مقدمات تشکیل دولت کریمه؛ بررسی شرایط تحقق این وعده الهی
در دنیای امروز، جستوجوی انسان برای یافتن عدالت، امید و معنای حقیقی زندگی، بیش از هر زمان دیگری به بنبست رسیده است. تجربههای تلخ جنگها، بحرانهای اخلاقی، افزایش فاصلههای طبقاتی و از میان رفتن اعتماد عمومی، بسیاری را به این پرسش رسانده که آیا ساختارهای رایج اجتماعی و سیاسی واقعاً میتوانند به آرمانهای بشریت پاسخ دهند؟ در چنین فضایی، ناکامی انسان معاصر در دستیابی به زندگیای سرشار از کرامت و عدالت، به بحرانی همگانی بدل شده است؛ بحرانی که صرفاً با راهحلهای مقطعی و پوستهای قابل ترمیم هم نیست.
در این میان، موضوع مقدمات تشکیل دولت کریمه بهعنوان راهی نو و متفاوت برای عبور از این بنبستها مورد توجه قرار گرفته است؛ اما آیا آرمان دولت کریمه صرفاً پناهی خیالانگیز برای دلخستگان تاریخ است یا میتواند بهعنوان راهحلی عملی و ساختاری برای دردهای بشر امروز مطرح شود؟ آیا تنها با انتظار منفعلانه میتوان به چنین تحولی چشم دوخت یا باید مقدمات شکلگیری آن را جدی گرفته و خود در ایجاد بستر ظهورش نقشآفرین بود؟ چرا حتی در عصر پیشرفتهای چشمگیر، بحرانهای بنیادین برطرف نمیشود؟ چه عواملی زمینهساز ناکارآمدی جهانیاند و آیا راهی برای عبور از این وضعیت وجود دارد؟ مقدمات تشکیل دولت کریمه دقیقاً شامل چه فرآیندها و تغییراتی است؟ نقش مردم، نخبگان و نسل امروز در این مسیر چیست؟ و مهمتر از همه؛ آیا میتوان با اعتماد به وعدههای الهی، تحولی تدریجی ساخت که انتظاری فعالانه و پویاتر از همیشه رقم بزند؟
این مقاله با رویکردی آیندهنگر و مسألهمحور تلاش خواهد کرد تا ضمن واکاوی ریشهها و بحرانهای عصر حاضر، گام به گام به بررسی مقدمات تشکیل دولت کریمه پرداخته و نقش اساسی هر فرد و جامعه را در این تحول تاریخی شفاف سازد.
بحرانها و بنبستهای جامعه معاصر
امروز بشر معاصر با طوفانی از بحرانهای اخلاقی، اجتماعی و هویتی دستوپنجه نرم میکند که هر روز آثار آن در زندگی روزمره پررنگتر میشود. فساد گسترده اقتصادی و اداری در بسیاری از دولتها، رواج دروغ و بیاعتمادی در اخبار و حتی میان اعضای خانوادهها، افزایش قابل توجه آمار جرم و جنایت در کلانشهرها، رشد افسردگی و ناامیدی بهویژه در بین جوانان، موج گسترده مهاجرت بهدلیل فقر، جنگ یا بیعدالتی، نمونههایی عینی از این فروپاشی اخلاقی و اجتماعی هستند. همین حالا گزارشهای معتبر جهانی از اوجگیری اختلاف طبقاتی، بیخانمانی مهاجران، بیمعنایی زندگی و شکاف عمیق میان نسلها و بیاعتمادی رو به رشد به حکومتها حکایت میکنند. سقوط سرمایه اجتماعی، خانوادههای فروپاشیده و بحرانهای ناشی از سوءاستفاده از فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، چهره واقعی بخشی از جامعه امروز است.
با وجود دستاوردهای عظیم علمی و فناوری در قرن حاضر، مدلها و حکومتهای گوناگون اعم از سرمایهداری، سوسیالیستی یا حتی نظامهای مبتنی بر ایدئولوژیهای گوناگون، هیچکدام نتوانستهاند جامعهای آرمانی با محوریت عدالت، کرامت انسانی و آرامش پایدار ایجاد کنند. اعتراضات گسترده به تبعیض نژادی یا جنسیتی، اعتصابات سراسری برای عدالت و برابری و حتی افزایش خودکشی و اعتیاد به مواد مخدر، نشانههایی واضح از ناتوانی این ساختارهاست. هنوز میلیونها کودک در دنیا از تحصیل محروم هستند، هنوز جنگ و گرسنگی در کشورهای مختلف قربانی میگیرد و همچنان افراد زیادی دغدغه حداقلیترین امنیت و کرامت انسانی را دارند.
در چنین فضای غبارآلود و پر از بنبستهای تکرارشونده ای، طبیعی است که نگاه بسیاری از انسانها دوباره به دنبال راهی تازه و الهامبخش باشد؛ راهی که تنها در سایه بازاندیشی اساسی درباره راهحلهای رهاییبخش و تبیین مقدمات تشکیل دولت کریمه قابل تصور است. تجربه شکستخورده تمام مدلهای جهانی، ضرورت بازگشت به ارزشهای فطری و الهی و پیریزی جامعهای متفاوت را با جدیت مطرح میکند. اینجاست که پرداختن به مقدمات تشکیل دولت کریمه فراتر از دغدغهای دینی، به نیازی تاریخی و انسانی تبدیل میشود تا بتوان پاسخی اصیل برای عدالت، معنویت و کرامت انسانی یافت.
مطالبه گمشده؛ چرا دولت کریمه مطالبه عمومی نشده است؟
یکی از چالشهای جدی در مسیر تحقق وعدههای الهی و عبور از بحرانهای جهانی امروز، فقدان «مطالبهگری جمعی» برای تحقق دولت کریمه است. این در حالی است که بسیاری از آرمانهای تاریخی بشر مانند عدالت، رفاه و صلح، همواره بهصورت جدی مطالبه شده و زمینهساز دگرگونیهای اجتماعی چشمگیر شدهاند، اما کمتر نشانهای از یک خواست عمومی و سازمانیافته برای استقرار دولت کریمه در جوامع اسلامی یا حتی میان نخبگان دیده میشود.
آسیبشناسی این فقدان مطالبهگری را باید در چند لایه بررسی کرد. ابتدا باید دانست که بخش قابل توجهی از مردم، حتی در جوامع بهظاهر مذهبی، نسبت به اهداف و ارزشهای دولت کریمه یا شناخت کافی ندارند یا آن را صرفاً امری انتزاعی و غیرقابل دسترس میپندارند. در بسیاری از اذهان، دولت کریمه بیشتر بهعنوان آرزویی دور، یا واقعهای صرفاً آخرالزمانی و خارج از اختیار بشر تصور میشود، نه پروژهای فعال و قابل مطالبه. همین ذهنیت سبب شده است که مقدمات تشکیل دولت کریمه به اندازه دیگر مسائل اجتماعی یا سیاسی، در سطح فردی و جمعی موضوع تلاش و گفتوگو قرار نگیرد.
لایه مهمتر این آسیب، به بحران «خودفراموشی» در انسان امروز بازمیگردد. بسیاری از افراد، به دلیل غفلت از شناخت خودِ حقیقی و جایگاه وجودیشان، طبیعتاً مطالبهای نیز برای تحقق جامعه آرمانی متناسب با این هویت الهی و انسانی در خود احساس نمیکنند. وقتی انسان نداند که رسالت او فراتر از نیازهای روزمره و هویتش عمیقتر از تعلقات اجتماعی یا اقتصادی است، چرا باید دغدغه تحقق دولتی را داشته باشد که اساساً تجلی شکوفایی همین هویت و معناست؟ درواقع، زمانی مطالبهگری دولت کریمه به یک خواست جدی تبدیل میشود که انسان با خودشناسی، پیوند عمیق میان هویت فردی و سرنوشت جامعه و مقدمهسازی برای ظهور را بیابد؛ زیرا بیتوجهی به مقدمات تشکیل دولت کریمه بازتاب بیتوجهی به حقیقت انسان و رسالت هستی اوست.
از سوی دیگر، بخش عمدهای از این بیتفاوتی به نقش باور و هویت بازمیگردد. حتی اگر افراد به شکل ظاهری دعاگوی تحقق و تشکیل دولت کریمه باشند، تا زمانی که این آرمان را جزئی از زندگی و هویت خود ندانند، مطالبهگری واقعی شکل نمیگیرد. چنین جامعهای طبیعتاً حاضر نیست هزینه بدهد، مسئولیت بپذیرد یا بهگونهای جدی برای مقدمات تشکیل دولت کریمه تلاش کند.
نقش رسانهها نیز در تعمیق این وضعیت بسیار مؤثر است. بخش قابل توجهی از محتوا، چه رسانههای سنتی، چه شبکههای اجتماعی و چه محتوای سرگرمی و حتی آموزشی، نهتنها دغدغههای موعود را برجسته نمیکنند، بلکه گاهی با تسطیح مفاهیم یا القای ناامیدی جمعی، سطح پرسشگری درباره آینده را پایین میآورند. در مقابل، الگوپردازیهای سطحی، کلیشهای یا حتی گاه عامدانه نادرست درباره دولت کریمه رایج است؛ بهطور مثال دولت کریمه گاه صرفاً بهعنوان حکومتی آخرالزمانی با رویکرد خشونتآمیز یا انتقامجویانه معرفی میشود، یا در مواردی فقط مجموعهای از معجزات و وقایع غیرقابل لمس به مخاطبان القا میگردد. این تصورات نادرست و سادهشده، مردم را از معنای عمیق آرمان موعود و نقش فعالی که هر فرد در فراهمآوردن مقدمات تشکیل دولت کریمه دارد، دورتر میکنند.
برای احیای مطالبهگری و تقویت گفتمان عدالت و معنویت، باید بازتعریفی از هویت دینی و انسانی انجام شود؛ یعنی مردم و نخبگان بپذیرند که تحقق عدالت نهایی، بدون خواست جدی و فعالانه جمعی، به تعویق خواهد افتاد. روشن است که تا این مطالبه گمشده احیا نشود، ورود عملی به عرصه مقدمات تشکیل دولت کریمه ممکن نخواهد بود و همچنان آرمان موعود، در حاشیه دغدغهها و اولویتهای اجتماعی و فردی باقی خواهد ماند.
موانع زیرساختی و ذهنی در مسیر رسیدن به دولت کریمه
پیمودن مسیر تحقق آرمان ظهور، بدون رفع موانع عمیق ذهنی و زیرساختی، عملاً ممکن نخواهد بود. یکی از مهمترین این موانع، خودفراموشی و غفلت انسان معاصر از هدف آفرینش و معنای زندگی است. در دنیایی که رقابت برای رفاه مادی، سرگرمی، شهرت و پیشرفتهای لحظهای ارزش غالب شمرده میشود، بسیاری از افراد فرصت و میل تأمل درباره چرایی آفرینش و رسالت حقیقی خود را از دست دادهاند. این خودفراموشی، انسان را درگیر دغدغههای جزئی و روزمره میکند؛ به حدی که سؤال «هدف زندگی من چیست و سهم من در آینده بشر چیست؟» به حاشیه ذهن او رانده میشود. واضح است تا زمانی که این مانع رفع نشود، حرکت به سمت مقدمات تشکیل دولت کریمه با جدیت و باور جمعی همراه نخواهد بود.
در کنار این مانع بنیادین، با چالشهای گسترده فرهنگی و روانی جمعی نیز مواجه هستیم. جامعه امروز، عموماً به وضع موجود عادت کرده و نوعی بیاعتمادی داخلی نسبت به امکان تحول و دگرگونی جدی در ابعاد فردی، اجتماعی و حتی جهان اسلام شکل گرفته است. این بیاعتمادی سبب میشود افراد تغییرات بزرگ و اساسی را یا غیرممکن بدانند، یا آن را صرفاً به آیندهای دور و دستنیافتنی حواله بدهند. نمونه عینی این چالش را میتوان در واکنشها به جنبشهای تحول خواه یا حتی حرکتهای اخلاقی اجتماعی دید؛ کافیست فردی یا گروهی شعار بازگشت به ارزشهای اصیل یا ساختن جامعهای ایدهآل را مطرح کند، فوراً با موجی از تردید، تمسخر یا بیتفاوتی روبهرو میشود. نسبیگرایی اخلاقی، که در جامعه جدید رایج است، نیز به این بیاعتمادی دامن میزند؛ وقتی هیچ ارزش مطلق و ثابتی برای عدالت و معنویت پذیرفته نمیشود، انگیزهای واقعی برای ساختن آیندهای متفاوت و ورود به مسیر مقدمات تشکیل دولت کریمه نیز در ذهنها ایجاد نمیشود.
افزون بر این، بسیاری از انسانها با نوعی محرومیت معرفتی و بحران مسئولیتپذیری مواجه هستند. آموزشهای رسمی و غیررسمی در خانواده، مدرسه و رسانه، عمدتاً بر مهارتهای عملی و رقابتهای فردی تمرکز دارند و زیرساختهای معرفتی و معنوی مورد نیاز انسان را تقویت نمیکنند. نتیجه آن است که نه فهم عمیقی از هویت متعالی انسان و نقش محوری او در تغییر وضعیت جهان شکل میگیرد، نه مسئولیت تاریخی خود را برای تحقق عدالت نهایی حس میکند. این بحران مسئولیتپذیری سبب میشود افراد، تغییر و تعالی را فقط مسئولیت دیگران، دولتها، رهبران یا نیروهای ماورایی دانسته و نقش خود را به فراموشی بسپارند.
تا این موانع زیرساختی و ذهنی مرتفع نشود، تحقق اصول و پیشنیازهای واقعی برای مقدمات تشکیل دولت کریمه ناممکن خواهد بود و جامعه همچنان در گرداب روزمرگی، بیتفاوتی و فراموشی هدف نهایی خود سرگردان خواهد ماند.
ضرورت خودشناسی و بازتعریف هدف زندگی
برای عبور از موانع بنیادین در مسیر شکلگیری جامعه آرمانی، باید از مهمترین و موثرترین نقطه شروع کرد؛ بازگشت به خود و کشف هدف آفرینش. بیدلیل نیست که در آموزههای دینی و تجربههای بشری، خودشناسی به عنوان شاهکلید همه پیشرفتهای فردی و تمدنی معرفی شده است؛ زیرا تا انسان نداند کیست و برای چه آفریده شده، نهتنها انگیزهای برای مشارکت در تغییر و برپایی جامعهای عدالتمحور نخواهد داشت، بلکه حتی معنی و جهت فعالیتهای ظاهراً مثبت را هم گم خواهد کرد.
امروز بسیاری از انسانها، بهویژه نسل جوان، در میانه طوفان اطلاعات و توقعات اجتماعی، دچار نوعی سردرگمی هویتی هستند. پرسش پیرامون چرایی زندگی، جای خود را به دغدغههای روزمره، رقابتهای فردی و سرگرمیهای مجازی داده است. این وضعیت، بزرگترین مانع شکلگیری مقدمات تشکیل دولت کریمه است؛ زیرا تا زمانی که فرد به ارزش حقیقی خود و ماموریت الهیاش پی نبرده باشد، احساس مسئولیت در قبال سرنوشت جمعی و مطالبه آیندهای عدالتمحور در او شکل نمیگیرد.
راه عبور از این مانع بزرگ، بازگشت به هویت انسانی و بازتعریف هدف زندگی است. باید فرد را از انزوا، بیهدفی و تماشاگر بودن نسبت به رویدادهای اجتماعی، به موقعیت کنشگری فعال تبدیل کرد. تجربههای موفق فراوانی هم در آموزههای دینی و هم در تاریخ معاصر وجود دارد که نشان میدهد هرگاه گروهی از افراد، حتی در شرایط سخت ناامیدی و شکست، به حقیقت نقش خویش و سؤال «برای چه باید زندگی کرد؟» پاسخ دادهاند، تحولی بزرگ در سرنوشت خود و جامعه رقم زدهاند. از نمونههای بسیار روشن، میتوان به بازگشت برخی جوانان غربی به معنویت و مطالبه عدالت، یا شکلگیری حرکتهایی مانند مبارزات ضدتبعیض نژادی و جنبشهای الهامبخش دوران انقلاب اسلامی ایران اشاره کرد؛ در همه این تجربهها، نقطه عزیمت، کشف دوباره هویت و مسئولیت انسانی بوده است.
بنابراین، شرط اساسی تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه، آغاز یک جریان خودشناسی فردی و جمعی است؛ جریانی که هر فرد را به اندیشیدن درباره جایگاه و رسالت خود و گذر از بیتفاوتی و خودمحوری به مسئولیتپذیری جمعی دعوت میکند. بدون این بازتعریف هدف زندگی و تجربه عملی کنشگری معنادار، نه فضای جامعه برای تغییر آماده خواهد شد و نه مطالبه تحقق دولت کریمه، از سطح یک آرزو، به یک خواست عمومی تبدیل میگردد.
زمینهسازی واقعی؛ فراتر از شعار و آرزو
تاریخ نشان داده است که هیچ تحول بزرگی تنها با شعار و آرزومندی، به سرانجام نرسیده است. تحقق جامعه آرمانی و شکلگیری دولت کریمه نیز مستلزم عبور از سطح حرف و امید منفعلانه و رسیدن به میدان عمل است. مقدمات تشکیل دولت کریمه، قبل از هر چیز، نیازمند تغییر عمیق در رفتار و سبک زندگی فردی و جمعی ماست؛ تغییری که از لحظههای روزمره آغاز میشود و تا اصلاح ساختارهای اجتماعی و فرهنگی امتداد مییابد.
بعد فردی
در سطح فردی، اولین و اساسیترین گام برای قرار گرفتن در مسیر تحقق دولت کریمه، خودسازی عمیق است. منتظران واقعی باید پیش از هر چیز، در ساحت اندیشه، قلب و رفتار خود دگرگونی ایجاد کنند؛ یعنی نهتنها ظاهر خود را از گناه و آلودگی دور نگه دارند، بلکه باورها و منش درونیشان را نیز بر مبنای صداقت، عدالتطلبی، معنویت و مسئولیتپذیری شکل دهند. در حقیقت، شرط حضور در دولت کریمه، رسیدن به سطحی از خودشناسی و تهذیب نفس است که هر فرد، خواستهها، نگرشها و رفتارهایش را با ارزشهای جامعه موعود هماهنگ ببیند.
بنابراین، خودسازی واقعی یعنی فرد از سطح اکراهی و ظاهریِ دینداری عبور کرده و به مرحلهای از باور و التزام برسد که ارزشهای دولت کریمه نه فقط در رفتار بیرونی، که در اعماق وجودش جاری شود. چنین تحولی تنها با مراقبت مستمر از انگیزهها، اصلاح اندیشهها، بازنگری در نیتها و دقیق شدن در مرزبندی با هوای نفس امکانپذیر است. در این مسیر، معیار موفقیت این نیست که صرفاً از خطا و فساد دوری کنیم، بلکه آن است که شخصیت و سلوک ما، از درون با حقیقت دولت کریمه پیوند بخورد؛ یعنی بدون آنکه نظارتی بیرونی بر ما باشد، خود را در پیشگاه خداوند و در مسیر آمادگی برای دولت کریمه ببینیم و همین احساس، قوۀ محرک تعهد، رفتار سالم و انتخابهای اخلاقی ما گردد. به بیان دیگر خودسازی هدفمند و الهی، یعنی «داشتن شخصیت دولت کریمه» در ساحت فکر، قلب و کنش و نه فقط رعایت ظواهر مذهبی یا کنشهای اجتماعی مورد پسند. این سطح از خودسازی، نقطۀ آغاز ورود حقیقی به مسیر تحقق دولت کریمه است.
بعد جمعی
در سطح جمعی، زمینهسازی واقعی برای تحقق دولت کریمه، صرفاً با جنبشهای اجتماعی یا مطالبهگری مدنی به معنای رایج آن کامل نمیشود؛ بلکه لازمهاش، حرکت همهجانبه جامعه به سوی سبک زندگی تراز دولت کریمه است. این یعنی انتخابها، ارتباطات بین فردی، الگوهای فکری و رفتاریِ جامعه باید هر روز بیش از پیش با حقیقت انسانی و ارزشهایی که قرار است در دولت کریمه حاکم شود، هماهنگ گردد. اصلاح سنتهای غلط، غیرانسانی و آسیبزا تنها یک بخش ماجراست؛ مهمتر از آن، تلاش مستمر برای تبدیل سبک زندگی متعارف جامعه به سبک زندگی انسانی و مهدوی است.
جنبش جمعیِ مؤثر تنها در بستر مطالبهگری فعال محقق میشود، اما این مطالبهگری باید ریشه در شناخت حقیقت دولت کریمه و خواست آگاهانه برای تحقق آن داشته باشد. مصادیق این حرکتهای جمعی میتواند بسیار متنوع باشد: از مطالبهگری برای عدالت، صداقت و کرامت در حوزههای اجتماعی و اقتصادی، گرفته تا پویشهای مهدوی و مناسکی مانند شرکت آگاهانه و هدفمند در مراسمهای استغاثه برای ظهور امام زمان عجلالله تعالی فرجه الشریف، فعالیت گروهی در کمپینهایی که ارتقای سبک زندگی منتظرانه و متعهد را تبلیغ میکنند، الگوسازی و حمایت از خانوادهها و اجتماعاتی که در پی جاری ساختن الگوی زندگی دولت کریمه در عمل هستند. در این مسیر، بیدارسازی جمعی و تقویت توجه عمومی به ضرورت ایجاد تحول در سبک زندگی، نقشی محوری ایفا میکند. هر اقدامی که منجر به این بیداری و جلب افکار عمومی به سمت مطالبهگری آگاهانه شود، خواه اصلاح یک عرف غلط، خواه برگزاری جلسههای گفتگو و یا ساخت و توزیع یک محتوای تأثیرگذار، همه جزئی از سلوک جمعی جامعه مهدوی است.
وجه حیاتی این روند، همافزایی و پیوند سه ضلع کلیدی: نخبگان، جوانان و بدنه مردمی است. بدون جریان پایدار و فعال اندیشه (نخبگان)، انرژی و شور حرکت (جوانان) و مشارکت عملی و گسترده (عموم مردم)، هیچ حرکت جمعی به تراز سبک زندگی دولت کریمه نخواهد رسید. ایجاد حلقههای معرفتی و جمعی برای مطالعه و تمرین الگوسازی در سبک زندگی مهدوی، راهاندازی اتاقهای فکر و ابتکارات خلاقانه برای حل مسائل اجتماعی با رویکرد دولت کریمه، شرکت هدفمند در تجمعات عبادی و حضور فعال در پویشها و حرکتهای هنری، همه و همه ابزارهایی برای نزدیکتر شدن به جامعهای هستند که عملاً تمرین زندگی در دولت کریمه است.
درنهایت، عبور از شعار و ورود به میدان تغییر، رمز آغاز تحقق دولت کریمه بوده و هر اندازه که این تلاشها واقعیتر و فراگیرتر شوند، جامعه به تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه نزدیکتر خواهد شد.
مقدمات تشکیل دولت کریمه؛ الزامات و شرایط تحقق واقعی
همانطور که در بررسی مقدمات تشکیل دولت کریمه گفتیم، تحقق این امر عظیم صرفاً با آرزو و دعا ممکن نیست؛ بلکه مشروط به فراهم آمدن زیرساختهایی است که در متون دینی بهعنوان مقدمات تشکیل دولت کریمه یاد شدهاند. تجربه تلخ تاریخ معصومین بهروشنی نشان میدهد تا زمانی که جامعه انسانی به سطحی از همدلی و وفاداری راستین نسبت به امام و هدف قیام برای ظهور منجی نرسیده باشد، نه امکان شکلگیری بدنه دفاعی و پویای یاران امام وجود دارد و نه ضمانتی برای بقای حاکمیت الهی خواهد بود. جامعهای که اسیر اختلافات، منافع مقطعی و سطحینگری باشد، مجال تحقق عدالت جهانی و نظام مبتنی بر کرامت انسانی را از دست خواهد داد.
از سوی دیگر، مسئله امنیت جانی امام زمان علیهالسلام از مهمترین موانع تاریخی تحقق دولت کریمه بوده است؛ همانطور که در زندگی دیگر ائمه، نبود امنیت، مسیر تحقق اهداف الهی را مسدود کرد. فقط زمانی میتوان به شکلگیری دولت کریمه امیدوار بود که مردم و یاران آن حضرت، چنان سطحی از آگاهی، دلدادگی، وفاداری و آمادگی را ایجاد کنند که جان امام در امنیت کامل قرار گرفته و هیچ خطری قیام ایشان را تهدید نکند. تحقق این شرایط، تنها با آمادگی حقیقی مردم، پالایش جمعی و شکلگیری هستهای از یاران بصیر، وفادار و جانبرکف ممکن خواهد بود؛ یارانی که نهتنها به امام، بلکه به آرمان عدالت و انسانیت وفادار بوده و بتوانند مسئولیت سنگین اداره دولت جهانی را بر دوش بکشند.
در کنار این موارد، یک اصل بنیادین نباید فراموش شود؛ طبق روایات و بهویژه بر اساس تأکید زیارت عاشورا بر واژهٔ «امام منصور»، باور قطعی و دینی ما بر این است که قیام حضرت مهدی علیهالسلام بر خلاف عاقبت بسیاری از انبیاء و اولیاء، به شکست و شهادت در میانه راه گرفتار نخواهد شد، بلکه حضرت تنها در شرایطی ظهور خواهند کرد که نصرت الهی و اقتدار عملی ایشان تضمین شده باشد. از همینرو، شکلگیری دولت کریمه زمانی واقع میشود که هم وفاداری جمعی، هم امنیت کامل امام، هم تدارک یاران کافی و هم تحقق وعده نصرت الهی، بهصورت واقعی و عینی فراهم شده باشد؛ بنابراین وظیفه منتظران آن است که تحقق این مقدمات را به خواستی آگاهانه، مطالبهای مستمر و حرکتی جمعی بدل کنند؛ تا نه سرنوشت تاریخ تلخ تمامان پیشین برای امام زمان رقم بخورد و نه وعده الهی ظهور، بهدلیل سستی یا پراکندگی جامعه، به تأخیر بیافتد.
چالشهای عصر انتظار؛ راهکارها و راهبردها
عصر انتظار، همواره در معرض خطرات بیعملی، بیامیدی و حتی احساس پوچی قرار داشته است؛ آسیبی که میتواند جامعه منتظر را از مسیر تحقق اهداف مهدوی دور کند. اصلیترین چالش این عصر، تقلیل مفهوم انتظار به یک وضعیت منفعل است؛ جاییکه مطالبهای جدی برای آینده بهتر وجود نداشته و مردم بیشتر به دعا و آرزو بسنده میکنند تا حرکت و تلاش واقعی برای ایجاد مقدمات تشکیل دولت کریمه.
برای تبدیل این چالشها به فرصت، نخستین راهبرد، تقویت معنای «انتظار فعال» است. باید فرهنگ عمومی را از این باور غلط که ظهور صرفاً امری غیرقابل دسترس و بیارتباط با اراده جمعی است، نجات داد. باید به هر فرد آموخت که حتی کوچکترین کنش اجتماعی، بازتابی بر فرآیند تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه دارد و هیچ تلاش مثبتی هرچند کوچک، بیاثر نخواهد بود. بنابراین، نشاط معنوی و امید جمعی را باید از سطح آرزومندی فردی به خواست اجتماعی ارتقا داده و این ممکن نیست مگر از مسیر آموزش و مطالبهگری مستمر و گروهی.
در این میان، نقش رسانهها و فضای مجازی کلیدی است. رسانهها میتوانند هم عامل انفعال و هم محرک تحول باشند. اگر محتوای رسانهای و شبکههای اجتماعی، پُر از شبهه، سرگرمیهای بیهدف یا تبلیغ ارزشهای سطحی باشد، بدون تردید بیانگیزگی و بیعملی را در جامعه تعمیق میکند. اما اگر کمپینهای مطالبهگری عدالتخواهانه، الگوهای موفق سبک زندگی منتظرانه، گفتوگوهای انتقادی و مثبتاندیش در فضای رسانه گسترش بیابد، میتوانند زمینهساز موج جدیدی از مطالبه و مشارکت مردمی برای تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه شوند.
اجرای برنامههای عملی در عبور از موانع تحقق دولت کریمه، نقشی تعیینکننده و سرنوشتساز دارد. در مدارس، تمرکز صرف بر آموزشِ صرف انتظار کافی نیست؛ بلکه لازم است با برگزاری کارگاهها و انجمنهایی که محور آنها خودشناسی، آشنایی با قوانین آفرینش و فلسفه هدف خلقت انسان است، سطح خودآگاهی و عمق انگیزه نوجوانان را ارتقا داد. این رویکرد، نوجوانان را به سمت کشف هویت حقیقی و مسئولیت اجتماعی سوق میدهد، تا هرکدام نقشی فعال در فرایند فراهمسازی مقدمات تشکیل دولت کریمه داشته باشند.
در محیط دانشگاه، مواجهه با حقیقت دولت کریمه باید از سطح بحثهای تکراری و شعارگونه فراتر برود. باید زمینهای فراهم شود تا دانشجویان به شکل واقعی برای بازتعریف هدف آفرینش و مأموریت زندگی خود به گفتگو بنشینند و در کنار آن با راهاندازی کارگاههای کاربردی و تجربهمحور، برای تمرین سبک زندگی تراز دولت کریمه در ابعاد اخلاق فردی، تعاون اجتماعی و مسئولیتپذیری جمعی آماده شوند. محور فعالیتها به جای بحثهای متعارف و نظری، میتواند مشارکت در پروژههای واقعیِ خدمترسانی، حل مسائل اجتماعی، مشاوره رایگان یا ایجاد کمپینهای عملی برای ترویج عدل و کرامت در فضای دانشجویی باشد. دانشجویان در این روند، فرصت خواهند یافت معنای حقیقی انتظار و اقدام برای ظهور را در زیست روزانه خود به تجربه نزدیک کنند.
در فضای مجازی نیز تحول باید فراتر از تولید محتوا و هشتگسازی سطحی باشد؛ بلکه باید افراد دغدغهمند، روایتگری تجربههای عمیق تحول فردی و جمعی، شکستها و پیروزیهای واقعی در مسیر خودسازی و تغییر سبک زندگی را محور قرار دهند. شبکهای از همراهان و فعالان انتظار میتوانند به جای تکرار کلیشهها، بستری برای گفتگو، انگیزهبخشی و حمایت عملی از کسانی بسازند که واقعاً میخواهند سهمی در تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه داشته باشند. بیان تجربه، ارائه الگوهای واقعی و زمینهسازی برای هویتیابی نسل نو مهمترین رسالت فضای مجازی در این فرآیند خواهد بود.
در مجموع، همه این فعالیتها از رشد خودشناسی در مدارس و دانشگاهها تا تقویت جنبشهای مطالبهمحور و ارتقای سطح خدمات اجتماعی و حتی بسترسازی برای تجربه سبک زندگی تراز دولت کریمه، عملاً بستری فعال و پویا برای پیشبرد حرکت عمومی و فردی به سمت دولت کریمه ایجاد میکند و تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه را از سطح شعار به میدان عمل و تحول اجتماعی میرساند.
اگر مقدمات واقعی رقم بخورد، جامعه چه چهرهای خواهد داشت؟
اگر مقدمات تشکیل دولت کریمه بهطور واقعی و موثر مهیا شود، جامعه امروز ما دگرگون خواهد شد. چنین جامعهای دیگر اسیر پوچی، بیاخلاقی و بیعملی نخواهد بود؛ بلکه مردمان آن در روشنایی هدف بزرگ زندگی، با انگیزه و همدلی به هم کمک میکنند و مسئولیت سرنوشت جمعی خود را جدی میگیرند. در این بستر تازه، هویت انسانی و معنوی احیا شده و هرکس خود را بخش موثری از جریان عدالتگستر میبیند.
در چنین نگاهی، امید صرفاً یک حالت روانی یا آرزوی مبهم نیست، بلکه به «امید فعال» بدل میشود؛ امیدی که افراد را برای مشارکت اجتماعی، مطالبه عدالت و اصلاح رفتار فردی و جمعی برمیانگیزد. مسئولیت اجتماعی نیز از سطح شعاری و کلیشهای فراتر رفته و به انتخابهای روزمره و تصمیمهای زندگی همه ما وارد میشود. همه احساس میکنند سهمی در ساختن آینده دارند و حتی کوچکترین گامهایشان میتواند زمینهساز تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه باشد.
در پاسخ به پرسش مهم «نقش ما در تشکیل دولت کریمه چیست؟» باید گفت امروز ما سرآغاز ساخت آینده است. هر اندیشه، کنش، تغییر یا مطالبه کوچک در جهت عدالت، اخلاق و امید، سنگ بنای آن روز بزرگ را میگذارد. این یعنی هر حرکت مثبت امروز نهتنها عامل تحول فردی، بلکه حرکتی اثرگذار بر سرنوشت جامعه و حتی تاریخ موعود خواهد بود. پس سهم امروز ما، فقط انتظار نیست؛ بلکه فعالانه و مسئولانه بذر بیداری و تحول را در زندگی خویش و محیط پیرامون میکاریم تا فردا درخت دولت کریمه به بار بنشیند.
این مقاله نشان داد که عبور از بنبستهای اخلاقی و هویتی، بحران اعتماد و فروپاشی الگوهای رایج تمدنی، بدون شکلگیری یک مطالبهگری جدی و خواست عمیق برای تحقق جامعهای بر محور عدالت و کرامت، ممکن نیست. پیشنیاز شکلگیری این مطالبه، بازگشت انسان به هویت الهی، احیای حس مسئولیتپذیری و تربیت نسلی است که هر روز و هر لحظه خود را در مسیر تحقق مقدمات تشکیل دولت کریمه میبیند و میداند که حتی کوچکترین انتخاب و کنش او اثری بزرگ در سرنوشت جامعه خواهد داشت.
نهایتاً، تحقق وعده الهی و استقرار دولت کریمه تنها زمانی واقعیت مییابد که همه آحاد جامعه، یکصدا و مسئولانه، از سطح شعار و انتظار انفعالی فراتر رفته و سهم فعال خود را در ساختن این آینده الهی بپذیرند. این بیداری فردی و جنبش جمعی، امیدی بزرگ و پویاتر به ارمغان میآورد و سنگبنای جامعهای خواهد بود که آرزوی همه انبیا و صالحان و مقصد نهایی تاریخ بشریت است.
