بررسی ابعاد جنگ ۱۲ روزه و ماهیت آخرالزمانی آن
در حالی که بسیاری از تحلیلگران گمان میکردند فصل جدیدی از تعامل دیپلماتیک میان ایران و ایالات متحده در راه است و پس از سالها مناقشه هستهای، فضای جهانی به سمت پذیرش صلحآمیزبودن برنامه هستهای ایران پیش میرود، بار دیگر دنیای غرب نقاب از چهره کریه خود برداشت؛ آمریکا و رژیم صهیونیستی درست در بحبوحه مذاکرات هستهای، به مراکز هستهای، پدافندی و نظامی ایران حمله هوایی کردند و با تحمیل جنگ ۱۲ روزه به ایران، بار دیگر ماهیت پلید و خوی استکباری خود را به رخ جهانیان کشیدند.
نام عملیات را «شیر برمیخیزد» گذاشته بودند. این نام در تورات بیانگر قوم یهود است که برای فتح سرزمین موعود آماده میشود: «اینک قومی مانند شیر ژیان برمیخیزند و مانند شیر خود را بالا میکشند؛ تا شکار خود را نکُشند و خون کشتگان را ننوشند، آرام نخواهد گرفت.» البته در واقعیت چنین نشد و این شیر برخاسته که شباهتی هم به شیر نداشت، سرانجام پس از نبردی آتشبار و یک جنگ ۱۲ روزه، با تحمل خسارات سنگین و با ناکامی در رسیدن به اهدافش، که در رأس آنها فروپاشی نظام جمهوری اسلامی ایران بود، مجبور به عقبنشینی شد.
جنگ ۱۲ روزه، دومین جنگ تحمیلی علیه ملت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی است. جنگ تحمیلی اول، تنها دو سال بعد از پیروزی انقلاب با تهاجم رژیم بعثی عراق و حمایت دولتهای غربی، به مرزهای زمینی و هوایی کشور آغاز شد و پس از هشت سال با پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به پایان رسید. سی و هفت سال بعد، حریم هوایی ایران مجدداً مورد تجاوز دشمن متخاصم قرار گرفت؛ نبردی که این بار فقط ۱۲ روز طول کشید. نبرد نظامی بین ایران و اسرائیل که به جنگ ۱۲ روزه معروف شد، در بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۴ با حمله تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی به تأسیسات هستهای و نظامی ایران و ترور برخی فرماندهان ارشد نظامی و دانشمندان هستهای آغاز شد و با پاسخهای کوبنده از جانب ایران ادامه یافت. سرانجام نیز در سوم تیرماه با درخواست امریکا و اسرائیل برای پذیرش آتشبس و سپس پذیرش میانجیگری قطر از سوی ایران بهظاهر متوقف، اما در واقع به آتش زیر خاکستر تبدیل شد.
انقلاب اسلامی و خواب آشفته قدرتهای استکباری
درگیری اخیر بین ایران و اسرائیل، پدیده نوظهوری نیست؛ بلکه ادامه همان تقابلها و فشارهایی است که از ابتدای پیروزی انقلاب علیه مردم ایران آغاز شد. جنگ ۱۲ روزه درواقع بخشی از یک پروژه بلندمدت برای مهار و فشار حداکثری بر جمهوری اسلامی ایران بود، که در آن رژیم صهیونیستی به نمایندگی از استکبار جهانی نقشآفرینی کرد. در بحبوحه جنگ ۱۲ روزه بین ایران و اسرائیل، فریدریش مرتس، صدر اعظم آلمان اعترافی کرد که شنیدنی است. وی اظهار کرد که اسرائیل این کار کثیف را برای همه ما انجام میدهد! وی آشکارا دولت آلمان و سایر دولتهای غربی را شریک اسرائیل دانست و و رهبران رژیم صهیونیستی را به سبب داشتن جسارت و شجاعت حمله به ایران تحسین کرد. این اظهارنظر اعترافگونه، بیانگر دشمنی دیرینه و عمیق غرب با انقلاب اسلامی ایران و سایر ملتهایی است که خط انقلاب را دنبال میکنند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷ نقطه عطفی بود که نظم منطقهای و روابط بینالمللی را دگرگون کرد و فصل تازهای در تاریخ حکمرانی جهان گشود. در این میان، آمریکا و رژیم صهیونیستی که او هم نیروی نیابتی آمریکا در منطقه محسوب میشود، بیش از سایر کشورها از پیروزی انقلاب متأثر شدند. آمریکا از دهه ۱۳۳۰ شمسی تا قبل از پیروزی انقلاب، فعالترین دولت خارجی در صحنه سیاست خارجی ایران بود و ایران را به چشم مهمترین متحد استراتژیک خود در خاورمیانه و خلیج فارس مینگریست. در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، ایران به یکی از مهمترین پایگاههای حافظ منافع آمریکا در منطقه تبدیل شده بود. این رابطه، که بر پایه منافع متقابل اما نابرابر بنا شده بود، در نهایت به وابستگی کامل شاه به آمریکا با هدف تثیبت قدرت خود در منطقه و مقابله با بحرانهای داخلی و خارجی منجر شد. محمدرضا شاه برای تضمین بقای خود در قدرت، حاضر به پرداخت باجهای سنگین به آمریکا بود که این امر را میتوان در قالب اعطای امتیازات گسترده و خدمات بیدریغ به دولت آمریکا مشاهده کرد.
پیروزی انقلاب ضربهای سهمگین به موقعیت آمریکا در منطقه وارد کرد. انقلاب اسلامی موجب تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه و نظام دوقطبی حاکم بر جهان شد و ایران را از صف حامیان آمریکا و بلوک غرب خارج کرد. با پیروزی انقلاب، تحولی اساسی در عرصه فرهنگ و سیاست کشور اتفاق افتاد و فرهنگ و سیاست عزتآفرین شیعه، جای فرهنگ و سیاست ذلتبار قاجار و پهلوی را گرفت. مردم ایران با الهام از فرهنگ عاشورا، شعار «هیهات مناالذله» را نصبالعین خود قرار دادند و استکبارستیزی و مبارزه با ظلم، به عنصر اصلی تفکر ایرانی در سالهای پس از انقلاب تبدیل شد.
رهبران آمریکا در ابتدا تصور میکردند موج انقلاب در ایران فرومینشیند و آنها میتوانند بار دیگر با نفوذ در ایران، منافع از دست رفته خود در منطقه را بازیابند؛ اما واقعیت این بود که دوران یکهتازی آمریکا در ایران و غارت منابع کشور توسط او و سایر قدرتهای چپاولگر تمام شده بود. آمریکا، رژیم صهیونیستی و سایر دول استکباری، زنگ خطر نابودی خود را از همان ابتدای انقلاب شنیدند و دانستند که شعارهای آزادیبخش این انقلاب در مرزهای ایران محصور نمیماند و بهزودی دنیا را فتح و ملتهای تحت ظلم را بیدار خواهد کرد. لذا از همان روزهای آغازین به انواع و اقسام روشها متوسل شدند تا این انقلاب را ساقط، یا لااقل از مسیر خود منحرف کنند؛ شاید اندکی اجل محتوم خود را به تعویق بیندازند. جنگ، توطئه و دشمنی علیه ملت ایران در لایههای زیرین همواره وجود داشته است و آنچه تحت عنوان جنگ ۱۲ روزه پیش چشم جهانیان قرار گرفت، فقط بخشی از این دشمنیها بود. در ادامه به بخشی از اقدامات جنایتکارانه آمریکا علیه ملت ایران در سالهای پس از انقلاب اشاره میکنیم؛ هرچند که این دشمنیها قبل از انقلاب هم به شکلهای دیگری وجود داشته و ریشههای تاریخی دارد.
بخشی از اقدامات خصمانه آمریکا و اسرائیل علیه ملت ایران در سالهای پس از انقلاب
- تحریمهای اقتصادی گسترده که از سال ۱۳۵۹ آغاز شد و در مقاطع مختلف گسترش یافت.
- حمایت از گروهکهای ضدایرانی و تروریستی، مانند سازمان مجاهدین خلق و گروهکهای تجزیهطلب در مناطق مرزی
- بلوکه کردن دارایی های ایران در کشورهای دیگر
- فراهم کردن بستر تبلیغاتی برای رسانههایی همچون صدای آمریکا و رادیو فردا با هدف ایجاد شکاف بین مردم و نظام اسلامی
- نقشآفرینی در جنگ تحمیلی و کمک اطلاعاتی، تسلیحاتی و سیاسی گسترده به صدام حسین
- سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران در سال ۱۳۶۷ توسط ناو جنگی وینسنس که به شهادت ۲۹۰ نفر، از جمله ۶۶ کودک منجر شد.
- راه اندازی جنگهای بیثمر در منطقه تنها با هدف بیثبات کردن منطقه و نفوذ و ایجاد پایگاه های نظامی در همسایگی ایران. برای مثال جنگ افغانستان، جنگ عراق و جنگ سوریه
- حمایت همه جانبه از گروهک تروریستی داعش و گروهکهای شبه نظامی کرد در منطقه
- خروج یکجانبه از برجام، بازگشت تحریمها و اعمال فشار اقتصادی حداکثری علیه ملت ایران
- حملات سایبری و خرابکاری برای ضربه زدن به زیرساختهای ایران که نمونه آن ویروس استاکس نت بود.
- ترور حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران با دستور مستقیم رییس جمهور امریکا در عراق
- شروع پروژه ترور ده ها دانشمند ایرانی از دی ماه ۱۳۸۵ و با ترور شهیداردشیر حسینپور
- ترور مستشاران نظامی ایران در کشورهای منطقه
- حمله به ساختمان سفارت ایران در سوریه
دشمنیهای آمریکا و اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران طی بیش از چهار دهه گذشته، طیف گستردهای از اقدامات سیاسی، اقتصادی، نظامی، اطلاعاتی و رسانهای را دربرگرفته است. در حالیکه در برخی برههها تلاشهایی برای مذاکره و کاهش تنش انجام شد، اما رویکرد کلی آمریکا و دول غربی، همواره مبتنی بر تقابل و مهار قدرت جمهوری اسلامی ایران بوده است. دلیل اصلی و بنیادی این موضوع ماهیت ایدئولوژیکی این نزاع است. انقلاب اسلامی ایران دارای رسالتی جهانی برای فراگیر کردن اندیشههای توحیدی و نجات انسان از سیطره حکومتهای طاغوتی و شیطانی است و این راز اصلی ستیزهجویی آمریکا و اسرائیل با ایران است. در نتیجه آنچه که جنگ ۱۲ روزه نام گرفته مطابق با گفته صحیح آرمیتا رضایی نژاد فرزند شهید داریوش رضایی نژاد از ابتدای تشکیل جمهوری اسامی ایران آغاز شده و دامنه ای فراتر از یک تنش ۱۲ روزه دارد. این جنگ نه فقط بین ایران و اسرائیل، بلکه میان جبهه توحید و جبهه کفر و بخشی از اتفاقات بزرگ آخرالزمانی است، که در نهایت به نابودی کامل استکبار منجر خواهد شد و طبق وعده خداوند در کتب آسمانی، نتیجه آن پیروزی جبهه حق و وراثت زمین به دست مستضعفان تاریخ خواهد بود.[1]
[1] سوره قصص، آیه ۵