بررسی نقش برخی عوامل تاریخی در تشکیل و تقویت حزب الله لبنان
حزب الله لبنان به عنوان یکی از مؤثرترین و قدرتمندترین گروه های مقاومت، در حال حاضر یکی از بازیگران کلیدی در سیاست لبنان و تحولات منطقه ای است. عوامل مختلفی در تأسیس و تقویت حزب الله نقش داشته اند؛ عواملی که در بسیاری از موارد ناخوشایند به نظر می رسند، ولی نتایج آن ها در نهایت به سود حزب الله تمام شده است. برای مطالعۀ تاریخچۀ شکل گیری و تقویت حزب الله باید تاریخ معاصر لبنان را مطالعه کنیم.
تاریخ معاصر لبنان شاهد جنگ و جدال های عمیق و پیچیده ای بوده که نه تنها تأثیرات مستقیمی بر اوضاع داخلی کشور داشته، بلکه بازتاب دهندۀ تنش های منطقه ای و جهانی هم بوده است. تحولات لبنان در دهه های 1980 و 1990 تحت تأثیر سلسله ای از رخدادهای متقابل و پیوسته بود؛ هر کدام از این رویدادها به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر وقوع رویداد بعدی تأثیر داشته اند. وقایع کلیدی و مهمی از جمله انفجارهای پیاپی در سال ۱۹۸۳، تأسیس حزب الله در سال ۱۹۸۵، شهادت سید عباس موسوی در سال 1992 و وقوع «عملیات خوشه های خشم» در سال 1996 از جمله اتفاق های به هم پیوسته و تأثیرگذار در تاریخ معاصر لبنان است.
انفجارهای پیاپی در سال 1983 که در واکنش به مداخلات نظامی بیگانگان انجام شد، باعث افزایش نفرت عمومی از حضور نیروهای آمریکایی و فرانسوی و همچنین تقویت روحیۀ مقاومت و جذب افراد به گروه های مقاومت و تشکیل و تقویت حزب الله شد. تأسیس حزب الله در سال ۱۹۸۵ پاسخی به مداخلات نظامی و اشغالگری اسرائیل در جنوب لبنان بود.
رهبری و نفوذ شخصیت هایی مانند سید عباس موسوی در تأسیس و تقویت حزب الله بسیار مؤثر بود. حزب الله توانست با رهبری سید عباس موسوی نیروهای خود را سازمان دهی کرده و در برابر اشغالگری اسرائیل مقاومت کند. سید عباس موسوی به عنوان یک نظریه پرداز قوی و رهبری پرنفوذ، در تقویت روحیۀ مقاومت و ایدئولوژی حزب الله نقش بسزایی ایفا کردند.
رژیم صهیونیستی با ترور رهبران مقاومت به دنبال تضعیف این جبهه بود؛ ولی چنین اقداماتی برخلاف تصور و خواست اسرائیل موجب تقویت حزب الله و همچنین بسیج حمایت مردمی از این گروه شد. شهادت سید عباس موسوی بر روحیه و انگیزۀ اعضای حزب الله و سایر گروه های مقاومت تأثیر گذاشت و به عنوان نیرویی برای استمرار مقاومت در برابر اشغالگری اسرائیل عمل کرد.
اسرائیل با انجام عملیات های جنایت کارانۀ مختلفی از جمله «عملیات خوشه های خشم» در قانا به دنبال افزایش تجاوز و پیشروی خود در خاک لبنان، تضعیف قدرت حزب الله و نابودی تأسیسات نظامی و زیر ساخت های این حزب بود. اسرائیل با مظلوم نمایی، هدف خود از انجام این عملیات را دفاع از شهروندان اسرائیلی در برابر حملات حزب الله عنوان کرده بود، ولی در اوج بی رحمی به کشتار غیرنظامیان پرداخت و موجب افزایش تنش های موجود شد. بعد از این عملیات، هجمه های جهانی علیه اسرائیل افزایش یافت و جایگاه حزب الله به عنوان مدافع لبنانی ها تقویت شد.
در این مقاله با مرور مجموعه ای از حوادث عمدتاً تلخ و ناگوار، تاریخچۀ تأسیس حزب الله و رویدادهای کلیدی که منجر به شکل گیری و تقویت حزب الله شدند را بررسی می کنیم.
نقش انفجارهای 1983 بیروت در تشکیل و تقویت حزب الله لبنان
لبنان سرزمینی است که سالیان درازی با انواع چالش ها، تنش ها، اختلاف ها و جنگ ها درگیر بوده است؛ در هر دورۀ زمانی یک یا چند عامل خاص تأثیر ویژه ای بر شرایط اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی این سرزمین گذاشته است. در سال 1983 و در دوره ای که لبنان درگیر جنگ های داخلی بود، انفجارهایی در این کشور رخ داد که اثرات بسیار عمیق و چند جانبه ای بر احزاب، گروه ها و نیروهای درگیر در جنگ داخلی گذاشت. این انفجارها هم اوج تنش های سیاسی و نظامی در لبنان را نشان می داد و هم نشانه ای از شکل گیری نهضت های مقاومت از جمله حزب الله لبنان بود. مبالغه نیست اگر بگوییم انفجارهای سال 1983 یکی از عوامل مؤثر و کلیدی در تشکیل و تقویت حزب الله بود.
انفجارهای 18 آوریل و 23 اکتبر 1983 به ترتیب در محل سفارت آمریکا در لبنان و مقر نیروهای حافظ صلح آمریکایی و فرانسوی رخ داد؛ با توجه به اینکه این انفجارها در محل حضور نیروهای خارجی و چند ملیتی رخ داده، مهم است که بدانیم چرا این نیروها در لبنان حضور داشتند؟
لبنان در بازۀ سال های 1975 تا 1990 درگیر جنگ داخلی بود. عوامل مختلفی زمینه ساز ایجاد و تشدید چنین جنگی بودند که برای نمونه می توان به مسئلۀ اشغال فلسطین توسط اسرائیل، مهاجرت آوارگان فلسطینی به لبنان، رقابت های قومی و مذهبی بین مسلمانان شیعه و سنی، دروزی ها و مسیحیان از جمله فالانژها و همچنین حضور نیروهای خارجی، اسرائیلی و برخی نیروهای مقاومت فلسطینی از جمله سازمان آزادی بخش فلسطین اشاره کرد.
بحران ها و جنگ های داخلی لبنان منجر به ناکار آمدی دولت مرکزی و افزایش نفوذ گروه های مسلح شده بود. این موارد در کنار حمله های اسرائیل به جنوب لبنان و اشغال بخش هایی از این منطقه توسط اسرائیل باعث شد، سازمان ملل در سال 1978 قطعنامۀ 425 را تصویب کند که در آن درخواست اعزام نیروهای حافظ صلح[1] به لبنان مطرح شده بود. ظاهراً هدف اصلی ورود این نیروها حفظ صلح و امنیت و جلوگیری از تشدید درگیری ها در منطقه و همچنین بازگرداندن کنترل دولت لبنان بر مناطق اشغالی و نظارت بر خروج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان بود.
حضور نیروهای خارجی معادلات سیاسی لبنان را به هم زده بود. برخی احزاب لبنان از جمله حزب حاکم، یعنی فالانژیست ها، با حضور آوارگان و نیروهای مقاومت فلسطینی مخالف بودند؛ از طرفی نیروهای مقاومت از جمله حزب الله، که در آستانۀ شکل گیری بود، موافق حضور نیروهای خارجی در لبنان نبودند.
شاید بتوان کشتار صبرا و شتیلا در سال 1982 را یکی از مهمترین دلایل مخالفت نیروهای مقاومت لبنان با حضور نیروهای خارجی و همچنین یکی از عوامل مهم حمله علیه نیروهای آمریکایی و انفجارهای 1983 لبنان دانست؛ چون جنایت وحشتناکی که فالانژیست ها با حمایت اسرائیل و نیروهای خارجی از جمله آمریکایی ها علیه آوارگان فلسطینی انجام دادند، موجی از نفرت عمومی علیه این نیروها را برانگیخت؛ البته این تنفر فقط ناشی از فاجعۀ صبرا و شتیلا نبود و به دیگر تجاوزها و حملات اسرائیلی ها و آمریکایی ها هم مربوط بود.
انفجارهای 1983 نتایج و واکنش های مختلفی در پی داشت و برخی سیاست های حاکم بر لبنان را تغییر داد. دولت آمریکا بعد از این وقایع به دلیل احساس خطر و عدم امنیت در منطقه تصمیم گرفت حضور نظامی خود در لبنان را کاهش دهد و در نهایت نیروهایش را خارج کرد. این انفجارها بیانگر ناتوانی نیروهای خارجی در تأمین امنیت لبنان بود؛ در حالی که آن ها با هدف تأمین امنیت وارد خاک لبنان شده بودند.
این انفجارها همچنین بحران امنیتی و عدم ثبات در لبنان را تشدید کرد، موجب افزایش تنش ها و نا امنی های عمومی گردید و زمینه ساز تأسیس و نفوذ گروه های مقاومت مانند حزب الله شد. حزب الله در آن زمان هنوز به صورت رسمی فعالیت خود را آغاز نکرده بود، ولی بعد از این انفجارها به عنوان یک نیروی اصلی مقاومت در لبنان مطرح شد و توانست حمایت گسترده ای از سوی جامعۀ شیعه و دیگر اقشار مختلف جامعۀ لبنان به دست آورد. تشکیل و تقویت حزب الله به عنوان یک نیروی مقاومت ملی در حالی انجام می شد که پیش از آن، نیروهای خارجی در حال غالب و حاکم شدن بر این سرزمین بودند.
سیاست مداخله گرانۀ آمریکا در لبنان و منطقۀ خاورمیانه هنوز پایان نیافته و این روزها ردپای آن ها در جنگ های غزه، لبنان، سوریه و یمن قابل مشاهده است. دکتر پل پیلار عضو سابق آژانس اطلاعات مركزی آمريكا (CIA)در اعتراض به سیاست های آمریکا، با اشاره به انفجارهای 1983 لبنان، نسبت به پیامدهای حضور آمریکایی ها در جنگ های کنونی اسرائیل و بهای مشابهی که باید برای غرق شدن در این جنگ ها بپردازند، هشدار داده است.
تاریخچه تشکیل حزب الله لبنان
حزب الله لبنان یکی از شاخص ترین و تأثیرگذارترین جنبش های مقاومت در تاریخ خاورمیانه است. ماجرای تشکیل و تقویت حزب الله ارتباط مستقیمی با جنگ داخلی و وضعیت لبنان در دوران جنگ های داخلی دارد. در سال های ابتدایی دهۀ 1980 وضعیت لبنان در اثر جنگ های داخلی و مداخلۀ نیروهای خارجی، به ویژه اسرائیل، بسیار بی ثبات و نا امن بود و مردم نسبت به این وضعیت خشمگین و معترض بودند. این شرایط فرصت را برای تشکیل گروه های مقاومت فراهم کرده بود.
آشوب و بی نظمی های ناشی از جنگ داخلی باعث شده بود لبنان به عرصه ای برای رقابت های منطقه ای و بین المللی تبدیل شود. ارتش اسرائیل در سال 1982 به لبنان حمله کرد تا سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) را از این کشور بیرون کند و این حمله منجر به اشغال جنوب لبنان شد.
گروه های مختلف با اهداف متفاوتی درگیر جنگ داخلی لبنان بودند، ولی حزب الله به عنوان یکی از گروه های مقاومت اهداف ملی، دینی و انسانی داشت. این حزب با اهدافی چون دفاع از استقلال و حقوق ملت لبنان، مبارزه با اشغالگری اسرائیل و نفوذ غربی ها در منطقه و دفاع از فلسطین تشکیل شد.
حزب الله به صورت رسمی در بیانیه ای در سال 1985 موجودیت خود را اعلام کرد؛ ولی فعالیت های غیررسمی خود را پیش از این آغاز کرده بود. بر اساس یکی از بندهای «پیمان طائف»[2]، مبنی بر اعلام انحلال گروه های شبه نظامی لبنانی و غیرلبنانی و خلع سلاح آن ها، دولت لبنان در سال 1991 همۀ گروه های شبه نظامی به جز حزب الله را منحل اعلام کرد.
اعضای اصلی حزب الله قبلاً عضو جنبش اَمَل بودند و در ادامۀ مسیر از این جنبش جدا شده و به طور رسمی و در قالب جنبشی جدید به نام حزب الله اعلام موجودیت کردند. یکی از دلایل این جدایی تأکیدی بود که برخی اعضا بر تفکر مقاومت و شیوۀ خاصی از مبارزه علیه اسرائیل داشتند. با توجه به اهداف و اصول حزب الله و همچنین نقش قدرتمند این حزب در رویدادهای منطقه ای می توان تشکیل و تقویت حزب الله را یکی از مهمترین تحولات در تاریخ سیاسی، اجتماعی و نظامی منطقۀ خاورمیانه به شمار آورد که تأثیر قابل توجهی بر مبارزات مقاومت علیه اسرائیل هم داشته است.
این حزب به دنبال راهی برای پایان دادن به حضور نظامی اسرائیل در لبنان، حمایت از حقوق مردم فلسطین و بازگرداندن آوارگان فلسطینی به وطنشان بود. با وجود اینکه حزب الله تحقق اهداف جنگی را در اولویت قرار داده بود، اما از اهداف سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هم غافل نبود. این حزب در راستای این اهداف و برای برقراری هرچه بهتر رفاه و عدالت اجتماعی، مؤسسه های آموزشی، بهداشتی و خدمات اجتماعی مختلفی را در نواحی شیعه نشین و مناطقی که از سوی اسرائیل اشغال شده بودند، تأسیس کرد.
موفقیت های نظامی حزب الله و خدمات اجتماعی این حزب از جمله ساخت مدرسه و بیمارستان و توزیع کمک های مالی باعث افزایش محبوبیت این گروه در میان شیعیان و دیگر قشرها و گروه های لبنانی شد. حزب الله علاوه بر کسب محبوبیت در عرصۀ اجتماعی و جذب حمایت های مردمی، به مرور زمان توانست در میدان سیاسی هم قدرت و نفوذ خود را افزایش دهد؛ چنانچه اکنون یکی از نیروهای اصلی در دولت و پارلمان لبنان به شمار می آید.
تشکیل و تقویت حزب الله تأثیر عمده ای بر افزایش قدرت جبهۀ مقاومت در برابر اسرائیل گذاشته است. تفکر اصلی حزب الله مقاومت، ایستادگی در برابر ظلم و مبارزه در جبهۀ حق علیه باطل است. از نظر حزب الله، اسرائیل معدن شر و ستم، نقض کنندۀ حقوق بشر و رژیمی استعماری با تفکرات نژادپرستانه است؛ از این رو مبارزه با این رژیم و اشغالگری های آن را وظیفۀ دینی و انسانی خود و دیگر افراد و گروه هایی می داند که مسئلۀ دین و انسانیت برای آن ها مهم است.
تشکیل و تقویت حزب الله منجر به ظهور افراد مبارزی چون شهید سید عباس موسوی و شهید سید حسن نصرالله شد که با حضور خود تأثیر فراوانی بر جبهۀ مقاومت گذاشتند و این حزب همچنان در حال تربیت نیروهای مبارز و مقاوم و تقویت تفکر و جبهۀ مقاومت است.
نقش شهادت سید عباس موسوی در تقویت حزب الله لبنان
شهید سید عباس موسوی یکی از شخصیت های مذهبی و سیاسی برجسته و کلیدی در تاریخ معاصر لبنان و در عرصۀ مقاومت بود. او در راستای مبارزه با اشغالگری اسرائیل و حمایت از حقوق مردم فلسطین فعالیت های زیادی انجام داد و در سال های حضور آمریکایی ها و اسرائیلی ها در لبنان نقش فعالی ایفا کردند.
شهید سید عباس موسوی به عنوان نماد مقاومت در لبنان همواره در صف مقدم جبهۀ مقاومت قرار داشت و علاوه بر داشتن شخصیتی نظامی، به عنوان رهبری مذهبی و اجتماعی هم در تاریخ لبنان شناخته می شود. او، که خود یکی از بنیان گذاران اصلی حزب الله است، چند سال پس از تشکیل این حزب و در سال 1991 به عنوان دومین دبیرکل حزب الله انتخاب شد. شهید موسوی به عنوان یکی از تئوری پردازان اصلی حزب الله نقش مهم و مؤثری در شکل دهی به آرمان ها و اهداف مقاومت و همچنین تدوین خط مشی مقاومت داشت.
شهید موسوی در تشکیل و تقویت حزب الله نقش بسزایی داشت. حزب الله تحت رهبری ایشان توانسته بود به نیروی نظامی مؤثری تبدیل شود و عملیات های موفقی علیه نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان انجام دهد. او بر مبارزۀ مسلحانه علیه اسرائیل تأکید فراوانی داشت.
یک سال پس از انتخاب سید عباس موسوی به عنوان دبیرکل حزب الله، در تاریخ 16 فوریه 1992 زمانی که او به همراه خانواده در حال بازگشت از مراسم یادبود شیخ راغب حرب بودند، بالگردهای نظامی اسرائیلی کاروان خودروهای او در منطقۀ جنوب لبنان را هدف قرار داد. در این حمله سید عباس موسوی، همسر، فرزند خردسال و چند نفر از همراهان ایشان به شهادت رسیدند. شهادت سید عباس موسوی یکی از نقاط عطف مهم در تاریخ حزب الله و منطقۀ خاورمیانه بود.
سید عباس موسوی تأثیر بسیاری بر جبهۀ مقاومت داشت. ایشان با استفاده از ظرفیت های اجتماعی و فرهنگی همواره به دنبال تقویت هم بستگی بین سنگرهای مختلف جبهۀ مقاومت بود؛ شهادت ایشان هم موجب زنده شدن و تقویت روحیۀ مقاومت و ایجاد اتحاد بین گروه های مختلف مقاومت شد.
اسرائیل با ترور سید عباس موسوی به دنبال تضعیف رهبری نظامی و ایدئولوژیک حزب الله بود. آن ها همچنین قصد داشتند با این ترور، جریان مقاومت در جنوب لبنان را تضعیف کنند؛ ولی مرور وقایع بعد از شهادت سید عباس موسوی نشان می دهد، اسرائیل نه تنها به این اهداف خود دست نیافت، بلکه این شهادت موجب تقویت بیش از پیش جبهه و تفکر مقاومت گردید؛ چنانچه رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای، هم در پیام تسلیتی به مناسبت شهادت سید عباس موسوی به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «خون به ناحق ریختۀ این شهید بزرگوار عزیز و همراهان مظلومش مبارزۀ حق طلبانۀ مردم لبنان و فلسطین را بر ضد اشغالگران صهیونیست جدی تر و عمیق تر خواهد ساخت.»[3]
شهادت سید عباس موسوی تأثیر عمیقی در تقویت ایدئولوژی و روحیۀ مقاومت حزب الله داشت، عزم و استقامت برای ادامۀ مبارزه با اشغالگری اسرائیل را افزایش داد و منجر به بسیج بیشتر اعضای حزب الله، تقویت هویت و قدرت نظامی و سیاسی این حزب و افزایش مشروعیت آنان در بین مردم لبنان شد.
حزب الله با افزودن بر شدت حملات خود علیه نیروهای اسرائیلی در مرزهای شمالی اسرائیل، بلافاصله به این ترور واکنش نشان داد. این حزب همچنین به سرعت سید حسن نصر الله را به عنوان دبیرکل جدید انتخاب کرد، که حزب الله تحت رهبری ایشان به مرور به قدرت و نفوذ بیشتری دست یافت. با روی کار آمدن سید حسن نصر الله، حزب الله نه تنها به فعالیت های نظامی ادامه داد، بلکه شروع به تقویت شبکه های اجتماعی و سیاسی خود در لبنان کرد. سخنان رهبر انقلاب دربارۀ جبهۀ مقاومت انعکاس واقعیتی است که از گذشته دربارۀ این جبهه و تفکر وجود داشته و همچنان ادامه دارد؛ ایشان می فرمایند: «جبهۀ مقاومت یک سخت افزار نیست که بشکند یا از هم فرو بریزد یا نابود بشود. مقاومت یک ایمان است، یک تفکر است، یک تصمیم قلبی و قطعی است؛ مقاومت یک مکتب است، یک مکتب اعتقادی است. چیزی که ایمان یک عده مردم است، چیز قراردادی ای نیست… این، با فشار آوردن نه فقط ضعیف نمی شود، بلکه قوی تر می شود.»[4]
ترور سید عباس موسوی منجر به تشدید درگیری های نظامی بین حزب الله و اسرائیل و در نهایت خروج اسرائیل از جنوب لبنان در سال 2000 میلادی شد؛ البته اسرائیل پیش از خروج از لبنان حمله های وحشیانه ای به غیرنظامیان داشت که از آخرین موارد آن می توان به «عملیات خوشه های خشم» در قانا اشاره کرد.
تأثیر عملیات خوشه های خشم بر تقویت حزب الله
عملیات خوشه های خشم[5] یکی از عملیات های نظامی بزرگ ارتش اسرائیل در جنوب لبنان بود که از 11 آوریل 1996 آغاز شد و 16 روز طول کشید. این عملیات ظاهراً در پاسخ به حملات راکتی حزب الله به شهرهای شمالی اسرائیل انجام شد؛ اما این فقط یک بهانه بود، چون اسرائیل پیش از این بارها به خاک لبنان تجاوز کرده و جنایت های وحشتناکی مرتکب شده بود؛ عملیات هایی مانند «عملیات لیتانی»[6]، «عملیات صلح برای جلیل»[7] و «عملیات تسویه حساب»[8] نمونه ای از جنایات اسرائیل علیه لبنان است.
از مهمترین اهداف اسرائیل در عملیات خوشه های خشم، تضعیف توان نظامی حزب الله و پایان دادن به حملات موشکی این گروه به مناطق شمال اسرائیل بود. اسرائیل همچنین ادعا می کرد به دنبال حفظ و بازگرداندن امنیت و آرامش به شهروندان اسرائیلی در مناطق شمالی است.
حمله به قانا، که در 18 آوریل 1996 انجام شد، نقطۀ عطفی در عملیات خوشه های خشم بود. قانا یکی از مناطقی بود که بسیاری از مردم غیرنظامی در آن پناه گرفته بودند. در این حمله جنگنده های اسرائیلی به تجمع پناهندگان در منطقۀ قانا حمله کردند و موجب کشته شدن بیش از 100 نفر شدند، که بیشتر آن ها غیر نظامی بودند.
این حمله نه تنها خسارت های انسانی زیادی به همراه داشت، بلکه با واکنش های شدید بین المللی مواجه شد. تصاویر پخش شده از جنازه های کودکان و غیرنظامیان کشته شده در رسانه های جهانی به شدت اسرائیل را تحت فشار قرار داد. این حمله همچنین در تقویت حزب الله و افزایش تبلیغات ضداسرائیلی در منطقه بسیار مؤثر بود. برخلاف هدف اسرائیل، که می خواست قدرت نظامی حزب الله را کاهش دهد، این عملیات به طور غیرمستقیم باعث تقویت حزب الله به عنوان یک نیروی مقاومتی شد.
عملیات خوشه های خشم باعث شد حزب الله در نظر مردم لبنان، به ویژه شیعیان جنوب، قهرمان مقاومت علیه اشغالگری و تجاوز اسرائیل شناخته شود. حملات اسرائیل به مناطق غیرنظامی و خسارت های سنگین انسانی باعث افزایش حمایت های مردمی و تقویت جایگاه حزب الله به عنوان یک جنبش مقاومت شد. حزب الله توانست خود را به عنوان مدافع ملت لبنان در برابر تجاوزهای خارجی معرفی کند و همین امر باعث شد تا در سال های بعد حمایت های مردمی از این حزب افزایش یابد.
رژیم صهیونیستی مانند جنایت های دیگر خود، فاجعۀ قانا را هم با کمک و طراحی آمریکا پیش برد. پیام رهبر انقلاب در پی این جنایت به خوبی صحنۀ جنگ را روشن و جنایت کاران را معرفی می کند. ایشان در بخشی از پیام خود فرمودند: «آنچه در لبنان اتفاق افتاد، حقوق بشر آمریکایی را برای همه معنا کرد و خاورمیانه ای را که دولت آمریکا در پی آن است نشان داد. امروز برای همه روشن شده است که تهاجم به لبنان نقشه ای از پیش طراحی شده و اقدامی آمریکایی-صهیونیستی به عنوان گامی اساسی در راه تسلط بر خاورمیانه و جهان اسلام بوده است.
بوش و همکاران آمریکایی وی به همان اندازه در فجایع لبنان گنهکارند که سران خبیث و روسیاه رژیم صهیونیستی و سکوت سازمان ملل و بیشتر دولت های غربی و حمایت برخی از دولت ها همچون دولت بدسابقه و بدنام انگلیس آنان را نیز به اندازه های مختلف در قضاوت امروز و فردای بشریت و در مواخذه و عقوبت عظیم الهی مسئول و شریک جرم می سازد.»[9]
در این مقاله با مرور وقایعی چون انفجارهای پیاپی در سال ۱۹۸۳، شهادت سید عباس موسوی و عملیات خوشه های خشم در قانا به بررسی تاریخچۀ تشکیل و تقویت حزب الله لبنان پرداختیم. تمام این اتفاق ها در وقوع رویدادهای بعد از خود اثرگذار بوده و هرکدام به نوعی در تقویت حزب الله نقش داشته اند.
حزب الله، به عنوان یکی از بزرگترین و مؤثرترین جنبش های مقاومت، از دل خون و جنگ متولد شده و رشد کرده است؛ این حقیقت نشان می دهد هیچ عاملی از جمله جنگ، ترور، انفجار و کشتار نمی تواند مانع حرکت رو به جلوی حزب الله شود. به فرمودۀ رهبر انقلاب، بعد از هر مصیبت و فاجعه ای حمله ها، قدرت و مشت محکم حزب الله بیشتر و قوی تر از قبل شده است.
[1] UNIFIL; United Nations Interim Force in Lebanon
[2] افراد و گروه های مختلفی نسبت به کنفرانس طائف نقد دارند.
[3] پیام تسلیت در پی شهادت علامه سید عباس موسوی؛ 28/11/1370
[4] بیانات در دیدار هزاران نفر از اقشار مختلف مردم درباره تحولات منطقه؛ 21/9/1403
[5] Operation Grapes of Wrath
[6] Operation Litani
[7] Operation Peace for Galilee
[8] Operation Accountability
[9] پیام در پی جنایات رژیم صهیونیستی در فاجعه قانای لبنان؛ 10/05/1385