شیوههای نفوذ تفکر صهیونیسم جهانی
اغلب ما واژه صهیون و صهیونیسم را لابهلای کتابهای درسی، اخبار و شعارها خواندهایم و شنیدهایم و آن را محدود به اسرائیل میدانیم؛ در حالی که تفکر صهیونسیم جهانی تفکری پیچیده و بسیار گسترده است، که اسرائیل فقط ظاهر آن را پوشش میدهد. ریشه کلمه صهیون و انتخاب این نام برای این تفکر در تعصبات نژادپرستانه و توهمات تاریخی و اهداف بلندمدت یهود برای جهان نهفته است. صهیون یا زایون تپهای در اورشلیم و نماد رهایی از ظلم برای یهود است. پس از آن که مکتب صهیونیسم توسط تئودور هرتسل پایهگذاری شد و توانستند برای ایجاد یک دولت یهودی مستقل اعلام موجودیت کنند، از ریشه نام صهیون برای تکرار هویت خود برای دیگران در اسم مکتبشان استفاده کردند.
این قوم معتقدند که خداوند سرزمین فلسطین را به حضرت ابراهیم عطا کرد، به شرط آن که نسل او یکتاپرستانی مؤمن شوند. این شرط توسط حضرت موسی هم تکرار شد و خدا از یهود عهد و پیمان گرفت و هر بار آنها پیمان میشکستند؛ خداوند هم دو مرتبه بنیاسرائیل را از فلسطین تبعید و برای بار سوم آنها را برای همیشه از آنجا نفی بلد کرد، اما صهیونیست بیتوجه به این اتفاقات تاریخی تصمیم گرفتند، دولت یهودی مستقلشان را در فلسطین برپا کنند و سالهاست به غصب، قتل، تجاوز و کشتار فلسطینیان مشغول هستند.
در مسیر بررسی و تحلیل تفکر صهیونیسم جهانی سؤالاتی مطرح میشود:
- ریشه صهیونیسم چیست؟
- اهداف صهیونیستها از ابتدا تا امروز چه بوده است؟
- تفکر صهیون، چگونه تفکری است و به چه مسائلی مربوط میشود؟
- آیا تفکر صهیونسیم جهانی به نبرد نهایی تمدنها قبل از ظهور منجی مربوط است؟
- در نبرد تمدنها پیش از ظهور منجی چه اتفاقاتی رخ میدهد و سر انجام آن چیست؟
آیا ممکن است ما هم جزء صهیونیستها باشیم؟ راهکار نجات از این غربال آخرالزمانی چیست؟
ضمن مقاله به پاسخ مبسوط تمامی این سؤالات میپردازیم، اما لازم است بدانیم جنگ بین اسرائیل و فلسطین ظاهراً یک جنگ نظامی و قومیتی است؛ در حالی که یک نبرد بسیار مهم و سرنوشتساز در حال رخ دادن است که اکثراً از آن غافل هستیم. در حقیقت نبردی جدی بین دو تفکر در حال رخ دادن است و هر تفکر در حال جذب یاوران خود است. در این نبرد تمدنها فقط یهودیان دارای تفکر صهیون نیستند و همه ادیان و مذاهب ممکن است، جذب این تفکر شوند.
صهیون چیست و صهیونیسم یعنی چه؟
برای شناخت تفکر صهیونیسم جهانی ابتدا لازم است به تاریخ سفر کنیم و کلمات را بشکنیم تا بتوانیم به شناخت دقیقتری از این تفکر و مکتب برسیم. کوه صهیون یا زایون زادگاه و آرامگاه داوود نبی (علیهالسلام) و جایگاه حضرت سلیمان (علیهالسلام) بوده است. در کتاب مقدس هم از واژه صهیون برای اشاره به اورشلیم استفاده شده است. صهیونیستها تلاش میکنند این کوه را مقابل کوه طور که نمادی از پیامبری حضرت موسی (علیهالسلام) است، علم کنند تا خود را آگاهتر و دیندارتر از سایر یهودیان معرفی کنند.
اغلب مردم این طور فکر میکنند، که صهیونیست نام دیگر یهودیان است و همه یهودیان صهیونیست هستند؛ در حالی که این یک باور غلط است و اعضای این فرقه با اینکه ظاهراً یهودی هستند، اما راه آنها از یهودیان راستین جداست و حقیقتاً هیچ دینی ندارند.
بعد از نابودی اورشلیم و پراکندگی یهودیان در مناطق مختلف زمین یهودیان متعصب که دچار عقدههای شخصیتی و فرهنگی شدیدی شده بودند، به دنبال راه جبرانی بودند. آنها که ذاتاً نژاد مغرور و خودپسندی هستند، شدیداً از شکنجهها و آزارهایی که به عنوان یک اقلیت دینی و نژادی میدیدند، رنج میبردند و به دنبال جبران ریشهدار و عمیق کمبودهای خود بودند؛ پس وحدت دینی خود را حفظ کرده و هیچ وقت آرزوی «أرض موعود» را فراموش نکردند و همواره برای آن برنامهریزی و تلاش میکردند.
یهودیان آرزو داشتند، در کنار بیتالمقدس یا سرزمینهای بین رود نیل تا رود فرات ساکن شوند. ایدهپردازهای قوی آنها این طور جلوه دادند، که این تأمین و تلاش برای سکونت در مجاورت بیتالمقدس به علت تمایلات مذهبی است؛ در حالی که این تمایلات ربطی به آیین حقیقی حضرت موسی (علیهالسلام) نداشته و مربوط به اهداف نژادپرستانه و قدرتطلبانه آنها بود. آنها به خوبی میدانستند تمام ادیان آسمانی بیتالمقدس را کانون و محل اصلی درگیری و نبرد نهایی تمدنها برای تشکیل حکومت جهانی موعود، معرفی کردهاند.
صهیونیسم یک جنبش سیاسی است که آن را زیر پوست ایده تأسیس کشوری ویژه برای یهودیان ستمدیده از ظلم هیلتر و ایجاد یک دولت یهودی مطرح کردند. گروههای صهیونیستی بعد از تلاشهای بسیار توانستند در سال ۱۹۴۷ میلادی طرح تقسیم کشور فلسطین را به تصویب سازمان ملل برسانند؛ یک سال بعد هم دولت اسرائیل توانست رسماً اعلام موجودیت کند.
آنها که دچار توهم مالکیت سرزمینهای فلسطین بوده و مدعی بودند، سرزمین فلسطین را خدا به آنها بخشیده است، کشور فلسطین را برای سکونت انتخاب کردند تا به سرزمین موعود توهمهایشان برگردند و نظم نوین جهانی را در آنجا اعلام کنند.
صهیونها با اینکه تنها حدود ۵ درصد از زمینهای کشور فلسطین را خریده بودند، پس از اعلام موجودیت حدود ۷۷ درصد از زمینهای فلسطین را تصرف کردند. تفکر صهیونیسم جهانی که منجر به تشکیل دولت یهود شد، نه در ظاهر، نه در باطن، نه در شروع و نه در ادامه کارش هیچگاه نهضتی دینی برخاسته از دین و شریعت حضرت موسی (علیهالسلام) نبوده و شرع و اخلاق در آن اولویتی نداشت.
شاید حقیقت صهیونیسم را از کلام یهودیان همکیش خودشان بتوانیم بهتر بشناسیم؛ مارتین بورمن که یک یهودی مخالف صهیونیسم است به وضوح شرح میدهد که وقتی به فلسطین رفتیم باید انتخاب میکردیم، برادر آنها باشیم یا استعمارگر؛ در نهایت هم صهیونیستها ترجیح دادند از هیتلر الگو بگیرند، نه از آموزههای راستین یهودیت.
پس به طور کلی اهداف تفکر صهیونیسم جهانی را میتوانیم این طور بیان کنیم:
۱_ پس گرفتن أرض موعود: یهودیان صهیونیست باور دارند که تمام مردم جهان و مخصوصاً ملتهای عرب به آنها ظلم کردهاند و املاک و زمینهای آنها را غصب کردهاند، به همین علت هم از همه کینه دارند و میخواهند مالک فلسطین شوند و حکومتی جهانی را پایهریزی کنند.
۲_ تسلط و فرمانروایی بر تمام مردم جهان: یهودیان صهیونیست تمام مردم غیریهود را برده خود میدانند.
۳_ تسلط و حکومت به رسانه برای جهتدهی و هدایت افکار عمومی جهان
تفکر صهیون، چگونه تفکری است؟
برای شناخت بهتر تفکر صهیون و درک تفکر صهیونیسم جهانی به بررسی پیشینه و تاریخ قوم یهود میپردازیم. یهود در تاریخ، سابقه و پیشینه قابل تحسینی ندارد. یهودیان مهمترین دشمن پیامبران بودهاند و معمولاً با انبیاء کنار نمیآمدند؛ با اینکه یهودیان همواره تاریخ را با تبلیغات و فرافکنی رسانهای تحریف کردهاند، تا کسی از عقاید انحرافیشان مطلع نشود، اما تاریخ حقیقی ثبت شده در قرآن قابل تحریف نیست.
قرآن کریم در مورد گروهی از این قوم که لجوج و خائن هستند، گزارشهای تکاندهندهای میدهد. شدت لجاجت آنها به حدی بوده که همواره به جنگ پیامبران میرفتند و آنها را به قتل میرساندند. این قوم برای پیامبر اسلام هم دردسرهای زیادی ایجاد کردند، به جنگ ایشان رفتند و چندین بار نقشه قتل ایشان را کشیدند.
این نژاد لجباز و مغرور از گذشته تا امروز بر این تفکر خطرناک خود پافشاری میکنند و معتقدند که صاحبان اصلی دنیا هستند و تمام مردم عالم باید در اختیار آنها باشند. تفکر صهیون میگوید که قوم بنیاسرائیل، نژاد برتر است و سایر افراد حیوانهایی انساننما هستند، که یا باید از بین بروند، یا باید در خدمت آنها باشند. آنها معتقدند که هدف، وسیله را توجیه میکند و هیچ محدودیتی در فساد و نسلکشی برای خود قائل نیستند. آنها بر این باورند که مردم دنیا بیشتر از دو راه و انتخاب ندارند؟ یا اینکه کشته شوند تا مزاحم آنها نباشند و منابع زمین را مصرف نکنند، یا اینکه برده و خدمتگزار و تحت کنترل آنها باشند.
برای شناخت تفکر صهیونیسم جهانی باید صهیون را به خوبی بشناسیم. صهیون میگوید اگر فرد غیر یهودی حاضر نشود به خدمت یهود در بیاید، باید با کمترین هزینه از زمین حذف شود؛ حتی اگر میشود او را با سنگ به قتل رساند، نباید شمشیر را برای قتل او هزینه کرد.
آنها خود را تنها قوم اصیل و برتری میدانند، که تصرف و اشغال تمام زمین حق قطعی آنهاست. صهیون بارها این تفکر خود را که همه مردم غیریهود حیوانهایی وحشی و لایق مرگ هستند، در مناطق مختلف فلسطین به نمایش درآورده است؛ از حملات و کودککشیها و انفجار بیمارستانها و مناطق مسکونی تا تفریح و سرگرمی آنها با آزار و تهدید کودکان و زنان فلسطینی گواه این اعتقاد آنهاست.
این قوم متوهم باور دارند، که از طرف خدا مأمور انجام این اقدامات هستند؛ در حالی که آنها از خدا و جبرئیل هم کینه دارند و این که اسلام آخرین دین و پیامبر اسلام آخرین پیامبر است، سبب دشمنی آنها با خدا هم شده است. این تفکر معتقد است خدا بعد از آفرینش قوم یهود قدرتش را از دست داده و نمیتواند کسی را جایگزین آنها کند.
نبرد نفسگیر شرک و توحید در نبرد تمدنها
شرایط امروز جهان در نبرد غولهای رسانهای که در انحصار صهیونیست قرار دارد، چنان فضای اذهان عمومی جهان را غبارآلود کرده، که عموم مردم باور دارند مسئله نبرد اسرائیل و فلسطین جنگی جغرافیایی و نظامی بین دو قوم در یک منطقه خاص است؛ در حالی که این تفکر غلط بوده و اصل مسئله و هدف ماجرا چیز دیگری است.
این نبرد ظاهراً قومیتی، نبرد بین تفکر توحیدی و تفکر مشرکانه در جریان است؛ نبرد جدی بین دو تفکر که قرار است با پیروزی یکی از این دو بر دیگری، حکومت الهی موعود را در زمین برپا کرده و تمدن الهی را بر زمین مستقر کند.
در بخش قبلی مقاله تفکر صهیون را شرح دادیم و از باورهای آنها صحبت کردیم. با مطالعه و تفکر روی نوع باور و نگرش یهودیان صهیونیست متوجه میشویم، که صهیون یک کوه نیست و صهیونیسم یک فرد یا یک قوم نیستند؛ بلکه تفکر صهیونیسم جهانی،
تفکری خطرناک و کشنده است که تمام مردم عالم میتوانند به آن دچار شوند، حتی اگر یهودی نباشند. حکومت صهیونیستی هم براساس همین تفکر شکل میگیرد؛ همان طور که گفتیم در تفکر صهیون افرادی وجود دارند، که خود را از جنس الله میدانند و به برتری خود به دیگران باور دارند، پس دیگران باید به آنها خدمت کنند.
تفکر توحیدی تفکری است که در آن خداوند همهکاره است و بندگی خدا به تمام هوسها، رذایل و شهوتها برتری دارد. تفکر توحیدی یعنی حرکت به سوی کسب صفات الهی و باور به تدبیر خداوند در زندگی. نشانه باور به این تفکر و حرکت صحیح در مسیر آن این است که فرد همواره در شادی و آرامش است و برای جریان یافتن این آرامش در زندگی دیگران تلاش میکند.
حکومت توحیدی حکومتی بر اساس همین تفکر توحیدیست و در آن الله همه کاره عالم است. در این حکومت همه انسانها شریف و ارزشمند هستند و همگی در مقابل خدای یکتا برابرند.
هر کدام از دو تفکر توحیدی و تفکر صهیونیستی میتواند، حکومت خود را تشکیل دهد و تمدن خود را بسازد. میدانیم که تمام ادیان به آخرالزمان و آمدن منجی موعود معتقدند و میدانند که در آخرالزمان نبردی جدی بین این دو تفکر تمدنساز شکل خواهد گرفت، که سرنوشت این نبرد به برپایی حکومت موعود ختم میشود.
شناخت تفکر صهیونیسم جهانی آنقدر مهم است که میتواند سعادت و عاقبت ما را تأمین کند. نبرد تفکر صهیونیستی در برابر تفکر توحیدی، نبردی در فلسطین اشغالی نیست، بلکه نبردی جهانی بین جبهه حق و جبهه شیطان است. دو تمدن و دو جهانبینی در حال خودنمایی هستند و هر کدام از آنها پیروان خود را از سراسر عالم جذب میکنند.
ممکن است ما هم صهیونیست باشیم؟
اگر این طور فکر میکنیم که تفکر صهیونیسم جهانی فقط مختص به یهودیان است و پیروان ادیان دیگر از آن دورند، سخت در اشتباهیم؛ نبرد دو تفکر توحیدی و صهیونیستی بسیار بالا گرفته و امروز به جایی رسیدهاند که هر کدام حامیان و پیروان خاص خودشان را جذب کردهاند. تفکر صهیون فقط در یهودیان وجود ندارد، بلکه از تمام ادیان و مذاهب قربانی میگیرد، حتی در میان مسلمانها، شیعیان و مسیحیان هم تفکر صهیون وجود داشته و هرچه به آینده قطعی جهان نزدیکتر میشویم، این تفکیک و جداسازی بین این دو جبهه شدت گرفته و سریعتر میشود.
تفکر توحیدی و تفکر صهیونیستی در باور و اعتقادات افراد جا دارند و چندان ارتباطی به دین و آیین ظاهری افراد ندارند، ممکن است شخصی مسلمان و حتی شیعه باشد، اما مغلوب دروغهای رسانهای صهیونیست شود و سنگ آنها را به سینه بزند، در این حالت است که تفکر صهیون بر تفکر شیعی درونش غلبه کرده و او هم یک صهیونیست میشود؛ همان طور که در احادیث و روایات بسیاری شنیدهایم، که هر کس از خوب یا بد عمل کسی راضی باشد، در پاداش و یا عقوبت او شریک است، راضی بودن و یا فریب این تفکر را خوردن به معنی شراکت در تمام جنایتهای آنهاست.
گفتیم توحید پشتوانه محکم محور مقاومت برای نابودی کامل اسرائیل است، دنیا به صحنه نهایی خود در نبرد تمدنها رسیده است و ما باید جایگاه خودمان را بین این دو صف توحیدی و صهیونیستی پیدا کنیم.
جهان به سرعت در حال حرکت به سمت وقایعی است، که در پس این نبرد ظاهراً نظامی و زمینی شروع خواهد شد. اغلب ادیان و به ویژه اهلبیت (علیهمالسلام) از نبرد نهایی قبل از ظهور منجی موعود خبر دادهاند، که ضمن این نبرد، همه در جایگاه اصلی خود در این دو صف مستقر شده و نظم میگیرند. حرکت اصلی جهانی برای ظهور منجی موعود از قدس سرچشمه میگیرد و موانع اصلی در فلسطین باید برداشته شوند.
نبرد تاریخی بین حق و باطل سالهاست شروع شده و ما در حال عبور از یک پیچ تاریخی مهم هستیم، که در پس آن ظهور منجی موعود و بر قراری دولت کریمه الهی خواهد بود؛ پس هر کدام از برنامهریزیهای غلط، انتخابهای غلط، اولویتبندیهای ضعیف و چیدمان اشتباه آرزوها میتواند، ما را کند و یا از این جاده منحرف کند؛ تا به ثبات در جبهه توحید نرسیم.