هدف از آفرینش انسان چیست و چگونه میتوان به این هدف رسید؟
در کنار شناخت مراتب وجود انسان مبحث دیگری در خودشناسی مطرح است، که بسیار اهمیت دارد و آن هدف از آفرینش انسان است. انسان محور آفرینش است و آنچه که در آسمانها و زمین وجود دارد، از موجودات میکروسکوپی زیر دریاها گرفته تا کرات آسمانی و کهکشانها و حتی موجوداتی مثل فرشتگان و شیاطین که با چشم مادی قابل رؤیت نیستند، همگی برای انسان و متناسب با ساختار وجودی او خلق شدهاند. جایگاه انسان در نظام آفرینش آنقدر کلیدی و مهم است که اگر برای لحظاتی در ذهن خود، انسان را از نقشه آفرینش حذف کنیم، همهچیز اعتبارش را از دست میدهد.
با در نظر گرفتن چنین جایگاه مهمی، طبیعتاً اولین پرسشی که به ذهن میرسد، این است که هدف از آفرینش انسان چیست؟ این جهان با عظمت را در اختیار آدمی گذاشتهاند که چه کند و به کجا برسد؟ آیا هدف از آفرینش انسان این بوده که بخورد، بخوابد، تشکیل خانواده بدهد، فعالیت اجتماعی داشته باشد، روزهای عمر را یکی پس از دیگری پشت سر بگذارد و بعد بمیرد؟ آیا برای چنین اهداف پیش پا افتادهای، آفرینش جهانی با این عظمت، که دانشمندان با وجود قرنها پژوهش هنوز نتوانستهاند به عمق یکی از ذرات آن بهطور کامل راه پیدا کنند، لازم بود؟
این پرسشهای کلیدی، پرسشهایی هستند که هر انسانی در برههای از زندگی با آنها مواجه میشود و اگر نتواند پاسخ درست را بیابد، دچار بحران معنا شده و حتی امکان دارد دست به خودکشی بزند؛ زیرا آدمی ذاتاً موجودی هدفمند و پرسشگر است و در ورای همه اتفاقات پیرامون خود، دنبال دلیل قانعکنندهای برای آن اتفاق میگردد و چه اتفاقی بزرگتر و مهمتر از حضور او در این جهان که خودش مبدأ و منشأ بسیاری از سؤالات و اتفاقات است.
هدف از آفرینش انسان چیست؟
برای یافتن پاسخ این سؤال مهم، که هدف از آفرینش انسان و علت حضور او در این جهان چیست، لازم است یک بار دیگر به تعریف انسان برگردیم. گفتیم که انسان دارای پنج مرتبه و ساحت وجودی است که در چهار مرتبه اول یعنی مراتب جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی با سایر موجودات اشتراک دارد و تنها مرتبه پنجم، مرتبه اختصاصی اوست. به عبارت دیگر، انسان همه کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی و عقلی را دارد و نسبت به همه آنها نیز عشق میورزد؛ اما آنچه انسان را انسان و اشرف مخلوقات میکند، کمالات مرتبه پنجم و معشوق مرتبط با این مرتبه است.
ما در مرتبه پنجم وجودمان عاشق کمال مطلق و بینهایت یعنی ذات مقدس خداوند هستیم. علت این عشق نیز به منشأ و ساختار خلقت برمیگردد. زمانی که خداوند ما را آفرید، از روح خودش در ما دمید و با این دَمِش تمام کمالات، اسماء و صفات خود را بهصورت یک جا و کامل در وجود ما به ودیعه نهاد. پس ما قبل از اینکه به دنیا بیاییم و پا در این کره خاکی بگذاریم، بینهایت بودن را تجربه کردهایم؛ در نتیجه کنار آمدن با فرهنگ محدود زمین برایمان دشوار است. علت دست و پا زدنهای ما در دنیا هم همین است. ما بیآنکه خودمان متوجه باشیم، در تلاشی سرسختانه برای کسب همان جایگاهی هستیم که قبل از آمدن به دنیا داشتهایم. دلمان میخواهد همان لذت، قدرت، محبوبیت، زیبایی و ثروتی را که قبلاً تجربه کردهایم، بازهم تجربه کنیم. دوست داریم قابلیتهایی که خداوند در قالب اسماء و صفات خود در وجود ما به ودیعه گذاشته، به فعلیت و شکوفایی برسانیم و به همان مقامی برسیم که برایش به دنیا آمدهایم.
این خاصیت عشق است. عشق در هر مرتبهای از وجود که باشد، عاشق را به سمت همآغوشی و یکی شدن با معشوق میکشاند. اوقاتی که گرسنه هستید را به یاد بیاورید که چگونه با ولع و شهوت فراوان به سوی معشوق و زوج بخش گیاهی وجودتان، یعنی غذا، هجوم میبرید؛ اوقاتی که دلتان برای یک رابطه عمیق و گرم عاطفی با زوج بخش حیوانی، یعنی همسرتان پر میکشد را در خاطر مجسم کنید. دقت کردهاید که چطور همه کارهای مهم را رها میکنید، صرفاً برای آنکه دقایقی را به خلوت دو نفره با همسرتان اختصاص دهید؟ در رابطه بین انسان و خدا هم همینطور است. آدمی در بُعد انسانی وجودش عاشق خداست و بهطور فطری و ناخودآگاه میخواهد با او وحدت و یگانگی پیدا کند؛ میخواهد کمالات بینهایت خدا بخشی از وجود او شود و او را به جلوه کاملی از خداوند در روی زمین تبدیل کند. این دقیقاً همان هدفی است که انسان به خاطرش، پا به عرصه گیتی گذاشته است؛ درواقع به طور خلاصه میتوان گفت، هدف از آفرینش انسان، رسیدن به مقام خلافت الهی به وسیله مظهر اسماء و صفات خدا شدن است. حالا سؤال اینجاست که انسان چگونه میتواند به این مقام برسد؟
عبودیت، شرط رسیدن به هدف آفرینش
خداوند همه ماجرای خلقت و هدف از آفرینش انسان را در یک آیه از قرآن کریم گنجانده و میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ جن و انس را نیافریدم، مگر برای اینکه عبد و بنده من باشند.» [1] بعضیها در تفسیر این آیه به خطا رفتهاند و “لِيَعْبُدُونِ” را معادل عبادت در نظر گرفتهاند؛ در حالیکه این تفسیر اشتباه است، “لِيَعْبُدُونِ” به معنای عبادت نیست، بلکه به معنای عبودیت است.
عبودیت مرتبهای بسیار بالاتر از عبادت است. عبودیت به معنای بندگی است. بنده یعنی کسی که هیچ منیتی در برابر مولا ندارد، تابع محض مولاست و هرچه مولا بگوید بیچون و چرا اطاعت میکند. جریان عبودیت درواقع یک جریان پرورشدهنده و تربیتکننده است که یک طرف آن عبد و طرف دیگر آن مولا و مربی است. خداوند با استفاده از واژه “لِيَعْبُدُونِ” در آیه مذکور، درواقع به شأن مربیگری و رب بودن خود اشاره میکند و به عبارتی از دل این کلمه اسم ربِ خدا استخراج میشود. رب به معنای مالکی است که تدبیرکننده امور انسان و جهان است. خداوند رب ماست، یعنی تربیت ما را بر عهده داشته و تنها مربی ما برای رسیدن به هدف خلقتمان است.
عبودیت مفهوم غریبهای نیست. همه ما آن را بهخوبی میشناسیم و بارها در طول زندگی با آن سروکار داشتهایم. عبودیت درواقع همان اتفاقی است که در باشگاه و آموزشگاه میافتد. زمانیکه هر فردی یک استعداد بالقوه را در خود یا اطرافیانش احساس میکند، اولین کاری که انجام میدهد مراجعه به باشگاه است. باشگاه محلی است که فرد به عنوان متربی و کارآموز در مقابل یک استاد و مربی خبره و کاربلد قرار میگیرد. مربی به او تمرینات مختلف میدهد و روی استعدادهای نهفتهاش کار میکند، تا کمکم آنها را به شکوفایی برساند؛ درواقع مهمترین کاری که مربی انجام میدهد، این است که کمالات خود را به شاگرد انتقال میدهد و پس از مدتی، از شاگردی که در ابتدا هیچچیز بلد نبود، یک مربی کامل میسازد. البته بدیهی است که همه شاگردان به مقام مربی نمیرسند؛ آنچه که شاگرد را به مقام مربی میرساند، میزان عبودیت و بندگی شاگرد است. هرچه شاگرد در برابر مربی خود خاکسارتر، گوش به فرمانتر و مطیعتر باشد، امکان رشدش بیشتر است. شاگردانی که فرمانپذیر نیستند، حتی اگر بهترین مربی دنیا را داشته باشند، به هیچ مرتبهای از کمال نمیرسند.
پس وقتی خداوند از عبودیت بهعنوان مهمترین هدف از آفرینش انسان صحبت میکند، میخواهد این پیام را به انسان برساند که ای انسان! من تو را شبیه خودم آفریدهام؛ گوش بهفرمان من باش، تا تکتک اسماء و صفاتی که از خودم در تو به ودیعه گذاشتهام به ظهور برسد و تو نیز صاحب همان کمالاتی شوی که من دارم؛ اگر کسی مفهوم عبودیت و نتیجه درخشانی که در دل آن نهفته است را درک کند، فلسفه احکام الهی و باید و نبایدهای دینی را بهراحتی میفهمد و دیگر انجام تکالیفی مثل نماز، حجاب، خمس، روزه، جهاد و … برایش دشوار نخواهد بود؛ زیرا میداند که از مجرای رعایت احکام به جایگاهی میرسد که هیچ موجود دیگری، حتی فرشتگان، قابلیت رسیدن به آن جایگاه را ندارند. تمام ماجرای خلقت و هدف از آفرینش انسان همین است. عشق به الله باعث میشود که انسان کمالات بینهایت و اسماء و صفات الهی را جذب کند، به مرور زمان شبیه الله شود و به مقام خلافت الهی و جانشینی خدا در روی زمین برسد. این آیه بسیار عظمت دارد و اگر کسی مفهوم واقعی آن را بفهمد، هدف از آفرینش انسان را فهمیده است و از جایگاهی که خداوند برای او در نظام خلقت تعیین کرده، به رقص و شادمانی درمیآید!
[1] سوره ذاریات، آیه 56
یک پاسخ
خیلی تعریف کوتاه ،دقیق و جالب از خودشناسی بود
ممنون