یهودی غیر یهودی بود.

هرتزل در ابتدا موافق ایدۀ «ادغام» بود و معتقد بود که با مسیحی شدن جمعی از یهودیان مشکل آنها حل می شود، اما با ماجرایی که برای آلفرد دریفوس رخ داد، نظرش تغییر کرد. او موضوع را اینطور مطرح کرد که چون یهودیان با موج شدید یهودستیزی در جوامع دیگر مواجهند، لازم است که کشوری مستقل برای خود داشته باشند، پس از ایدۀ ادغام عبور کرد و در کتابی به نام «کشور یهود» نظریۀ ناسیونالیست یهودی را با واژۀ «صهیونیسم» عنوان کرد. این اتفاق نقطۀ عطف مهمی در تشکیل دولت اسرائیل بود.

نقطۀ اوج مظلوم نمایی یهود در دنیا

در مقالۀ تاریخچۀ قوم یهود گفتیم که یهودیان در جوامع اروپا چندان خوشنام و محبوب نبودند و حق دریافت منصب های نظامی و حکومتی را نداشتند، با این وجود فردی به نام «آلفرد دریفوس» توانسته بود به جایگاه خوبی در نظام فرانسه برسد و این موضوع در پایه ریزی تشکیل دولت اسرائیل نقش مهمی ایفا کرد. سازمان اطلاعات ارتش فرانسه در سال 1894 متوجه حضور جاسوسی شد که اطلاعات سری را به آلمان ها منتقل میکرد. در این ماجرا شواهد علیه دریفوس بود. این اتفاق باعث شد که مقابل چشم همگان او را خلع درجه کردند و پس از دادگاه های مکرر او را تبعید کردند. به دلیل یهودی بودن دریفوس اذهان عمومی علیه یهودیان متشنج شد. نیروهای سیاسی، مذهبی، مردم و نخبگان فرانسه به دو گروه موافق و مخالف دریفوس تبدیل شدند. موضوع مهم آن بود که این ماجرا در جو عمومی فرانسه و حتی اروپا فقط به دریفوس مربوط نمی شد و به همۀ یهودیان اطلاق می شد. پس از گذشت چند سال دریفوس تبرئه و بی گناهی او ثابت شد.

این ماجرای سازمان یافته به صورت هم زمان چند نتیجه به دنبال داشت، سوءظن فرانسوی ها نسبت به یهودیان از بین رفت، فضا برای مظلوم نمایی یهود بسیار مهیا شد، زمینۀ برپایی مراکز قدرت توسط صهیونیست ها فراهم شد، کلیسا و طرفدارانش بی اعتبار شدند و جدایی دین از سیاست ترویج یافت. نویسندگان، شاعران، ناشران  و هنرمندان بسیاری بعد از ماجرای دریفوس به استخدام پول سرمایه داران یهودی درآمدند و به کمک فراماسون  های دست نشاندۀ یهودی در مراکز مختلف توانستند با مظلوم نمایی برای دریفوس از تمام یهودیان رفع اتهام کنند. جالب است که چنین پرونده ای که تأثیر شگرفی در تحولات جهان داشت و تحت حفاظت سرویس اطلاعاتی بود، به دلایل مشکوک و نامعلومی در سال 1914 محو و نابود شد. این ماجرای سازمان دهی شده که برای دریفوس اتفاق افتاد، منبع الهام خوبی برای هرتزل بود، تا ایدۀ تأسیس یک کشور تماماً یهودی نشین را پیش ببرد. او همواره در جلسات دادگاه دریفوس شرکت می کرد و وقایع دادگاه را برای نشریه ای اتریشی گزارش می کرد. پس از این ماجرا تشکیل دولت اسرائیل جدی شد و هرتزل به سمت قانونی و بین المللی کردن آن حرکت کرد.

انعقاد نطفۀ نامشروع دولت جعلی اسرائیل

پس از ماجراهایی که گفتیم، هرتزل نمایندگان یهود را که در کشورهای مختلف پراکنده شده بودند دور هم جمع کرد تا «دولتی ملی» برای یهود پایه ریزی کنند و مقدمات تشکیل دولت اسرائیل را فراهم کنند. اولین کنگرۀ صهیونیست ها[3] با حضور یهودیان و مسیحیان صهیونیست در شهر بال سوئیس در سال 1897 برگزار شد. اصلی ترین هدف آنها ایجاد وطنی برای یهود بود، البته همراه با تضمینی از سمت قوانین بین الملل مبنی بر آنکه دنیا باید خواست قانونی مردم یهود برای بازگشت به فلسطین و زندگی در آنجا را به رسمیت بشناسد و از آن حمایت کند. این کنگره این هدف را وابسته به اجرای تدابیر خاصی می دانست. این تدابیر عبارت بودند از سازمان دهی یهودیان و وحدت بین تمامی آنها، تقویت آگاهی ملی و احساسات یهودیان، فراهم کردن مقدمات کسب رضایت حکومت ها برای رسیدن به هدف صهیونیسم و گسترش مهاجرهای یهودی در سرزمین فلسطین با حمایت از کارگران و کشاورزان.

هرتزل به عنوان رئیس کنگره موظف به پیگیری مصوبات این کنگره شد. اسقف هکلر اولین روحانی مسیحی صهیونیست بود که هرتزل را در پیگیری اهدافش همراهی و تشویق کرد، البته مسیحیان و یهودیان صهیونیست بسیاری از هرتزل حمایت کردند. آنها در این کنگره از واژۀ دولت استفاده نکردند تا دیگران فعلاً متوجه تشکیل دولت اسرائیل نشوند، پس از واژۀ «خانه» برای جلب ترحم استفاده کردند.

برای هرتزل چندان فرقی نمی کرد که وطن یهود کجا باشد و تشکیل دولت اسرائیل در کدام منطقه صورت بگیرد، طرح او صرفاً یک طرح سازمانی و استعماری به نفع یهود بود. علاوه بر فلسطین سرزمین هایی مثل مراکش، اوگاندا در شرق آفریقا، موزامبیک و بلژیک هم گزینه هایی برای اسکان یهودیان صهیونیست و تشکیل دولت اسرائیل بودند، اما از هر کدام از آنها بنا به دلایلی صرف نظر شد. نهایتاً یک سال پس از مرگ هرتزل همگی بر فلسطین اتفاق نظر پیدا کردند، زیرا یهودیان به أرض موعودشان تعصب و علاقۀ خاصی داشتند و این منطقه با سیاست های استعماری بریتانیا هم سوتر بود.

سازمان دهی افراد اولین اولویت جنبش صهیونیست در راستای تشکیل دولت اسرائیل بود؛ زیرا صهیونیست ها بدون یک تشکیلات سازمانی منسجم و شبه دولتی نمی توانستند فعالیت های منسجمی داشته باشند، به همین علت نهادی شبه دولتی  به اسم «سازمان جهانی صهیونیسم» تأسیس شد.

هرتزل و هم فکرانش را صهیونیسم های «منشورگرا» می نامند؛ زیرا آنها معتقد بودند که تا زمانی که منشور و مجوزی از دولت عثمانی برای استعمار فلسطین و ایجاد هویت مستقل در آن کسب نکرده اند، اجازۀ ورود به آن را ندارند. اما صهیونیسم های «عمل گرا» مخالف این ایده بودند و می گفتند، برای استعمار و تسلط بر فلسطین نیاز به اجازۀ عثمانی نیست. بعدها گروه های عمل گرا طرح «صهیونیسم ترکیبی» را در کنگرۀ هشتم صهیونیست ها از سوی «وایزمن» به تصویب رساندند. آنها موافق رخنۀ تدریجی و سازمان دهی شده در فلسطین بودند تا مستعمره های فعال و پررونقی در فلسطین ایجاد کنند و این مناطق به مرور به هستۀ اصلی دولت صهیونیستی تبدیل شوند و توسط همین هسته ها به عثمانی فشار وارد کنند و مسیر تشکیل دولت اسرائیل را هموار کنند. در کنگرۀ یازدهم در سال 1913 وایزمن به عنوان رئیس کمیتۀ دائمی سازمان جهانی صهیونیسم انتخاب شد و عملاً رهبر جنبش صهیونیستی شد.

ماجرای یهودیان عثمانی

کلنی ها اجتماعاتی هستند که در درون خودشان نیازهایشان را برطرف می کنند، کلنی در لغت به معنای مهاجرنشین هم به کار می رود.  حوادث مربوط به کلنی های یهودیان مقیم عثمانی نقطۀ عطف بسیار مهمی در تاریخ صهیونیست و مقدمات تشکیل دولت اسرائیل است. یهودی ها از حدود 2400 سال پیش در منطقۀ ترکیۀ فعلی یا همان عثمانی ساکن بودند. وقتی یهودیان در سال 1492 از اسپانیا و پرتغال اخراج شدند، بیشتر آنها توسط امپراطور عثمانی جذب شدند و جمعیت یهودیان در عثمانی گسترش یافت. یهودیان برخلاف شرایط زندگی شان در اروپا، زندگی راحت و خوبی در عثمانی داشتند، حتی در شغل های مهمی مثل بانکداری، تجارت و صنعت مشغول بودند. ترک های عثمانی در قرن پانزدهم به قدرتی مهم در جهان تبدیل شدند و عمدۀ یهودیان اشکنازی در آنجا ساکن شدند. عده ای از این مهاجران مناصب حکومتی هم گرفتند. این مهاجرت بسیار به نفع یهودیان بود، زیرا در مراکز مهمی مثل قاهره و قسطنطیه دانشگاه های یهودی ساخته شد و رسالۀ مرجع دین یهود در جهان ایجاد شد. دورۀ عمر یهودیان در عثمانی به «عصر طلایی سیاست و اقتصاد» برای یهود تبدیل شد.

ارتباط تأسیس اسرائیل با سقوط عثمانی

در گذشته منطقۀ فلسطین جزئی از خاک حکومت عثمانی بود، به همین دلیل جلب نظر سلطان عثمانی برای یهود بسیار مهم بود. وقتی هرتزل سنگ بنای تشکیل دولت اسرائیل را گذاشت، با سلطان عثمانی به نام سلطان عبدالحمید وارد مذاکره شد تا فلسطین را با او معامله کند.

رابطۀ سلطان عبدالحمید با کلنی های یهود مهاجر به کشورش بسیار خوب بود. از طرفی دولت عثمانی از نظر اقتصادی ورشکست شده بود و به ثروت صهیونیست ها احتیاج داشت. صهیونیست ها از این فرصت سوءاستفاده کردند و سرزمین فلسطین را به جبران کمک های مالی به عثمانی از او مطالبه کردند. این مطالبه بارها تکرار شد، مبالغ هنگفتی پیشنهاد شد، خبر آن رسانه ای شد و پای روحانیون مذهبی هم به میان کشیده شد، اما سلطان شدیداً با این پیشنهاد مخالفت کرد و زیر بار این درخواست پر از فشار نرفت. او می دانست که اگر پای یهود به فلسطین برسد، دولت تشکیل می دهد و تشکیل دولتی دیگر در بطن دولت عثمانی یعنی انقراض عثمانی؛ پس به شدت وارد عمل شد، آنها را تحت نظر گرفت، اعمالشان را کنترل کرد، مانع خرید و فروش بسیاری از زمین ها شد و به طور خلاصه بر سر فلسطین علیه آنها اعلان جنگ کرد. صهیونیست ها+ هم که بر تشکیل دولت اسرائیل مصمم شده بود، آرام ننشستند و از طریق فرقۀ منافق یهودی ساکن عثمانی به نام «دونمه» با کمک و حمایت اروپایی ها به آرامی منجر به سقوط عثمانی شدند و مقدمات تشکیل دولت اسرائیل فراهم شد. یهودیان دونمه با تشکیل محافل مخفیانه حرکت های ماسونی رقم زدند، به تعصبات و باورهای نژادی و قومی دامن زدند، با تبلیغ تمدن غربی بر دولت مسلط شدند و امپراطور عثمانی را از دور خارج کردند. آنها حق نان و نمک میزبان را نشناختند و با قدرنشناسی پاسخ محبت او را دادند.

ایدۀ پینسکر، ماجرای دریفوس، اقدام عملیاتی هرتزل و سقوط عثمانی توسط حرکات آشکار و مخفی یهودیان برای تصاحب فلسطین نهایتاً منجر به تشکیل دولت اسرائیل شد که در مقالات بعدی به بیان مراحل بعدی این تولد شوم می پردازیم.

 

[1] المسیری، عبدالوهاب، دایرة المعارف یهود یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و دبیرخانه کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382

[2] شریدة ، محمد : رهبران اسرائیل ، بیژن اسدی و مسعود رحیمی ، انتشارات کویر ، 1378

[3] احمدی، حمید، ریشه های بحران در خاورمیانه، انتشارات کیهان، چاپ سوم، مهر 1388

اشتراک گذاری در

کامنت خود را بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *