فات الاوان

اشتراک گذاری:

توضیحات

خواننده : سید یوسف
تنظیم کننده : نیما علامه
ترانه سرا : مرتضی حیدری آل کثیر
تهیه کننده : پیمان معصوم زاده

متن شعر

فات الأوان. فات الأوان

کان یا ماکان يا سامع
کنّا بَينَ الشَّوارِع
كنّا مثل الأوهام

روزی روزگاری بود ای دوست
که ما در میان کوچه‌ها بودیم،
و همچون خیال، همه در حرکت.

فينا الأنباءُ نادَت
و الأعداءُ تَمادَت
و الظُلمُ يُقام

خبرها بر سر ما فریاد زدند؛
این‌که دشمنان ظلم را از حد گذرانده‌اند
و ستم برپا شده!

قتْلُ أطفالٍ و قصفُ
و يَعُمُّ النّاسَ خوفُ
لاتقولو لا نُبالي

کشتن کودکان و بمباران…
و ترس بر مردم سایه افکنده.
نگو ما بی‌تفاوتیم!

أهلُنا وسطَ الجِراحِ
دفنوا ضوءَ الصباحِ
و دوي التزويرِ عالي

انسان‌ها در میان زخم‌هایند!
آن‌جا نور صبح را دفن کرده‌اند!
و صدای تزویر و فریب بلند است.

فات الأوان. فات الأوان

بينَ الهَولِ وصمتِ العالَمِ زادَ النّار
و الموتُ یجولُ بکُلِّ مکان
و الدُنیا تتفرَّجُ في قاعات العار

اکنون در میان وحشت و سکوت جهان،
آتش افزون‌تر شده است
و مرگ در همه جا می‌چرخد و جولان می‌دهد،
و جهان در تماشاگه‌های ننگ، تماشا می‌کند!

هذي حربُ الإباده
یا صاحبي فاتَ الآوان

این جنگ، یک نسل‌کشی است!
ای دوست! دیر شده است دیگر!

فات الأوان. فات الأوان

لكَ و ليَ الأمانُ مُتاح
و هُناك ستموت أطفالُهُم مِن جوع

برای تو و برای من، آرامش فراهم است،
اما در آن‌جا، کودکانشان از گرسنگی خواهند مرد!

لكَ و ليَ البلاغُ مُبین
و یُحاکِمُنا التاریخُ

برای تو و برای من، پیام روشن است،
و تاریخ ما را محاکمه و قضاوت خواهد کرد،

لا تَبقی في الهَولِ جزوع
هيّا لِنُحيي الإنسانيّه

در وحشت، تسلیم ترس نباشیم!
بیا تا انسانیت را زنده کنیم!

فات الأوان. فات الأوان