بزرگ ترین معجزات حضرت موسی در مسیر رسالتشان و دلیل این اعجازها چه بود؟

  1. خانه
  2. نقش پیامبران الهی در سیر تاریخ
  3. بزرگ ترین معجزات حضرت موسی در مسیر رسالتشان و دلیل این اعجازها چه بود؟

مروری بر معجزات حضرت موسی از کودکی تا پیامبری

حضرت موسی سومین پیامبر اولوالعزم و یکی از پیامبران صاحب شریعتند. ایشان رهبر قوم بنی اسرائیل بودند. در مقالات پیشی

ن به تولد، رسالت و شریعت ایشان پرداختیم. در این مقاله معجزات حضرت موسی علیه السلام را بررسی خواهیم کرد. معجزات حضرت موسی بیش از هر پیامبر دیگری در قرآن ذکر شده است. معجزات ایشان از بدو تولد آغاز شد و تا پایان عمر شریفشان ادامه یافت. زنده ماندن نوزاد پسر در زمانی که فرعون از ترس تولد پسری که قرار است در آینده شوکتش را نابود کند، همۀ پسربچه ها را سر می برید، معجزۀ کمی نبود. رشد و بلوغ ایشان در خانۀ فرعون و دامن پاک آسیه هم ماجرای اعجازگونۀ شیرینی بود که مقدمات پیامبری ایشان را فراهم کرد.

زمانی که حضرت موسی علیه السلام به جوانی بالغ و غیور تبدیل شدند، دیگر وقت تغییر در سبک زندگی و مسیر ایشان فراهم شده بود. موضوع آن بود که حضرت موسی از طرفی با فرعون و پیروانش که «قبطیان» نام داشتند، مواجه بودند، از طرفی با بنی اسرائیل که آنها هم خصوصیات اخلاقی ویژه ای داشتند و در مقالۀ بعدی به این خصوصیات اخلاقی می پردازیم.

ایشان باید مسئولیت هایی چندگانه را به صورت همزمان مدیریت می کردند. مسئولیت هدایت و مراقبت از بنی اسرائیل، مسئولیت هدایت و مجازات فرعون و پیروانش، مسئولیت رساندن شریعت و کتاب آسمانی شان به انسان و مسئولیت پایه ریزی تمدنی الهی. انجام همزمان چنین مسئولیت های سنگینی، آن هم در میان مردمی لجوج و بهانه گیر که بر عقیده و کفرشان بسیار پافشاری میکردند، اصلاً کار ساده ای نبود و نیازمند اتفاق هایی فراتر از وقایع سادۀ زمینی بود، وقایعی که بشر از انجام آن عاجز باشد، تا شاید دل سنگ و بهانه جوی آنها را نرم کند و آنها را به انعطاف بکشاند؛ به همین دلیل خداوند در دوره های مختلف زندگی ایشان به فراخور شرایط هر دوره معجزه  هایی عظیم به ایشان عنایت می کرد. دسته ای از معجزات حضرت موسی یا برای تنبیه فرعون و قبطیان و یا برای ترغیب آنها برای ایمان آوردن به خداوند یکتا و رسالت حضرت موسی بود. دسته ای دیگر از معجزات حضرت موسی هم برای تقویت ایمان، استقامت بیشتر، راضی و متقاعد شدن بنی اسرائیل بود.

حضرت موسی رنج های فراوانی برای برپایی یک تمدن الهی تحمل کردند، معجزات حضرت موسی بخش بسیار مهمی از این مسیر پر فراز و نشیب بود. قرآن بارها در آیات مختلف به این معجزه ها اشاره کرده است. معجزه هایی مثل تبدیل عصا به مار، درخشان شدن دست ایشان، حملۀ ملخ ها، طوفان، تبدیل نیل به خون، حملۀ آفت های گیاهی، شکافته شدن دریا و چندین معجزۀ عظیم دیگر که ضمن مقاله به صورت مبسوط به آنها می پردازیم.

سرگذشت حضرت موسی

فرعون و پیروانش بنا بر وعدۀ حضرت یوسف که مژدۀ ولادت حضرت موسی و کشته شدن فرعون به دست ایشان را داده بود، پسربچه های بنی اسرائیل را سر می بریدند. جادوگران و کاهنان دربار فرعون به او خبر داده بودند که امسال پسری از بنی اسرائیل متولد می شود که تو و قومت را هلاک می کند، به همین دلیل فرعون دستور قتل همۀ پسربچه های بنی اسرائیلی را صادر کرده بود[1].

چند ماهی از تولد حضرت موسی نگذشته بود که مادرشان از فاش شدن راز تولد نوزاد ترسیدند. خداوند به ایشان دستور داد که حضرت موسی را در صندوقی بگذارند و به رود نیل بیاندازند. خداوند قلب ایشان را آرام کرد و به ایشان مژده داد که فرزند را به ایشان برمی گرداند و او را به پیامبری می رساند. مادر حضرت موسی خواهر حضرت را در کنار ساحل به همراه نوزاد فرستادند، تا از سرنوشت نوزاد اطلاع پیدا کنند. جریان آب صندوق را به قصر فرعون برد، آسیه همسر فرعون نوزاد را دیدند و مهر نوزاد به دلشان افتاد. ایشان از فرعون درخواست کردند که کودک را برای خودشان نگه دارند و او را به قتل نرسانند، فرعون هم با درخواست همسرش موافقت کرد. آنها برای شیردهی نوزاد با مشکل مواجه شدند؛ زیرا حضرت موسی شیر هیچ کدام از دایه ها را نمی خوردند. خواهر حضرت موسی به صورت ناشناس مادر حضرت را به عنوان دایه معرفی کردند. به این ترتیب حضرت به مادرشان بازگردانده شدند، در آغوش ایشان شیر خوردند و تربیت شدند[2].

حضرت موسی در قصر فرعون رشد کردند و بالغ شدند، سپس خداوند در دوران جوانی به ایشان حکم و دانش عطا کرد. پس از ماجرای کشته شدن مرد قبطی به دست ایشان حضرت از بیم انتقامجویی فرعونیان مصر را به قصد مدین ترک کردند. در مدین ایشان تحت تعلیم حضرت شعیب قرار گرفتند. پس از ده سال زندگی در مدین در مسیر بازگشت به مصر برای آوردن آتش به کوه طور رفتند و آنجا از جانب خدا به پیامبری مبعوث شدند. ماجرای شیرین این واقعه را در مقالات قبلی به صورت کامل توضیح داده ایم.

معجزات حضرت موسی

اگرچه خدا در قرآن معجزات حضرت موسی را 9 عدد بیان می کند، اما با استناد به خود قرآن تعداد معجزه های حضرت موسی بیشتر از 9 تاست. منظور این آیه از عدد 9 تعداد معجزه هاییست که حضرت برای فرعون و قبطیان آورد، نه تمام معجزه های ایشان. در این مقاله به معرفی کلی مهم ترین معجزه های زندگی حضرت موسی می پردازیم:

  • عصای حضرت موسی و ید بیضاء

خداوند در کوه طور از حضرت خواست که عصایشان را بیاندازند، سپس معجزۀ عظیمی رخ داد و عصا به ماری جنبنده تبدیل شد[3] و در معجزۀ دیگری وقتی ایشان دست در گریبان میکردند به اذن خدا دستشان سپید و درخشنده میشد. [4] خداوند حضرت موسی علیه السلام را با این معجزات برای هدایت فرعون و نجات مردم از دست او راهی مصر کردند؛ وقتی حضرت موسی نزد فرعون رفتند، به او گفتند من پیامبر خدا هستم و دلیل روشنی برای رسالتم دارم، بنی اسرائیل را رها کن و آنها را با من بفرست. فرعون به ایشان گفت، برای تأیید ادعایت دلیل و نشانه ای بیاور[5]. حضرت هم معجزاتی را که در کوه طور به ایشان عطا شده بود، ارائه کردند. ایشان عصایشان را به زمین انداختند و عصا به اژدها یا ماری ترسناک تبدیل شد[6].

فرعون معجزات حضرت موسی را نپذیرفت، به ایشان تهمت جادوگری زد و برای اینکه ایشان را شکست دهد مجلسی با حضور خبره ترین جادوگران مصر ترتیب داد. در این مجلس جادوگران با سحر و جادو ریسمان هایشان را به صورت مارهایی خیالی درآوردند و هیجان مردم را برانگیختند[7]، اما پس از آنکه عصای حضرت موسی به اژدهایی ترسناک تبدیل شد و تمام مارهای جادوگران را بلعید، همگی متحیر شدند و حقانیت خدای یکتا اثبات شد[8]. ساحران به حضرت موسی علیه السلام ایمان آوردند؛ زیرا آنها از رموز و فنون سحر و ساحری آگاه بودند و فهمیدند که کار حضرت معجزه بود و ساحری نبود؛ پس با وجود تهدیدهای فرعون به خدای یکتا ایمان آوردند[9].

معجزات پنج گانۀ حضرت موسی

در یک آیه از سورۀ اعراف به پنج معجزه از معجزات حضرت موسی اشاره شده است. علت نزول این معجزه های مکرر و متعدد آن بود که فرعون و پیروانش در لجبازی و کفرشان بسیار لجوج بودند و حتی با دیدن معجزه های فراوان باز هم استکبار می ورزیدند.

وقتی فرعون درخواست رها کردن بنی اسرائیل را از جانب حضرت موسی نپذیرفت، وعدۀ عذاب خدا محقق شد و طوفان به سمتشان سرازیر شد؛ بعد از مدتی فرعون به حضرت موسی قول داد که اگر عذاب از آنها برداشته شود، ایمان می آورد و بنی اسرائیل را رها می کند، اما زمانی که خداوند به عنایت حضرت موسی عذاب را از آنها برداشت، ایمان نیاورد و همچنان به آزار قوم بنی اسرائیل ادامه داد. این ماجرا 5 مرتبه با پنج گونه بلا و معجزۀ گوناگون تکرار شد[10]:

  • طوفان

باریدن باران چنان شدت گرفت که رود نیل طغیان کرد، سیل از همه طرف شهر را تهدید کرد، به خانه ها نفوذ کرد، خانه ها خراب شدند، گِل و لجن دریا کشتزارها را نابود کرد و زمین های کشاورزی و باغ ها خراب شدند[11].

  • جَراد

جراد به معنای ملخ است و زمین را از گیاهان، درختان و کشاورزی خالی می کند. ملخ ها چنان در شهر تکثیر یافتند و زیاد شدند که حتی آهن، سقف، در، لباس، درخت و همه چیز را جویدند، حتی بر سر و صورت مردم می نشستند و آزارشان می دادند.

  • قمل

یک نوع آفت گیاهی به نام قمل به جان غلات قوم فرعون افتاد و همه را فاسد و نابود کرد[12].

  • ضفادغ

ضفادغ به معنای قورباغه و وزغ است. جمعیت وزغ ها چنان گسترش پیدا کرد که به غذاها، لباس ها و رختخواب های قوم فرعون نفوذ کردند[13].

  • نیل خونین

آب رود نیل تبدیل به خون شد، قبطیان آب نیل را خون می دیدند، اما قوم بنی اسرائیل آن را به شکل آب می دیدند؛ وقتی بنی اسرائیل از آن می نوشیدند، به شکل آب بود و وقتی قبطیان از آن می نوشیدند، به شکل خون بود. کار به جایی کشیده شده که قبطی ها از اسرائیلی ها می خواستند که آب را در دهانشان بگذارند و سپس آن را در دهان قبطی ها بریزند، اما وقتی آب به دهان قبطی ها منتقل می شد، دوباره به خون تبدیل می شد[14].

خداوند در سورۀ اعراف هم به دو معجزۀ دیگر از معجزات حضرت موسی اشاره کرده است. خشکسالی و کمبود انواع میوه ها دو معجزۀ مهم از جانب خدا بود که خدا از معجزات حضرت موسی در قرآن از آن سخن گفته است[15]. این خشکسالی چندساله برای مصر که کشوری کشاورزی محور بود، بلای بزرگی محسوب می شد. از طرفی صاحبان اصلی اغلب این زمین ها فرعون و قومش بودند؛ پس بیشترین ضرر متوجه آنها می شد[16].

معجزات حضرت موسی برای قوم بنی اسرائیل

حضرت موسی 6 معجزه از جانب خدا برای قومشان آشکار کردند، این معجزه ها عبارتند از:

  • شکافتن دریا و عبور بنی اسرائیل از آن

بعد از آنکه دعوت های مکرر و معجزات بسیار حضرت موسی روی فرعون و قومش اثر نکرد، خداوند ایشان را مأمور کرد که نیمه شب به همراه قومشان از مصر کوچ کنند[17]؛ وقتی آنها مصر را ترک کردند، فرعون و لشگرش آنها را تعقیب کردند. حضرت موسی و 620 هزار همراهانش از پشت سر توسط لشگریان انبوه فرعون تعقیب و از مقابل با دریا مواجه شدند؛ در این حال فرمان الهی رسید، حضرت موسی عصایشان را به دریا زدند، دریا شکافته شد، تا بنی اسرائیل از آن عبور کنند[18]. راهی که نمایان شده بود، مرطوب بود و بعضی از عبور از آن می ترسیدند، خدا هم باد صبا را فرستاد و راه ها را خشک کرد. هنگام گذر از مسیر هم بنی اسرائیل ایرادهایی می گرفتند که حضرت موسی با معجزه هایی از جانب خدا آنها را متقاعد می کردند[19]. فرعونیان بعد از بنی اسرائیل وارد دریا شدند، اما دریا آنها را بلعید، همگی غرق شدند و جنازه هایشان مقابل چشم همه روی آب قرار گرفت[20]. در چند سوره از قرآن کریم هم به این ماجرای مهم از معجزات حضرت موسی اشاره شده است[21].

  • جوشیدن دوازده چشمه

وقتی حضرت موسی و بنی اسرائیل از نیل گذشتند و وارد وادی «تیه» در سرزمین بیابانی «سینا» شدند، از شدت تشنگی به حضرت شکایت کردند و از ایشان آب طلب کردند. حضرت سنگ مخصوصی به نام «حجر» از کوه طور را همیشه همراه خود داشتند[22]. بعد از اظهار تشنگی بنی اسرائیل، خدا به حضرت موسی وحی کرد که عصایشان را به حجر بزنند. حضرت دستور را اجرا کردند، ناگهان دوازده چشمۀ آب به تعداد طایفه های دوازده گانۀ بنی اسرائیل از آن سنگ جوشید[23]، جوری که انفجار آب صورت گرفت و یکی از معجزات حضرت موسی رخ داد؛ البته جوشیدن آب ابتدا ملایم بود و ناگهان شدتی انفجارگونه گرفت[24].

  • زنده شدن مقتول بنی اسرائیلی

پیرمرد اسرائیلی ثروتمندی توسط برادرزاده هایش کشته شد، تا ارث او را تصاحب کنند. آنها جسد مرد را بر سر راه یکی از قبایل انداختند و برای خون خواهی نزد حضرت موسی رفتند. خدا به حضرت وحی کرد که آنها باید گاو ماده ای را بکشند، عضوی از لاشۀ آن را به جسد مقتول بزنند، تا مقتول زنده شود و حقیقت را بازگو کند؛ البته بنی اسرائیل در این ماجرا بهانه های بسیاری برای حضرت آوردند، آنها ابتدا تصور کردند که حضرت آنها را مسخره می کنند[25]، سپس بهانه ها و پرسش های فراوانی در مورد سن گاو، شکل گاو، رنگ آن و چگونگی اش مطرح کردند[26] و نهایتاً دستور را اجرا کردند؛ سپس مقتول به ارادۀ خدا زنده شد و قاتلش را معرفی کرد. بعد از این ماجرا قاتل قصاص شد و پس از آن هیچ قاتلی از مقتولش ارث نبرد.

  • ابرهای سایبان

وقتی بنی اسرائیل از دریا گذشتند، وارد بیابان شدند. آنها به حضرت موسی گفتند، تو ما را در این بیابان می کشی، ما را از آبادی و سرسبزی به بیابانی آورده ای که سایه و آبی ندارد. بعد از این ماجرا معجزه ای از معجزات حضرت موسی رخ داد، ایشان به دستور خدا معجزه کردند و ابری در روزهای آفتابی بالای سر آنها می آمد و روی آنها سایه می انداخت[27].

  • نزول «منّ» و «سلوی»

«منّ» غذایی بسیار لذیذ است که خدا بر بنی اسرائیل منت گذاشت و بر آنها نازل کرد. «سَلوی» هم به معنی گوارا و هم نام پرنده ای شبیه کبوتر است، گوشت آن از خوش طعم ترین گوشت های پرندگان است[28].

در بیابانی که بنی اسرائیل حدود چهل سال در آن سرگردان بودند و آب و غذایی نداشت، معجزات حضرت موسی نجات دهندۀ آنها بود. در این مدت «منّ» از طرف خدا برای بنی اسرائیل نازل می شد، روی سنگ ها و گیاهان می نشست، بنی اسرائیل آنها را می گرفتند و می خوردند. در پایان شب هم «سلوی» برایشان نازل می شد، روی سفره هایشان می افتاد و بعد از آنکه آنها سیر می شدند، مرغ ها دوباره پرواز می کردند و آنجا را ترک می کردند[29].

  • قرار گرفتن کوه طور در بالای سر قوم بنی اسرائیل

وقتی حضرت موسی از کوه طور برگشتند و توراتی که بر ایشان نازل شده بود را به قومشان معرفی کردند، با اعتراض و بهانه گیری یهود مواجه شدند. بنی اسرائیل با این بهانه که تکالیف تورات برایشان دشوار است، سرکش شدند و نافرمانی کردند. فرشتگان هم به دستور خدا تکۀ عظیمی از کوه طور را بالای سر آنها قرار دادند[30]. حضرت موسی به قومشان اعلام کردند که اگر پیمان ببندند، به دستورات الهی عمل کنند و از نافرمانی توبه کنند، عذاب از آنها برطرف می شود، در غیر این صورت همه هلاک می شوند[31]. آنها هم در حالی که هر لحظه منتظر سقوط کوه بر سرشان بودند، تورات را قبول کردند و خدا را سجده کردند. نهایتاً عذاب خداوند به برکت توبه از آنها برطرف شد[32].

در این مقاله معجزات حضرت موسی را در مسیر رسالتشان بازگو کردیم. گفتیم ایشان با مردمی لجوج مواجه بودند و برای برپایی تمدنی الهی ناچار به نشان دادن معجزات بزرگی از جنس فرازمینی بودند، تا راحت تر بتوانند مردم را هدایت و پایبند دین خدا کنند؛ سپس مهم ترین معجزات حضرت موسی را معرفی کردیم و به تفکیک آنها را توضیح دادیم. در مقالۀ بعدی خصوصیات بنی اسرائیل و کارشکنی های آنان در مسیر استقرار تمدن الهی را بیان خواهیم کرد.

 

[1] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم، دارالکتاب، 1404، ج2، ص 135

[2] قصص: 7 تا 13

[3] طه: 19 و 20

[4] صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی التفسیر القرآن باالقرآن و السنة، تهران، فرهنگ اسلامی، 1365 شمسی، چاپ دوم، ج 19، ص 71

[5] اعراف: 104 و 106

[6] اعراف:107 و 108

[7] صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی التفسیر القرآن باالقرآن و السنة، تهران، فرهنگ اسلامی، 1365 شمسی، چاپ دوم، ج 11، ص 250

[8] اعراف: 116 تا 118

[9] اعراف: 118 تا 126

[10] اعراف: 133/ فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر صافی، حسین اعلمی، تهران، صدر، 1415 قمری، چاپ دوم، ج 2، ص 230

[11] اعراف: 133/ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404 قمری، چاپ اول، جلد 6، ص 474 و 475

[12] اعراف: 133/ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374 شمسی، ج 6، ص 322

[13] اعراف: 133/ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی التفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378 شمسی، ج 5، ص 436

[14] اعراف: 133/ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الصافی فی التفسیر القرآن، تهران، مکتبة الصدر، 1373 ش، ج 2، ص 231

[15] اعراف: 130/ طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، دارالکتاب الاسلامی، بی تا، ج 8، ص 226

[16] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374 شمسی، ج 6، ص 315

[17] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374 شمسی، ج 1، ص 251

[18] شعراء: 63/ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 1، ص 229

[19] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 1، ص 229

[20] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة، 1374 شمسی، ج 1، ص 251

[21] اعراف: 136/ شعراء: 63 تا 66/ انفال: 54/ اسراء: 103/ زخرف: 55/ دخان: 17

[22]حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404 قمری، چاپ اول، جلد 1، ص 184

[23] بقره: 60/ طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی التفسیر القرآن، تهران، اسلام، 1378 شمسی، ج 2، ص 43/ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 1، ص 250

[24] طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 5، ص 8

[25] بقره: 67/ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377، چاپ اول، ج 1، ص 52 و 55

[26]بقره: 67 تا 73

[27] بقره: 57/ قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، سید طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، 1367، چاپ جهارم، ج 1، ص 48

[28] حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، محمد باقر بهبودی، تهران، کتابفروشی لطفی، 1404 قمری، چاپ اول، جلد 1، ص 176

[29] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، سید طیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، 1367، چاپ جهارم، ج 1، ص 48/ طباطبایی، سیدمحمد حسین، المیزان فی التفسیر القرآن، قم، دارالکتاب الاسلامی، بی تا، ج 1، ص 48

[30] بقره: 63/ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، 1377، چاپ اول، ج 1، ص 262

[31] اعراف: 171

[32] طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی التفسیر القرآن، تهران، ناصرخسرو، 1372 شمسی، چاپ سوم، ج 1، ص262

اشتراک گذاری در

مقالات مشابه

کامنت خود را بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *