1. خانه
  2. slash
  3. فلسطین در آخرالزمان
  4. slash
  5. نقش کابالا و فراماسونری در پیدایش صهیونیسم جهانی چیست؟

نقش کابالا و فراماسونری در پیدایش صهیونیسم جهانی چیست؟

چگونه کابالا و فراماسونری به ابزاری برای پیشبرد اهداف شیطان تبدیل شدند؟

چگونه کابالا و فراماسونری به ابزاری برای پیشبرد اهداف شیطان تبدیل شد؟        

شاید عاملی که بیش از هر چیز کابالا و فراماسونری را در اذهان عمومی برجسته کرده و یا افراد مختلف را به سمت و سوی این آئین ها و سازمان ها کشانده است، جنبه رمزآلود، ادعای قدمت و انجام اعمال و مناسک عجیبی باشد که خود را در پس اهداف و اساسنامه های ظاهرا موجه پنهان کرده اند. اما حقیقت این است که آئین کابالا به عنوان عرفان و تصوف یهودی حداقل از حوالی قرن سیزدهم میلادی شکل پررنگ تری پیدا کرده و با تاثیر گذاشتن بر افراد صاحب نفوذ نقش مهمی را در ایجاد جنبش ها و حرکت های مهم و تاثیرگذار قرون بعدی خود خصوصا در مناطق مورد توجه یهودیان ایفا کرده است. نقشی که به مرور شکل منسجم تر و سازمان یافته تری به خود گرفته است. یهودیان با پی ریزی لژهای فراماسونری اهداف بلندتر خود را در کنترل افکار و سیاست های جهانی اعمال می کنند. برآیند این تفکرات و تلاش ها منجر به تشکیل سازمان صهیونیسم در سال 1897 گردید.[1] کابالا و فراماسونری فارغ از اینکه به عنوان یک دستاویز و ایدئولوژی سیاسی برای به ثمر رسیدن اهداف صهیونیسم به کار می‌روند، نقش اساسی تری داشته و در حقیقت پازل شیطان برای برقراری نظم نوین جهانی و حکمرانی بر کل جهان را تکمیل می‌کنند.

آنچه بیش از هر چیز دیگری صهیونیسم جهانی را در معرض اتهام به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف شیطان قرار می دهد، حرکت کردن مطابق با برنامه هایی است که در نهایت منجر به حذف خدا به عنوان کمال مطلق از زندگی بشر شده و با جهت دهی های اشتباه مقدمات سقوط انسان، شقاوت دائمی او و نرسیدن به هدف والایی که خدا برایش در نظر گرفته را فراهم می کند؛ در واقع با سرگرم کردن انسان به دنیا و غوطه ور نمودنش در مادیات، سرگرمی ها، شهوت ها و مطامع حیوانی، ذهن و فکر انسان را به کنترل خود درآورده و او را به سوی بندگی و بردگی شیطان هدایت می کند.

چرا دین یهود بهترین گزینه برای تشکیل کابالا بود؟

چرا دین یهود می توانست به عنوان بستر مناسبی برای پیشبرد اهداف و برنامه شیطان به کار رود؟

  • ارتباط کابالا و فراماسونری با صهیونیسم جهانی چیست؟
  • این فرقه ها و سازمان ها چه نقشی در به ثمر رساندن اهداف و برنامه های شیطانی صهیونیسم جهانی ایفا می کنند؟

در حقیقت قوم یهود از زمانی که از آیین موسی (علیه السلام) منحرف شده و خواستار حکومتی جهانی در تضاد با نقشی که خدا برای آنان در نظر گرفته بود، شدند، خود را به کاندید مناسبی برای عملی کردن برنامه های شیطان تبدیل کردند. ویژگی های چون عشق و علاقه زیاد به دنیا و مال اندوزی، حس برتری جویی و خودمحوری، قوم گرایی و نژادپرستی، پرداختن به سحر و جادو، پیروی از جادوگران و اولیای طاغوت، اطاعت نکردن از پیامبران و اولیای الهی، اعمال نظرهای شخصی در دستورات الهی، قتل انبیا، تمایل به حکومت بر جهان و اعتقاد به ناتوانی خدای در اداره جهان با خواسته ها و اهداف شیطان هماهنگی داشته و این قوم را به دستمایه ای برای به ثمر رساندن برنامه های او تبدیل کرد.

کابالا چیست؟

آیین کابالا که از سوی پیروانش به عنوان دانش پنهان و سری خاخام های یهودی[2] و باطنی برای آموزه های تورات شناخته می شود، ادعای کشف رمز و رازها و معماهای هستی و رسیدن به جنبه های عمیق تری از خدا، خلقت و روح انسان را دارد و البته در این راه استفاده از سحر و جادو، علوم غریبه، استفاده از حروف و اعداد، ریاضیات کابالایی و در برخی فرقه های خود جن گیری و تسخیر ارواح را مجاز می‌داند. در حقیقت زبان عبری جزء معدود زبان هایی است که در آن اعداد به صورت جداگانه وجود نداشته و هر لغت معادل یک عدد نیز هست. از همین رو کابالیست ها با تبدیل کردن لغات به عددها به دنبال کشف و در آوردن معانی مخفی از تورات هستند.

فرد آشنا با کابالا می تواند با جدا کردن حروف تشکیل دهنده کلمات و پیدا کردن معادل عددی آن ها معنای دیگری از کلمات استخراج کند. از همین رو نیز کابالا در قالب عملی خود بیشتر به جادوگری شباهت داشته و از نام خداوند، معادل عددی حروف، حروف نخست و علامتهای اختصاری برای تسلط بر جهان استفاده می کند.[3] در حقیقت کابالا علمی است که با تعدادی از دانش های جادویی مانند نجوم، سیمیا، آینده بینی، کف بینی، رقعه نویسی و احضار ارواح دارای ارتباط است.[4]

این آیین که واقع‌گرایی ابلیسانه را در مقابل حقیقت گرایی قرار داده و همراه با کمک گرفتن از کهانت و تصوف به دنبال تبدیل نامحسوس و غیب به محسوس است، از قدرت سیاسی توام با نیرنگ به عنوان نیروی محرکه ای برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کند.[5]

آئین کابالا در محدوده نظری به دنبال فهم دنیای خدا بوده و در بخش عرفانی خود در پی راهی برای یکی شدن عرفانی با خداست و زمانی که نوبت به سحر و کابالای عملی می رسد، به دنبال تغییر در این دنیاست، که می‌توان آن را در آموزه های کتاب زوهر یکی از کتاب های مهم این فرقه مشاهده کرد.

ویژگی ها و تاثیرات کابالا

اگرچه کابالا آموزه های خود را برگرفته از تورات دانسته و خود را به عنوان عرفان یهودی معرفی می کند، اما با برخی مفاهیم تورات دارای تفاوت‌های اساسی است که از آن جمله می توان به اعتقاد به تناسخ به ویژه برای به سعادت رساندن ارواح اقوام دیگر توسط یهودیان، اصالت دادن به شر در کنار خیر و همین طور قائل شدن نیمه مونثی برای خدا به عنوان شخینا نام برد.[6]

آیین کابالا در عین اینکه برای خدایی که آن را عین سوف می‌نامد، وحدت قائل است اما در منطق خود دارای ثنویتی ست که به وحدت منجر نمی شود. ویژگی هایی که در آیین کابالا برای خدا یا عین سوف در نظر گرفته شده و سفوریت نامیده می شوند، بر پایه ده مفهوم تاج، حکمت، رحمت، سطوت، جلال و شکوه، فتح و پیروزی، پادشاهی، بنیاد و اساس و قلمرو پادشاهی بنا شده اند. این مفاهیم که به درخت حیات[7] نیز معروفند، به دوگانه هایی در اصول خود پایبند است که هیچ یک از آنها قابل حذف نبوده و به وحدت منجر نمی‌شوند و از همین رو با پایه های تورات به عنوان یکی از ادیان توحیدی و ابراهیمی در تضادند.

در واقع یهود تجسد معرفت خود یا سفوریت های درخت حیات را در قالب نیم انسان و نیم حیوان به نمایش می گذارد که با بز بافومت به عنوان نمادی که توسط جریان های شیطان پرستی استفاده می شود، کاملا منطبق است. بخش زیادی از سازوکارهای شیطان گرایی جدید که در دهه های اخیر روایج یافته به مبانی نظری کابالا برمیگردد و شیطان پرستی جدید آداب جنسی کابالاهای چند سده اخیر را که در واقع شکل افراطی مسائل جنسی است مبنای عمل خود قرار داده است.[8]

«اوج تولید فکری یهودیان در عرصه اندیشه عرفانی در دوران پیش از کابالا، دو رساله سِفر یصیرا (آفرینش‌نامه) و سِفر بهیرا‌ (روشنایی ‏نامه) است. این دو رساله را باید تلاشی دانست برای ارائه عقاید دینی – سیاسی یهود در قالب مفاهیم عرفانی رایج در دنیای اسلام.»[9] در حقیقت آیین کابالا با آغشته کردن مفاهیم خود با مفاهیم سایر ادیان یا عرفان ها به دنبال ایجاد اشتراکی با آنهاست که زمینه ساز نفوذ و تاثیرگذاری های بعدی کابالا در آنهاست. از همین رو با استفاده از مفاهیمی چون نور، تجلی، سلوک و … خود را به عرفان اسلامی نزدیک کرده، با تأثیر پذیری از ادیان بودایی یا زرتشتی برای شر اصالت قائل می شود و از لحاظ منطقی نیز خود را به دو منطق لائوتسویی و منطق هگلی نزدیک می‌کند.

اگرچه آیین کابالا سعی دارد با نزدیک کردن خود به آموزه های تورات و تلمود یا ایجاد پیوند با مصریان باستان به منابع و آموزه های خود قدمت و اعتبار بخشیده و از این طریق بر جذابیت خود بیفزاید، اما در حقیقت اوج بروز و ظهور دوباره این آیین را باید در اوایل قرن سیزدهم میلادی و در زمان جیمز اول آراگون دانست. جیمز اول که خود از سرکردگان جنگ های صلیبی به شمار می رفت، با یهودیان ثروتمند که در تهاجم او به سرزمین های اسلامی نقش مهمی داشتند، رابطه ای نزدیک داشت. در این زمان نهماندیس حاخام یهودی که بزرگترین مقام یهودیان عصر خود در اسپانیا بود، با همراهی مه یر بن تودروس ابولافی رئیس یهودیان اسپانیا و با الهام از تعلیمات اسحاق کور بنیان گذار مفهوم عین سوف، به تاسیس اولین مرکز تصوف یهودی در شهر گرونا پرداخت. مرکزی که نقش مهمی در تولید رساله های کابالایی و انتشار آن در سراسر جزیره ایبری داشت.[10] البته کابالیست ها تنها به این اکتفا نکرده و از طرق مختلف اقدام به ترویج کابالا نمودند. در امپراتوری عثمانی که بغداد، استانبول و فلسطین اشغالی را در بر می گرفت، کابالیست ها تظاهر به مسلمان شدن کرده و به ترویج این آیین پرداختند. این اقدام با رفتن یهودیان به جنوب اروپا و تظاهر به کاتولیک شدنشان و همین طور رفتن آن ها به شرق اروپا، حوزه دریای بالتیک و دریای سفید تا اوکراین و کریمه و تظاهر به ارتدوکس شدنشان برای ترویج و انتشار کابالا دنبال شد.

عرفان و مفاهیم رمزآلود کابالا با نوشته شدن کتاب زوهر در اواخر قرن سیزدهم «به صورت یک نظام فکری و عملی سازمان‌یافته و منسجم درآمد و شکل نهایی خود را یافت».[11] در حقیقت آیین کابالا فارغ از نقش رمزآلود خود به عنوان یک عرفان یهودی، در نقش یک ایدئولوژی سیاسی عمل کرد تا مسیحیان را ترغیب کرده و در شرایط جنگ های صلیبی و پس از صلیبی به سمت فلسطین بیاورد.[12] «مفاهیم رازآمیز این کتاب سرشار از پیشگویی درباره سرنوشت و رسالت الهی و آینده قوم یهود است».[13] پیشگویی های این کتاب که به شمعون بن یوحای در قرن دوم میلادی نسبت داده می‌شود، وضع موجود یهودیان را دوران گذار و آغاز دوران ظهور مسیح می داند و معتقد است که ابتدا موسی ظهور کرده و راه را برای ظهور دو مسیح به نام های مسیح بن یوسف و مسیح بن داوود باز می کند؛ از دید کابالیست ها مسیح بن یوسف با عیسی بن مریم (علیه السلام) انطباق داشته و مسیح بن داوود هم همان مسیح موعود یا ماشی‌یَح یهودیان است.[14] به این ترتیب کابالا از همان ابتدا راهی را دنبال می کند که توانایی نزدیک کردن مسیحیان و یهودیان را برای پیشبرد اهداف خود، داشته باشد.

ارتباط کابالا و فراماسونری

مکتب کابالا نقش خود را در زنده کردن و رواج آرمان های مسیحیت و تحریکات جنگ افروزانه صلیبی و پس از آن به خوبی ایفا کرد. به طوریکه در قرن چهاردهم اعتقادات کابالایی نه تنها در جوامع یهودی سرتاسر جهان بلکه در کانون های فکری و سیاسی مسیحیت رواج یافته بود.[15] رایج شدن مبانی و تفکر کابالا بستر مناسبی برای تشکیل فرقه ها، انجمن ها یا لژها همچون لژ فراماسونری در قرن هفدهم میلادی فراهم کرد که به عنوان زیربنایی برای تشکیل صهیونیسم جهانی محسوب می شدند.

عده ای منشاء فراماسونری را مربوط به دوران شاه هنری سوم و ایجاد انجمن صنفی خاص از معماران آزاد می‌دانند که سعی در مخفی نگه داشتن رمز و رازهای صنف شغلی خود داشته و در سراسر جهان همدیگر را از طریق علائم و کلمات رمزگونه ای می‌شناختند که تنها برای خودشان شناخته شده بود. عده ای دیگر نیز منشاء پیدایش لژهای فراماسونری را در شوالیه های معبد که طی دوران جنگ های صلیبی دارای ثروت و اقتدار شده بودند، می‌شناسند؛ در حقیقت فراماسونری در ابتدا به صورت یک صنف عادی با قوانین و قواعد مخصوص به خود بوده که بعد از دوره رنسانس و در اوایل قرن هفدهم میلادی ماهیت خود را تغییر داده و همزمان با آغاز دوره روشنگری موضع گیری متفاوتی را در مورد دین و اعتقادات مذهبی در پیش گرفته است که نتیجه آن برتری دادن عقل بشر بر وحی و تعقل دینی و ارائه یک دید مادی گرایانه نسبت به زندگی انسان و هستی بوده است. چنین تفکری یا به انکار وجود خدا منجر شده و یا نقش خدا را در حد عقل بشر پایین آورده است.[16] آغاز فعالیت فراماسونری همزمان با آخرین دوران جنگ های صلیبی و آغاز تکاپوی فرقه کابالاست؛ در واقع در این زمان بود که اولین مرکز فرقه کابالا در شهر گرونا توسط درباریان با نفوذ جیمز اول آراگون تشکیل شد.[17]

ساختار فراماسونری

در حقیقت فراماسونری مانند یهودیت از ساختار چند لایه ای برخوردار است که اعضای آن علی رغم نداشتن ارتباط از نوعی همزیستی و همراهی برخوردارند. ساختار فراماسونری دارای عناصر مختلفی است که اگرچه در ابتدا مختص به معماران بوده و ماهیت صنفی داشته، اما در حال حاضر ماهیت خود را از دست داده و در رابطه با اعضایی که کاملا با صنف معماری و بنایی بیگانه هستند نیز به کار می رود.

اولین عنصر مربوط به سلسله مراتبی است که به عنوان درجات نیز نامیده می شوند:

Ÿ    مرتبه دانش آموز یا کارآموز

Ÿ    مرتبه همکار یا رفیق

Ÿ    مرتبه بنای اعظم یا استاد

البته در برخی از انجمن ها تقسیم بندی های متفاوتی وجود دارد؛ مثلا لژ قدیمی اسکاتلند از نزدیک به سی و سه درجه برای تقسیم بندی اعضای خود استفاده می کند و گاهی این تقسیم بندی ها به چند هزار درجه هم می رسند.[18] نمادهایی چون مثلث، پرگار، خط کش، قیچی، بالابر، ستاره پنج پر و اعدادی مانند 3، 5 و 7 نیز به عنوان رموز و ابزاری برای کشف نور در این فرقه به کار می روند. در حقیقت انجمن های فراماسونری متشکل از افرادی بین 7 تا 50 نفر است که اتحادیه ای تحت نظر و نفوذ یکی از انجمن های بزرگتر تشکیل می دهند. فراماسون ها حضرت سلیمان را بنّای بزرگ و معبد او را نیز نماد کمالی می دانستند که تمام بنّاها یا فراماسون ها در آرزوی رسیدن به آن بودند. از همین رو نیز بین معبد سلیمان و نمادهای فراماسونری اشتراکات بسیاری وجود دارد.

عنصر دوم این تشکیلات به عنوان ایمان به آزادی، برابری و انسانیت شناخته می شود؛ البته از آنجایی که فراماسونری با محیط تاریخی، جغرافیایی و همچنین تمدنی خود تطبیق پیدا می کند، بسیاری از انجمن ها و لژها بر خلاف این عنصر، مواضعی نژادپرستانه دارند.

و عنصر سوم نیز به عنوان عنصر ربوبی یعنی ایمان به خالق بدون نیاز به وحی است؛ که در واقع بیانگر ساختار سکولاری و مبتنی بر تفکر اومانیستی فراماسونری در کشورهایی همچون فرانسه است.

در حقیقت فراماسونری هدف و قصد خود را به صورت رها کردن افراد وابسته به خود از افکار کهنه و قدیمی و همچنین عادات و سنتهای حاکم بیان می کند تا از طریق تکیه بر مجموعه ای از مراسم و سمبل ها به اکتشاف نور نائل شوند.[19] از همین رو در بیانیه ها و اساسنامه های بخش های مختلف آن شاهد بیان سخنانی هستیم که در نهایت به «مبارزه با ادیان و مذاهب الهی و رواج و بی دینی و بی بند و باری و سلطه بر جهان»[20] منجر می شوند. که از نمونه های آن می توان به موارد زیر اشاره کرد:

«ماسونیسم یگانه حزبی است که با ادیان و عادات و مقدسات دینی سخت مبارزه می کند… فراموش نکنید، ما از دشمنان حقیقی ادیان هستیم.»

«هدف ما این است که دولتهایی را بر پایه انکار خدا تأسیس کنیم.»

«به زودی ماسونیسم جای ادیان را می گیرد و معابد آنها به محفلهای ماسونی تبدیل خواهد شد.»[21]

به این ترتیب فراماسونری که در ابتدا تنها به عنوان صنفی با اعتقادات بعضا مذهبی یا آیینی ربانی شناخته میشد، جای خود را به تشکیلاتی داد که نه تنها درصدد حذف خدا از افکار و اعتقادات اعضای خود بود، بلکه وجود خدا را در تعارض با اهداف و برنامه های شیطانی خود دیده و به دنبال حذف خدا، دین و غیب از معادلات زندگی بشر است. تا جاییکه مطابق با مذاکرات کنفرانس ماسونی فرانسوی در سال 1897 عدم اعتقاد به دین و ترجیح مقررات حزب ماسونی بر منافع ملی از شرایط عضویت در این حزب شمرده می شود. علاوه بر این در تعالیم ماسونی استفاده از شهوت و تحریک زیاد آن به عنوانی ابزاری برای کنار گذاشته شدن مقدسات دینی نامبرده می شود.

«طبیعت انسان میل زیادی به محرمات و شهوت رانی دارد. این وظیفه ماست که درجه حرارت شهوت را بالا ببریم، تا یک مرتبه آتش گرفته و به تمام مقدسات خود کافر گردد.»[22]

در واقع فراماسونری اگرچه اعضای خود را از میان اقشار و طبقات مختلف اجتماعی انتخاب می کند، اما به دلیل ساختار اشرافی خود تنها پادشاهان و نخبگان را در رأس هرم تشکیلات خود قرار داده و به عنوان یک نظام فکری مبتنی بر عقل مادی عمل می کند. از همین رو افراد بسیاری را که تا حد زیادی از دین خود فاصله گرفته و دارای گرایش های سکولار هستند، به سمت خود جذب می کند. از جمله این افراد یهودیانی با گرایشات سکولار بودند که اگرچه به دلیل ارتباط کابالا و فراماسونری نمادها و نشانه هایی از آیین خود را در مناسک فراماسونری مشاهده می کردند، اما به دلیل وجود سکولاریزم در فراماسونری، آن را با اصول و عقاید خود منطبق تر می دیدند. به این ترتیب با توجه به ارتباط اهداف کابالا و فراماسونری با یهودیت تحریف شده و دارای انحرف، فراماسونری به بستر مناسبی برای خدمت به صهیونیسم جهانی تبدیل شد.

ارتباط فراماسونری با یهودیت و صهیونیسم

در حقیقت اشتراکات فراماسونری با یهودیت چه در نمادها و چه در زمینه اهداف و تفکرات به قدری زیاد است که به سختی می توان منکر این ارتباط شد.

تا آنجا که «دوزی» مستشرق معروف در این رابطه می گوید:

«فراماسونری طیف وسیعی از مذاهب مختلفی است که برای یک هدف واحد که همان بازسازی معبد است فعالیت می کنند، چرا که این معبد سمبل دولت اسرائیل است.» که البته انتشار نامه[23] کمیته مسئول امور قدس مبنی بر درخواست فراماسون ها برای بازسازی معبد تایید کننده این مطلب بوده و حفاری هایی که توسط رژیم صهیونیستی در مسجد الاقصی برای احداث معبد سلیمان صورت می گیرد، مهر تایید دیگری بر این موضوع است.

یا در موردی دیگر احمد علوش رئیس بزرگترین محفل فراماسونری اسکندریه و صاحب بالاترین درجات فراماسونری بیان می کند:

«من به دیدن و شناختن هدف و غایت روشنی که به آن وعده داده شده بودم نائل نشدم اما یک حقیقت آشکار شد و آن این بود که فراماسونری و صهیونیسم شیئی واحد و مکمل یکدیگر هستند»

ارتباط فراماسونری با یهودیت خود را در تشریفات، مناسبت ها، مناسک و افکار ماسونی که از تورات تحریف شده نشات گرفته اند، بیشتر نمایان می کند. استفاده از زبان عبری در لوح ها، وجود نمادها و مظاهر مربوط به معبد سلیمان در لژهای فراماسونری و دستورات و الگوهایی که برگرفته از توراتند، همه بیان کننده وجود ریشه ای مشترک بین فراموسونری و یهودیت است.

اسحاق وایز خاخام بزرگ یهودی در یکی از مجلات انگلیسی زبان اسرائیل در تاریخ 30/4/1965 بیان می کند که:

«فراماسونری یک مؤسسه یهودی است و تمام آنچه که در آن است از جمله تاریخ، فرایض، درجات، مراسم، کلمات رمز، رمز عبور و تمامی شروط به غیر از یک شرط درجه دوم و برخی از کلمات قسم همه و همه یهودی هستند.» او در جای دیگری تصریح می کند که «فراماسونری از آغاز تا پایان یک یهودی است، مؤسسه ای است که تاریخ، درجات، آموزشها (تعالیم) و کلمات رمز آن، همه و همه یهودی است.»[24]

علاوه بر این موارد عامل مشترک کابالا و فراماسونری با یهودیت سکولار یا صهیونیسم جهانی را می توان در تلاش همه جانبه تمام این جریان ها برای فریب عموم مردم جهان، وضع قوانین و پروتکل ها برای حاکمیت بر جهان، از بین بردن خدا و دین در جوامع بشری، جدایی دین از سیاست و تلاش برای ساخت معبد سلیمان دانست؛[25] که این امر در سخنان به دست آمده از شخصیت ها یا اساسنامه های مرتبط با کابالا و فراماسونری یا پروتکل های صهیونیسم جهانی کاملا قابل مشاهده است. این تلاش ها گرچه در نگاه اول اقدامی برای محقق کردن آرزوهای یهود است، اما در نگاه وسیع تر پازل شیطان را برای برقراری نظم نوین جهانی، حاکمیت بر جهان و حذف خدا از زندگی بشر تکمیل می کند.

 

[1] سازمان جهانی صهیونیسم، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[2] پیشینه و پیدایش کابالا و کتاب زوهر، اسمائیل شهبازی، اندیشکده مطالعات یهود

[3] کابالا، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[4] همان

[5] کابالا و پایان تاریخش، مرتضی رضوی

[6] اپیستاین، ایزیدور، یهودیت، ترجمه بهزاد سالکی، ص ۲۸۷-۲۸۸

[7] Tree of light

[8] منطق کابالا، حسن عباسی

[9] پیشینه و پیدایش کابالا و کتاب زوهر، اسمائیل شهبازی، اندیشکده مطالعات یهود

[10] همان

[11] همان

[12] منطق کابالا، حسن عباسی

[13] پیشینه و پیدایش کابالا و کتاب زوهر، اسمائیل شهبازی، اندیشکده مطالعات یهود

[14] همان

[15] همان

[16] فراماسونری، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[17] پیشینه و پیدایش کابالا و کتاب زوهر، اسمائیل شهبازی، اندیشکده مطالعات یهود

[18] فراماسونری، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[19] فراماسونری، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[20] همان

[21] همان

[22] همان

[23] انتشار نامه به شماره 67 در تاریخ 1/10/1979 توسط کمیته مسئول امور قدس

[24] فراماسونری، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

[25] فراماسونری، دانشنامه صهیونیسم و اسرائیل

اشتراک گذاری در
مقالات مشابه
کامنت خود را بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *