1. خانه
  2. slash
  3. نقش پیامبران الهی در سیر تاریخ
  4. slash
  5. شریعت حضرت عیسی چه بود و دین مسیحیت تا امروز چه مسیری را گذرانده است؟‎

شریعت حضرت عیسی چه بود و دین مسیحیت تا امروز چه مسیری را گذرانده است؟‎

مروری بر شریعت حضرت عیسی و تشریح مسیر تحریف دین ایشان در طول تاریخ

مروری بر شریعت حضرت عیسی و چگونگی تحریف دین ایشان در طول تاریخ

حضرت عیسی بن مریم چهارمین پیامبر اولوالعزم بودند. لقب ایشان مسیح و ماجرای تولد ایشان بسیار منحصربه فرد و شگفت انگیز است. قرآن کریم در مورد شریعت حضرت عیسی، وقایع زندگی ایشان و چگونگی عروج حضرت بسیار سخن گفته است. دین اسلام ایشان را به عنوان پیامبری صاحب کتاب و شریعت قبول دارد، اما معتقد است که کتاب آسمانی ایشان تحریف شده و با آموزه های حقیقی شریعت حضرت عیسی تضاد و تقابل دارد.

حضرت عیسی بنا به خواست خدا بدون داشتن پدر از حضرت مریم متولد شدند. خداوند از طریق حضرت جبرئیل به حضرت مریم ابلاغ کرد که چگونه فرزندشان متولد می شود و این بانوی بزرگوار چگونه باید این امتحان را سپری کنند. حضرت عیسی پس از تولدشان به اذن خدا سخن گفتند و مهر باطلی بر دهان یاوه گویان علیه مادرشان زدند. ایشان به صورت رسمی در 30 سالگی اعلام رسالت کردند. حضرت عیسی 12 یار و شاگرد اصلی داشتند که به آنها حواریون می گویند؛ البته علاوه بر این افراد چندین مبلغ فرعی دیگر هم توسط حضرت عیسی تربیت شده بودند.

کتاب آسمانی ایشان انجیل نام دارد، که پس از عروج حضرت عیسی توسط حواریون و افراد دیگر نوشته شد. مسیحیان معتقدند که نویسندگان محتوای این کتاب ها را بر اساس آموزه های شفاهی حضرت عیسی نوشته اند؛ درحالی که بسیاری از محتوای این انجیل ها با آموزه های توحیدی شریعت حضرت عیسی و سایر پیامبران هماهنگی و تطبیق ندارد. علت این تقابل آن است که فردی به نام «پولس» که امروزه نفر دوم مسیحیت به حساب می آید، سال ها پس از حضرت عیسی رهبر فکری و عقیدتی مسیحیان شد و شریعت حضرت عیسی را مطابق اهداف و سلایق خودش تعریف کرد. تفکر مسیحیت فعلی بیش از آنکه از آموزه های حضرت عیسی ریشه گرفته باشد، نتیجۀ تفکرات و اصول ابداعی پولس است. شریعت حضرت عیسی پیش از پولس و بعد از پولس دو مسیر متفاوت را پیمود. شریعت حضرت عیسی قبل از پولس بسیار مشابه و هم سو با شریعت توحیدی حضرت موسی علیه السلام بود؛ درحالی که پولس حضرت عیسی را خداوند و نفر اول خلقت دانست و نظریه های شخصی خودش در مورد به صلیب کشیده شدن حضرت، شریعت حضرت عیسی و احکام آن به کرسی نشاند.

ولادت حضرت عیسی

حضرت مریم دختر عمران بودند، عمران از نسل حضرت سلیمان و از عالمان برجسته و عابد قوم بنی اسرائیل به حساب می آمدند. نام حضرت مریم 34 مرتبه در قرآن تکرار شده و یک سوره به نام ایشان است.

خداوند قبل از تولد حضرت عیسی توسط فرشتۀ وحی مژدۀ تولد ایشان را به حضرت مریم دادند، حتی نام ایشان هم به حضرت مریم ابلاغ شد. حضرت مریم باخبر شدند که قرار است، بدون داشتن همسر صاحب فرزند شوند[1]. ایشان که دختری عفیف و باکره بودند، از شنیدن این خبر مشوش و نگران شدند؛ زیرا این اتفاق باعث ایجاد شک و قضاوت مردم نسبت به ایشان می شد. حضرت جداً از موضوع پیش آمده ترسیدند و برای پیشگیری از حرف و سخن مردم به زادگاهشان شهر ناصره رفتند و دور از مردم در منزلی ساده ساکن شدند. ایشان تا جایی که ممکن بود، ارتباطشان را با مردم کم کردند، تا افراد کمتری از راز ایشان آگاه شده و نام ایشان بر سر زبان ها نیفتد. تا آنکه زمان وضع حمل ایشان فرا رسید و درد سختی به جان ایشان افتاد. حضرت مریم سلام الله علیها از شهر خارج شدند و به بیابانی رفتند، تا دور از چشم مردم فرزندشان را به دنیا بیاورند. نوزاد به دنیا آمد؛ در حالی که حضرت مریم سلام الله بسیار ضعیف و ناتوان شده بودند، آب و غذایی به همراه نداشتند و کسی هم برای تیماری از ایشان حضور نداشت؛ در چنین شرایطی خداوند از زیر پای ایشان جوی آبی جاری کرد و درخت نخل خشکیده ای که حضرت به آن تکیه کرده بودند را سبز و پرثمر کرد، سپس به ایشان امر شد که از این نعمت ها میل کنند، تا قوت تحلیل رفته شان بازگردد و جانی دوباره بگیرند؛ سپس از جانب خدا به ایشان امر شد که به شهر برگردند و با هر کسی مواجه می شوند، سخن نگویند و دیگران را متوجه کنند که برای خدا نذر سکوت کرده اند و با هیچکس سخن نمی گویند[2].

حضرت با نوزادی در آغوش به شهر برگشتند، مردم ایشان را طعنه زدند و سرزنش کردند که تو پدر و مادر صالحی داشتی، چرا به چنین کار ناشایستی تن دادی؟ ناگهان نوزاد به اذن خدا شروع به سخن گفتن کرد و فرمود: «من بندۀ خالص خدا هستم که به من کتاب آسمانی و نبوت عطا کرده است. هرکجا باشم، من را مایۀ رحمت الهی قرار داده و تا زنده ام به زکات و نماز سفارش کرده، او مرا به نیکوکاری نسبت به مادرم توصیه کرده و من را ستمکار نکرده است. سلام و درود حق بر من است، در روز تولدم، روز مرگم و روزی که برانگیخته شوم.[3]» حضرت عیسی نوزادی که در گهواره به اذن خدا سخن گفت، در سن 30 سالگی رسماً به پیامبری مبعوث شدند و این بعثت را علناً در میان مردم اعلام کردند.

شریعت حضرت عیسی علیه السلام

به مجموعۀ مقررات و احکامی که هر دینی را تشکیل داده و آن را سامان می دهند، «شریعت» می گویند.

حضرت عیسی علیه السلام چندان تغییری در شریعت حضرت موسی یعنی یهودیت ایجاد نکردند و صراحتاً فرمودند، من نیامده ام که تورات را کم و زیاد کنم. قرآن هم معتقد است که حضرت عیسی بخش اندکی از شریعت حضرت موسی را تغییر داده و بنا بر شرایط زمانه تکمیل کردند؛ اگرچه ایشان صاحب شریعت مخصوص خود بودند، اما شریعت حضرت عیسی تفاوت اندکی با یهودیت اصیل و حقیقی داشت. حضرت عیسی شرایط و مسئولیت خاصی بین سایر پیامبران اولوالعزم داشتند، مسئولیت و مأموریت ویژۀ ایشان آن بود که تصدیق کننده و تعلیم دهندۀ تورات باشند، دیگری آنکه بشارت دهندۀ بزرگی برای آمدن پیامبر خاتم باشند. دورۀ رسالت حضرت عیسی کوتاه بود و ایشان تا 30 سالگی رسالتشان را ابراز نکردند، پس از گذشت حدود 3 یا 6 یا 7 سال هم از نظرها مخفی شدند.

موضوع مهم آن است که چون ایشان تعلیماتی خاص یا متفاوت از تورات نداشتند، چندان نیاز مبرمی به دورۀ رسالت طولانی هم وجود نداشت. اصلی ترین مأموریت ایشان «بشارت» بود و ایشان مهم ترین بشارت دهندۀ دورانشان بودند، که آمدند تا مقدمه ساز و مبشر آمدن پیامبر آخرالزمان باشند. شریعت حضرت عیسی در مسیحیت به قدری دستخوش تغییر و اعمال سلیقۀ افراد شد که با آنچه حضرت به آن پرداخت، به تفاوت بسیاری مبتلا شد.

حواریون حضرت عیسی

به 12 شاگرد خاص و یار حضرت عیسی حواریون می‌گویند. البته عهد جدید به این شاگردان خاص «رسول» می‌گوید[4]. قرآن ایشان را حواریون نامیده است[5] و امام رضا (علیه‌السلام) ذلیلاین نامگذاری را به این دلیل دانسته اند که آنها خود را از گناه و آلودگی پاک کرده‌اند و برای پاک کردن دیگران هم کوشیده‌اند، اما برخی افراد علت نام‌گذاری حواریون را این موضوع دانسته‌اند که شغل آنها شستن لباس بوده است[6]. بزرگ‌ترین حواری حضرت عیسی شمعون نام داشت که حضرت عیسی او را پطرس به معنای صخره نامیدند. سنگ بنای کلیسا و جامعۀ مسیحیت توسط شمعون گذاشته شد. عهد جدید و بعضی منابع محدود اسلامی معتقدند که یکی از حواریون حضرت عیسی به نام یهودای اسخریوطی به ایشان خیانت کرد و مکان ایشان را برای یهودیان فاش کرد[7].

حضرت عیسی بنا بر قول انجیل به حواریون قدرت می‌دادند که انواع بیماری‌ها را شفا بدهند[8]. در قرآن ذکر شده که حواریون از حضرت پرسیدند، خدا می‌تواند برای ما مائدۀ آسمانی بفرستد؟ حضرت عیسی در این ماجرا به ایمان حواریون شک کردند، اما آنها صرفاً می‌خواستند، ایمانشان تقویت شود. حضرت هم پس از آنکه از خدا مائده طلب کردند، به یارانشان فرمودند، خدا مائده را برایمان می‌فرستد، اما اگر کسی بعد از آن کافر شود، خدا او را طوری مجازات می‌کند که کسی ندیده باشد[9].

حواریون حضرت عیسی رنج‌های بسیاری در همراهی ایشان کشیدند. وقتی حضرت عیسی عروج کردند و مسیحیان از نعمت حضور ایشان محروم شدند، تبلیغ و تشریح دین مسیحیت به دوش حواریون آن حضرت افتاد. قرآن اشاره‌ای به اسامی حواریون نکرده است؛ اما انجیل‌های مختلف، اسامی حواریون را ذکر کرده‌اند که البته این اسامی به دلیل نگاشته شدن پس از عروج حضرت عیسی علیه السلام و تحریف چندان مورد اعتماد نیست.

 رهبری به نام پولس

مدتی بعد از حواریون رهبری مسیحیت به دست پولس افتاد. او ابتدا شخصی یهودی بود و مسیحیان را بسیار اذیت می کرد. پولس بعدها مسیحی شد، در بین مردم نفوذ خوبی پیدا کرد و به عنوان رسول عیسوی در مناطق مختلف می چرخید و عقاید دگرگون شدۀ مسیحیت را ترویج می کرد.

پولس فردی بود که پس از حضرت عیسی مهم ترین نقش را در ترویج مسیحیت داشت. نظریه های ابداعی او منجر به پیدایش اغلب عقاید مسیحیت فعلی شد. شریعت حضرت عیسی در ابتدا چیزی جدا از یهود نبود، اما پولس شریعت حضرت عیسی را مستقل از یهود مطرح کرد، تا حدی که او را دومین مؤسس مسیحیت بعد از حضرت عیسی دانسته اند[10]. عده ای تلاش کردند، به هر ترفندی او را عضوی از حواریون حضرت عیسی معرفی کنند؛ درحالی که این نظریه از ریشه غلط است[11]. او ادعا می کرد که از سمت حضرت عیسی مأمور به ابلاغ این احکام و عقاید شده است[12]، در صورتی که این آموزه ها با آنچه در انجیل های رسمی از شریعت حضرت عیسی ثبت شده، منافات دارد[13]. این نظریه های متضاد با قوانین انجیل باعث شد که گروهی از مسیحیان از او رو برگردانند، او هم ناچاراً برای جلب اعتماد آنها سنت تطهیر را اجرا کرد[14].

برخی از دانشمندان مسیحی عقاید ابداعی پولس را تأثیر گرفته از عقاید و عرفان مشرکانۀ یونانی می دانند[15]. آنها معتقدند که «مسیحیت تاریخی» محصول افکار پولس بوده و تفاوت بسیاری با «مسیحیت راستین» دارد[16]. اندیشمندان مسیحی قرون وسطی بسیار تلاش کردند که به گونه ای عقاید انحرافی مسیحیت فعلی را توجیه کنند و دلایل قانع کننده ای برای آنها بیاورند، «توماس آکونیاس» سرکردۀ این بحث مسیحی است. او می خواست از فلسفۀ ارسطویی که از طریق فرهنگ اسلامی و کتاب های ابن سینا شناخته بود، کمک بگیرد و اندیشۀ مسیحیت را بازسازی و شریعت حضرت عیسی را دگرگون کند. او تلاش می کرد که نوعی سازگاری بین الهیات مسیحی و فلسفه ایجاد کند[17]، اما بعضی از مفاهیم آن جای توجیه نداشت و آنها نمی توانستند، همۀ آن را به شکل معقول دربیاورند.

رجال دین مسیحی در دوران قبل از رنسانس[18] جایگاه ویژه ای در سیاست داشتند، آنها خود را واسطۀ بین خدا و مردم معرفی کردند و حقوق اختصاصی برای خودشان ادعا کردند، حقوقی مثل حاکمیت بر مردم و ضرورت اطاعت مردم از آنها. آنها برای پیشبرد اوضاع به سلیقۀ خودشان قوانین دینی خاصی وضع میکردند.

شریعت حضرت عیسی پیش از پولس

گفتیم حضرت عیسی شریعت تازه ای نیاوردند و همچنان به شریعت حضرت موسی و عمل به آن تأکید کرده و فقط در بعضی موارد تغییرات اندکی ایجاد می کردند. ایشان مدام تذکر می دادند که برای باطل کردن شریعت حضرت موسی نیامده اند و نمی خواهند تورات ایشان را نقض کنند؛ بلکه آمده اند تا آن را کامل تر کنند. ایشان فرمودند: «گمان نکنید، من آمده ام که تورات یا صحیفۀ سایر پیامبران را باطل کنم، بلکه آمده ام آنها را تمام کنم. به شما می گویم، تا وقتی زمین و آسمان زایل نشوند، نقطه یا همزه ای از تورات از بین نمی رود، تا همه واقع شوند. هر کسی یک حکم از این احکام را سبک بشمارد، آن را بشکند و این کار را به مردم آموزش بدهد، در ملکوت هم ناچیز شمرده می شود، اما هر کس به آن عمل کند و آن را آموزش بدهد، او را در آسمان ها بزرگ می خوانند.[19]» . حضرت عیسی و حواریونشان به احکام پایبند بودند و جداً دیگران را به عمل به آن توصیه می کردند، در عین حال بسیار به قانع نبودن و بسنده نکردن به ظاهر و پوستۀ دین هشدار می دادند.

شریعت حضرت عیسی بعد از پولس

تغییرات بسیار زیادی توسط پولس در مسیحیت صورت گرفت، تا حدی که می توانیم بگوییم که مسیحیت امروزی بیشتر حاصل آموزه های پولس است تا حضرت مسیح. او یک انقلاب منفی در شریعت حضرت عیسی ایجاد کرد. از مشهورترین و مهم ترین نظریه های او «نظریۀ فیض» بود. پولس نخستین کسی بود که تلاش کرد، به این کلمه مفهوم الهیاتی بدهد. او با این نظریه ادعا داشت که خدا رستگاری را به صورت رایگان به کسانی می بخشد که استحقاقش را ندارند. او معتقد بود که انسان از طریق حضرت مسیح می تواند، فیض را دریافت کند. او می گفت، فیض بر اساس اعمال ما نیست و فقط از ذات خالص خدا به ما می رسد و راه این موهبت از طریق مکاشفات عیسی مسیح است.

او اعتقاد داشت که حضرت مسیح فرزند خدا بوده اند و برای پاک و بخشیده شدن گناهان انسان ها فدا شده اند و فقط اعتقاد به فدا شدن ایشان ما را نجات می دهد. او گفت: «هرگز انسان با انجام احکام در نظر خدا پاک و عاری از گناه نیست؛ بلکه تنها با ایمان به حضرت مسیح، پاک و بی گناه محسوب می شود؛ پس ما به ایشان ایمان می آوریم، تا از این روش بتوانیم مورد قبول خدا واقع شویم، نه از مسیر انجام احکام و شریعت یهود. چون هیچکس با احکام شریعت نجات پیدا نمی کند.[20]» . او تا حدی شریعت را رد می کرد که عمل کننده به شریعت را از فیض حضرت عیسی محروم می دانست[21].

مسیحیت امروزی بر پایۀ اعتقاد و نظریۀ پولس شکل گرفت. با اینکه او شریعت را نفی کرد، اما دینی که نظام کلیسایی و کتاب مقدس دارد، ناچار است که یک سری اعمال و آداب داشته باشد. تفاوت هایی بین آداب و اعمال فرقه های مختلف مسیحیت وجود دارد، اما دو سنت کلیسایی غسل تعمید[22] و عشای ربانی[23] لازمۀ مسیحی بودن همۀ فرقه ها و مورد تأیید همۀ گروه هاست.

عقایدی مثل الوهیت حضرت عیسی و فرزند خدا دانستن ایشان[24]، به صلیب کشیده شدن حضرت به جبران کفارۀ گناهان بشر[25]، عقیده به آنکه شریعت حضرت موسی مانع رسیدن یهود به عدالت است[26]، باور به آنکه صرفاً ایمان قلبی به حضرت عیسی برای رسیدن به کمال کافی است و نیازی به عمل به احکام و تکالیف شرعی نیست[27]، رد سنت ختنه[28] و ازدواج شرعی[29] ابتدا توسط پولس مطرح شد.

به استناد منابع تاریخی داستان مسیحی شدن پولس محل شک و تردید فراوان است. مسیحی شدن او نقطۀ عطفی در تاریخ مسیحیت و شروع انحرافات اصلی وارده بر شریعت حضرت عیسی علیه السلام است. پولس که در ابتدای یکی از علمای یهود بود و نقش پررنگی در آزار مسیحیان داشت که خود مسیحیان درباره‌ی وی می‌گویند:

شائول، در شهر «طرسوس» زندگی می‌کرد و پدرش از یهودیان معتقد به سنّت‌ها، عادات و رسوم یهودی و مادر وی از شخصیت‌های ممتاز بود و کارهای قابل توجهی را ارائه کرد. از این‌رو، دولت روم با پاداش‌های معنوی از او حمایت می‌کرد[30] پولس ادعا میکند که در راه دمشق با نوری روبه رو میشود که او را از این کار منع میکند و پس از آن در شما رمسحیان درآمده و مبلغ دین عیسی مسیح میشود. او نخستین کسی است که برای حضرت عیسی از لقب فرزند خدا استفاده میکند.[31]

پولس مسیحیت را به عنوان یک دین جدید معرفی میکند و با روی آوردن جمعی از یهودیان به آئین جدید، بر خشم و آزار کاهنان یهودی نسبت به مسیحیان افزوده می شود.[32]  این آزارها نسبت به پیروان آئین جدید مسیحی، زمینه‌ساز حملات خشونت‌بار علیه مسیحیان اوّلیه و نفوذ بیشتر پولس در میان آنها شد. از خصوصیات اخلاقی ذکر شده برای پولس که در کتب تاریخی یافت میشود میتوان به ادعای عصمت، به رخ کشیدن خود، کم‌صبری، تمایل به انتقام، آزار رساندن به مخالفان خود و عشق به سیطره که این عشق از نوعی نبوده است که افکار دینی را در خدمت این صفات قرار دهد؛ بلکه برعکس و متناقض آن بوده است. [33]این صفات بر افکار دینی پولس غلبه داشته‌اند… پولس آموزه‌های مسیحی را تنها همان تعالیم خودش میدانست و در جواب تفاوت میان آنها و شریعت حضرت عیسی ادعا میکرد که این آموزه‌ها به او وحی شده است. از همین‌روست که فرمان پولس، فرمان خدا تلقّی می‌گردد و این امر حتی تا امروز ادامه دارد و اگر فرشته‌ای به انجیل دیگری بشارت دهد، ملعون است[34]

خواندن نظر ویل دورانت پیرامون پولس و مسیحیت او هم خالی از لطف نیست: «پولس از استاد خود، «گمالائیل» و دیگران، برهان عقلی، جدلی و سوفسطایی را در تفسیر کتاب مقدس فراگرفت؛ اما تا آخر عمر در تفکر و اخلاق، یهودی باقی ماند… عقلانیّت او بسیار شبیه سبک رایج و متداول بین یهودیان و بر این باور بود که به او الهام و وحی می‌شود، قادر به انجام معجزه می‌باشد و دارای قدرت‌های ذاتی برای انجام این کار است… پولس الاهیّاتی را بنیان نهاد که جز سندهای بسیار پیچیده‌ای از سخنان مسیح برای آن یافت نمی‌شود و شاید در ماده و جسم، به آمیزه‌هایی از فلسفه افلاطونی و رواقی، با اعتبار شرارت و خباثت، آمیخته شده باشد و شاید متذکّر سنّت یهودی، بت‌پرستی و سنّت قربانی‌کردن برای پوشاندن گناهان مردم شده باشد… پولس به این الهیّات، اساساً برخی از آرا و نظریات پیچیده‌ی صوفیه را نیز اضافه می‌نماید… که از آن جمله می‌توان به سخن پولس درباره‌ی حکمت الله بودن و فرزند اول خداوند بودن عیسى، اشاره نمود… با همه‌ی این احوال، مردی که مسیحیت را به لحاظ ذات و اساس، از یهودیت جدا نمود، همچنان در نیروی اخلاق و قوّت اصول، یهودی باقی می‌ماند… این خلاصه‌ای از شناخت شخصیت پولس، بنیان‌گذار مسیحیت جدید از طریق معرفی خود او و «انجیل» وی، موسوم به «اعمال رسولان» و نیز نوشته‌های برخی از متفکران غربی می‌باشد.»[35]

این تنها ویل دورانت نیست که مسیحیت پولس را چیزی جدای از شریعت حضرت عیسی میداند و آن را آمیزه ای از یهودیت و ادیان بدوی یونان معرفی میکند؛ بلکه بسیاری از محققان مسیحی با او هم نظر هستند. برای نمونه:

یواخیم کال می‌گوید: ریشۀ تمامی موارد سوء در مسیحیت، به پولس بازمی‌گردد.

یوحنا لیمن می‌گوید: پولس تعالیم عیسی را وارونه کرد.

کشیش پروتستان، کورت مارتی می‌گوید: پولس تمامی رسالت عیسی را تغییر داد.

پرفسور رشته‌ی الهیّات، فرانست فن اوفربک می‌گوید: تمامی جنبه‌های خوب در مسیحیت به عیسی، اما همه‌ی جنبه‌های بد در آن، به پولس بازمی‌گردد.

پرفسور رابرت تسلر از بنیاد، مُهر باطل بر آموزه‌های مسیحیت پولسی زده و می‌نویسد: از ۲۰۰۰ سال پیش، مسیحیان بر این باور بوده‌اند که دین آنها، همان دین عیسی است؛ در حالی‌که دینی کاملاً متفاوت با آن است و آن دین پولس است که هرگز از دشمنی نسبت به عیسی دست نکشیده و این حقیقتی است که بسیاری از دانشمندان دینی صاحب‌آوازه‌ی مسیحی، بر آن صحّه گذارده‌اند.[36]

پاول هیبرلین می‌گوید: آموزه‌های شریرانه‌ی پولس، خارج از مسیحیت بود و بدترین آنها، ارتباط دادن مرگ عیسی به آمرزش و رحمت خدا نسبت به بشر گناهکار بود. او چقدر از اصل «انجیل» آگاهی دارد؟!… افکار پولس در مورد مرگ عیسی، در ازای آمرزیده شدن گناهان مردم، همچون زدن بشارت انجیل بر صورت آن است؛ زیرا اگرچه انجیل مسیح، نجات‌دهنده است؛ امّا ارتباطی میان او و این‌گونه نجات از گناهان که پولس آن را می‌فهمد، وجود ندارد و هرکس این برداشت را از نجات‌بخشی عیسی داشته باشد، بسیار از رسالت او دور گشته است.[37]

از بزرگترین ضربه هایی که ادعاهای پولس به شریعت حضرت عیسی و مسیحیت راستین وارد کرده است نسخ تمام اناجیل دیگر که نوشتۀ حواریون بود و ادعای دریافت مستقیم انجیل مورد تایید خودش از حضرت عیسی است. او این کار را به کمال رساندن دین و شریعت حضرت عیسی معرفی میکرد.[38]

بر اساس این سیر تاریخی بود که در همان ابتدای مسیحیت انحرافاتی عظیم در آن به وجود آمده و دین ساخته شده توسط پولس از شریعت حضرت عیسی فاصله گرفت و مسیحیت را به مخلوطی از عناصر غیرهمگون، مانند افسانه‌ها و اسطوره‌های باستانی و عقاید تحریف شدۀ یهودی تبدیل کرد. کلیسای کاتولیک مسیحی هم به وسیلۀ او و با همکاری یکی از پاپهای یهودی بنیان گذاری شد.[39]

آنچه مسلم به نظر می آید تحریف شریعت حضرت عیسی در همان اولین سالهای پس از عروج ایشان است که همین امر مسیحیت راستین را به طور کلی نابود کرده و چیزی از تعالیم راستین و بشارت های حضرت عیسی باقی نگذاشته است. شریعتی که قرار بود تایید کنندۀ تورات و بشارت دهنده به ظهور پیامبر آخرالزمان باشد با انحرافات ایجاد شده توسط پولس به دینی جدید با تعالیمی بعضا شرک آمیز تبدیل کرده است. نقش پولس در انحراف مسیحیت به حدی پررنگ بوده است که در حدیثی نقل شده از امام موسی بن جعفر در بحارالانوار او جز هفت نفری معرفی شده است که در یکی از سخت ترین مکانهای دوزخ گرفتارند.[40]

 

[1] مریم: 16-20/ آل عمران: 40-44

[2] مریم: 22-26

[3] مریم: 27-33

[4] انجیل لوقا: باب 7، آیه 13/ انجیل متی: باب 10، آیه 2

[5] آل عمران: 52/ مائده: 111 و 112/ صف: 14

[6] شیخ صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، مهدی لاجوردی، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378 قمری، ج 2، ص 79

[7] انجیل متی، باب 10، آیه 4 و باب 4، آیه 3/ ابن حبیب، کتاب المحبر، تحقیق ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دارالآفاق الجدیدة، بی تا، 2000 میلادی، ص 427

[8] انجیل متی، باب 10، آیه 1

[9] مائده: 112-115

[10] ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکت، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1387، ص 614

[11] مسعودی، علی بن حسین، مروج الذهب، قم، مؤسسه دارالهجرة، 1409 قمری، ج 1، ص 325/ ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکت، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1387، ص 614

[12] کتاب مقدس، نامه اول قرنتیان، 1، ص 17

[13] کتاب مقدس، انجیل متی، 5، ص 17و 18/ انجیل متی، 19، ص 16 تا 20

[14] انجیل برنابا، ص 180

[15] انجیل برنابا، ص 147

[16] انجیل برنابا، ص 182

[17]ناس، جان بایر، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکت، تهران، شرکت انتشارات علمی فرهنگی، 1387، ص 660 و 658

[18] دورانی از انقلاب علمی، فرهنگی و مذهبی در اروپا، به این جنبش فرهنگی مهم دورۀ نوزایی یا نوزایش هم می گویند.

[19] متی، 5: 17-20

[20] غلاطیان، 2: 16

[21] رساله پولس به غلاطیان، 5: 1-4

[22] آئینی که از ارکان دین مسیحیت است، نوعی دروازۀ ورود به این دین است و مسیحیان در کودکی باید غسل تعمید را انجام بدهند.

[23] عشای ربانی، شام خداوند، آیین سپاس گزاری یکی از هفت رسم مقدسیست که در اغلب شاخه های مسیحیت مشترک است. این آیین به آخرین شامی که حضرت عیسی با حواریونشان خوردند، بازمی گردد و در هر فرقه به شکلی برگزار می گردد. بسیاری از مسیحیان نان و شراب را از قطعیات این شام می دانند.

[24] کتاب مقدس، اعمال رسولان، 9، ص 20-21

[25] کتاب مقدس، نامه اول قرنتیان، 5، ص 8

[26] کتاب مقدس، نامه رومیان، 9، ص 30-33

[27] کتاب مقدس، نامه کولسیان، 2، ص 9-23

[28] کتاب مقدس، نامه غلاطیان، 5، ص 2-6

[29] کتاب مقدس، نامه اول قرنتیان، 7، ص 1

[30] تفسیر عهد جدید، فصل نهم، هدایت شائول

[31] آشتیانی، جلال‌الدین؛ تحقیقی در دین مسیح، تهران، نشر نگارش، ۱۳۷۹ش، صص۳۳-۳۴

[32] لوریمر، جون؛ تاریخ الکنیسة، قاهره، دارالثقافة، ۱۹۹۰م، صص۴۸-۵۳

[33] رشّاد، یوسف؛ نقش‌آفرینی یهودیان مخفی در مسیحیت، ص۷۰؛ به‌نقل از: گوستاو لوبون، زیستن حقایق، ص۱۸۷

[34] همان، ص۳۲-۳۳؛ به‌نقل از: دکتر رابرت کیل تسلر، در کتاب: الخدیعة الکبری (ضمیمه کتاب)

[35] همان، ص۳۳-۳۵؛ به‌نقل از: ویل دورانت

[36] همان، صص۶۴-۶۶

[37] همان، ص۶۴ اولین انحراف

[38] همان، به نقل از پیام پولس به عبرانی‌ها ۶ / ۱

[39] اقتباس از کتاب «پاپ‌هایی از محلّه‌های یهودی‌نشین»، یواخیم برنز، ترجمه‌ی عربی: خالد اسعد عیسی، بررسی و مقدمه: دکتر سهیل زکار، دمشق، دار احسان، ۱۴۰۳ق، صص۷۴-۷۹

[40] ابن بابویه، محمد بن علی، «الخصال»، قم، نشر جامعه مدرسین، چاپ اول، ۱۳۶۲، ج۲، ص۳۹۸؛

مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، «بحار الأنوار»، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ه.ق. ج۸، ص۳۱۰

اشتراک گذاری در
مقالات مشابه
کامنت خود را بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *