1. خانه
  2. slash
  3. تاریخچه مقاومت در فلسطین
  4. slash
  5. اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا چیست؟

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا چیست؟

عوامل مؤثر بر اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا چه مواردی هستند؟

عوامل مؤثر بر اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا چه مواردی هستند؟

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا یک استراتژی پیچیده و چندجانبه است که به تأمین منافع امنیتی، اقتصادی و سیاسی این رژیم در سطح جهانی کمک می کند. در سال های اخیر اسرائیل با بهره گیری از موقعیت جغرافیایی و ویژگی های خاص کشورهای مختلف، روابط خود با کشورهای خاصی مانند آذربایجان، اتیوپی، سودان، اقلیم کردستان عراق، مصر و میانمار را گسترش داده است.

رابطه با آذربایجان به ویژه به دلیل موقعیت جغرافیایی این کشور در ناحیۀ قفقاز و دسترسی به منابع انرژی، برای اسرائیل اهمیت ویژه ای دارد. این روابط نه تنها در زمینۀ اقتصادی، بلکه در حوزه های نظامی و امنیتی هم گسترش پیدا کرده است. اتیوپی به عنوان کشوری استراتژیک در شاخ آفریقا روابطی نزدیک با اسرائیل برقرار کرده است. موقعیت اتیوپی در نزدیکی گذرگاه های حیاتی همچون دریای سرخ باعث شده تا این کشور به یکی از شرکای کلیدی اسرائیل تبدیل شود. سودان با داشتن ویژگی های ژئوپلیتیک خاص، در دکترین اسرائیل جایگاه مهمی دارد. تلاش برای برقراری ارتباط با سودان، نمونه ای از اقدامات اسرائیل برای نفوذ در آفریقا و تقویت همکاری های نظامی و اقتصادی است. کشور مصر، به عنوان همسایۀ جنوبی اسرائیل و یکی از تأثیرگذارترین کشورها در دنیای عرب، همواره در کانون توجهات اسرائیل قرار داشته و نقشی حیاتی در تضمین امنیت و ثبات این رژیم ایفا می کند.

در میانمار و اقلیم کردستان عراق هم اسرائیل به دنبال گسترش نفوذ خود از طریق همکاری های نظامی و اقتصادی است. وجود منابع طبیعی و درگیری های قومی و سیاسی در این مناطق، فرصت مناسبی برای اسرائیل جهت ایفای نقش در عرصۀ بین المللی فراهم کرده است.

در این مقاله با جزئیات بیشتری به بررسی اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  ، که از آن ها یاد شد، می پردازیم و نحوۀ تعامل این رژیم با دولت ها و نهادهای مختلف را تحلیل می کنیم. با توجه به تحولات منطقه ای و جهانی، بررسی این دکترین درک بهتری از سیاست های اسرائیل به ما می دهد و ذات و حقیقت این رژیم را آشکار می کند.

دکترین اسرائیل در آذربایجان

آذربایجان کشوری مهم و استراتژیک در ناحیۀ قفقاز جنوبی است، که به عنوان یکی از شرکای کلیدی اسرائیل شناخته می شود. روابط رسمی و دیپلماتیک اسرائیل و آذربایجان از زمان استقلال آذربایجان از اتحاد جماهیر شوروی آغاز شده و به تدریج گسترش یافته است. بررسی این روابط به ویژه از منظر اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  اهمیت بسیاری دارد.

موقعیت جغرافیایی آذربایجان نقش بسیار مهمی در اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  ایفا می کند. اسرائیل معمولاً به دنبال ایجاد روابط با کشورهایی است که دارای موقعیت جغرافیایی مناسب و منابع انرژی فراوانی باشند. این رویکرد به اسرائیل اجازه می دهد تا به بهانۀ تقویت توان این کشورها و انتقال تجربیات خود در زمینه های مختلف، به منابع آن ها دسترسی پیدا کرده و از موقعیت جغرافیایی این کشورها در جهت اهداف خود بهره برداری کند.

موقعیت ژئوپلیتیک آذربایجان برای اسرائیل اهمیت ویژه ای دارد. چنین موقعیتی باعث شده اسرائیل از آذربایجان به عنوان پایگاهی برای نفوذ در منطقۀ قفقاز و آسیای مرکزی استفاده کند و به طور غیرمستقیم بر مسائل منطقه ای تأثیر بگذارد. علاوه بر این، افزایش امنیت در برابر تهدیدهای ایران، به عنوان اصلی ترین و خطرناک ترین دشمن اسرائیل، از دیگر انگیزه های اسرائیل برای حضور در آذربایجان است. اسرائیل با حضور و استقرار در آذربایجان می تواند فعالیت های ایران را از نزدیک نظارت کرده، تهدیدهای احتمالی را مدیریت کند و مانع نفوذ اقتصادی و سیاسی ایران شود.

آذربایجان یکی از تولیدکنندگان عمدۀ نفت و گاز در منطقۀ قفقاز است و از طریق خط لوله های متعددی مانند «خط لوله باکو – تفلیس – جیحان»[1] و «خط لوله گاز طبیعی ترانس -آناتولین»[2] (تاناپ) به اروپا و آسیای مرکزی متصل می شود. برقراری ارتباط با آذربایجان به اسرائیل کمک می کند منابع انرژی موردنیاز خود را تأمین کند و امنیت خویش در بُعد انرژی را افزایش دهد. در حال حاضر آذربایجان یکی از تأمین کنندگان اصلی منابع انرژی موردنیاز اسرائیل است و حدود چهل درصد نفت اسرائیل توسط آذربایجان تأمین می شود.

همکاری های اقتصادی بین این دو کشور فراتر از حوزۀ انرژی رفته و شامل بخش هایی مانند کشاورزی، فناوری اطلاعات و امنیت سایبری می شود. اسرائیل در آذربایجان پروژه های مختلفی در زمینۀ کشاورزی و فناوری مانند پروژه های آبیاری قطره ای و ساخت دهکده های هوشمند کشاورزی، با الگوبرداری از طرح اسرائیلی «موشاو»، اجرا کرده است. این پروژه ها به ظاهر در چارچوب همکاری های تکنولوژیک و توسعه ای در آذربایجان انجام می شوند و اسرائیل قصد دارد با انتقال تجربه های خود در زمینه های کشاورزی و فناوری های مدرن به بهبود تولیدات کشاورزی و استفاده بهینه از منابع آبی در آذربایجان کمک کند؛ ولی این همۀ واقعیت نیست! این پروژه ها در واقع پوششی برای اجرای برنامه های امنیتی و سیاسی اسرائیل هستند. هدف اصلی اسرائیل از این پروژه ها گسترش نفوذ و تأثیرگذاری در منطقه است.

یکی از ارکان مهم اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  ایجاد همکاری های نظامی و امنیتی، با هدف دستیابی به اهداف سودجویانه است. اسرائیل با تأمین تسلیحات و تجهیزات نظامی برای این کشورها در واقع به دنبال تأسیس پایگاه و پیدا کردن هم پیمان های جدید در مناطق مختلف است.

اسرائیل یکی از تأمین کننده های اصلی سلاح، فناوری های نظامی پیشرفته، سیستم های دفاع هوایی و پهپادهای آذربایجان است. بر اساس گزارش های مؤسسه تحقیقات صلح بین المللی استکهلم[3] در سال های اخیر در حدود شصت و نه درصد واردات تسلیحات آذربایجان از سوی اسرائیل انجام شده است؛ ولی آیا اسرائیل فقط به قصد تأمین نیازهای آذربایجان و در راستای مبادلات تجاری در عرصۀ نظامی این تسلیحات را به آذربایجان ارسال می کند؟ با وجود اینکه آذربایجان به دلیل همسایگی با ایران و روسیه و همچنین درگیری در «مناقشۀ قره باغ کوهستانی»[4] به این تسلیحات نیاز دارد، اما اسرائیل اهداف فراتری را دنبال می کند. حضور نظامی اسرائیل در آذربایجان به منظور افزایش امنیت، گسترش نفوذ منطقه ای، نظارت بر فعالیت های ایران و در صورت لزوم اقدام علیه آن است.

دکترین اسرائیل در اتیوپی

اتیوپی به عنوان یکی از کشورهای مهم آفریقایی، در شاخ آفریقا و در نزدیکی گذرگاه های استراتژیک مانند دریای سرخ، خلیج عدن و تنگۀ باب المندب قرار گرفته است. این موقعیت استراتژیک، انگیزه ای قوی برای اسرائیل است تا روابط نزدیکی با اتیوپی برقرار کند. برقراری این ارتباط بخشی از اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  به حساب می آید.

اسرائیل از طریق همکاری های سیاسی، امنیتی، نظامی و اقتصادی به دنبال دستیابی به اهداف آشکار و پنهان خود است. ظاهراً چنین همکاری هایی بر مبنای تبادل اطلاعات و تجربیات برای رشد و توسعۀ دو طرفه است؛ ولی بررسی اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  نشان می دهد این رژیم بیشتر به دنبال تأمین امنیت و افزایش نفوذ خود است، حتی به بهای سوءاستفاده از کشورهای میزبان!

اتیوپی دارای منابع طبیعی غنی و بازار کشاورزی بزرگی است. این کشور به عنوان تولیدکنندۀ بزرگ قهوه، کنجد و غلات، نیازهای غذایی اسرائیل را تأمین می کند؛ اسرائیل هم در ازای این واردات، ظاهراً فناوری های نوین کشاورزی و آبیاری را در اختیار اتیوپی قرار می دهد؛ اما در واقع این فناوری ها، ابزارهای هوشمندی جهت اهداف امنیتی و جاسوسی اسرائیل هستند.

استراتژی پیرامونی[5] اسرائیل از دهۀ 1950 تاکنون بر این اصل استوار بوده که رژیم با ایجاد پایگاه هایی فراتر از مرزهای خود، از انزوای جغرافیایی ناشی از محاصرۀ کشورهای مسلمان و عرب خارج شود؛ اتیوپی یکی از کشورهایی بود که از همان ابتدا اسرائیل به آن چشم داشت. بر اساس دکترین پیرامونی، اسرائیل تلاش می کند از خاک کشورهای دیگر برای تأمین منافع خود و تغییر افکار عمومی برای همسویی با سیاست های خویش استفاده کند.

انتخاب اتیوپی به عنوان مقر اتحادیۀ آفریقا برای اسرائیل اهمیت استراتژیک دارد. اسرائیل با لابی گری و نفوذ توانسته به عنوان عضو ناظر در این اتحادیه پذیرفته شود. آیا می توان پذیرفت هدف اسرائیل از تصاحب چنین مقامی فقط یک نظارت ساده بوده است؟ قرار گرفتن در این مقام، فرصتی برای اسرائیل جهت تأثیرگذاری بر آرای اعضای این اتحادیه به سود سیاست های خود محسوب می شود.

بخشی از اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  انجام برخی اقدامات سوری برای تأمین منافع خود است؛ برای نمونه اسرائیل با انجام عملیات هایی مانند «عملیات موسی»[6] و «عملیات سلیمان»[7] تعداد زیادی از یهودیان اتیوپی معروف به «فلاشا» را با وعده های فراوان به سرزمین های اشغالی منتقل کرد؛ ولی بر خلاف وعده های اولیه برای بهبود زندگی فلاشاها، این گروه در اسرائیل با شدیدترین تبعیض ها و محرومیت از حقوق شهروندی مواجه هستند. اسرائیل حتی این انتقال را هم در راستای سیاست های جمعیتی و پوشش ضعف خود در این زمینه انجام داده است.

از دیگر اهداف اسرائیل برای حضور در اتیوپی و همکاری با این کشور، موضوع آب است. حدود هشتاد و پنج درصد سرچشمه های رود نیل در اتیوپی قرار دارد، اسرائیل این موضوع را فرصت مناسبی می داند تا هم آب موردنیاز خود را تأمین کند، هم از طریق اتیوپی کشورهای وابسته به این آب را تحت فشار قرار دهد و هم در راستای تحقق شعار «از نیل تا فرات» گام های مؤثری بردارد. بررسی اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا ، مانند اتیوپی، نشان می دهد که هدف اسرائیل از این روابط چیزی جز پیگیری منافع استعماری و افزایش نفوذ و امنیت خود نیست.

دکترین اسرائیل در سودان

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  بر اساس ویژگی های خاص هر کشور طراحی می شود. سودان به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ویژگی های منحصر به فرد یکی از اصلی ترین اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  بوده و برنامه های فراوانی برای برقراری ارتباط با آن دنبال میکند.

سودان، پیش از تجزیه در سال 2011، پهناورترین کشور در میان کشورهای آفریقایی و جهان عرب بود. ردپای اسرائیل در این تجزیه قابل مشاهده است. اسرائیل با برقراری ارتباط با مخالفان دولت مرکزی، زمینۀ ایجاد آشوب و بی ثباتی و در نهایت تجزیۀ این کشور را فراهم کرد.

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  ریشه در استراتژی های تدوینی بن گوریون در دهۀ 1950 دارد. او که کشورهای اسلامی را تهدیدی جدی برای موجودیت و امنیت اسرائیل می دانست، کشورهای آفریقایی را به عنوان وزنۀ متوازن کننده در برابر این کشورها معرفی کرد. اسرائیل با تمرکز بر نقاط ضعف و اختلافات در سودان و دیگر سرزمین های آفریقا موفق شده سیاست های خود را در این منطقه پیاده کند.

اسرائیل با حمایت از گروه های ناراضی مانند مسیحیان و بومیان سودان جنوبی به ایجاد ناآرامی و بی ثباتی در سودان کمک کرد که در نهایت منجر به تضعیف دولت مرکزی سودان و تجزیۀ این کشور شد. کمک های نظامی اسرائیل به این گروه ها زمینۀ برقراری روابط دیپلماتیک و اقتصادی با سودان جنوبی را فراهم کرد.

اسرائیل جزو اولین کشورهایی بود که تجزیۀ سودان و تشکیل سودان جنوبی را به رسمیت شناخت. یکی از اهداف این کار، جذب حامیان بیشتر در مجامع بین المللی است. اسرائیل با پیش دستی در انجام چنین اقداماتی علاوه بر افزایش نفوذ خود، به دنبال قطع و کاهش همکاری سودان با کشورهایی مثل ایران و دیگر کشورهای محور مقاومت است.

رویکرد غالب دولت مرکزی سودان تا پیش از تجزیه، اسلام گرایانه بود و اقداماتی برای حمایت از جبهۀ مقاومت انجام می داد؛ اما سودان بعد از تجزیه، در سال 2020 جزو اولین کشورهایی بود که به «توافق های ابراهیم»[8] پیوست. این توافق ها که با هدف بهبود روابط کشورهای عربی و اسرائیل شکل گرفتند، زمینه ای برای افزایش تعاملات اسرائیل با کشورهای مسلمان مانند سودان را فراهم کرده است. اسرائیل به دنبال کاهش نفوذ اسلام گراها در سودان و منطقه بوده است. ارتباط سودان با محور مقاومت همواره تهدیدی برای اسرائیل بود. با کاهش وابستگی سودان به این محور و گرایش به سمت توافق با اسرائیل، تهدیدات منطقه ای علیه اسرائیل تا حدی کاهش یافت.

اسرائیل با توجه به وضعیت اقتصادی ضعیف سودان و از طریق سرمایه گذاری در پروژه های اقتصادی و زیرساختی مانند پروژه های کشاورزی، آب و انرژی به دنبال افزایش نفوذ خود در این کشور است. وجود منابع غنی انرژی و ذخایر نفتی در سودان جنوبی یکی از عوامل مهم توجه اسرائیل به سودان، به عنوان تأمین کننده انرژی، است.

دکترین اسرائیل در اقلیم کردستان عراق

اسرائیل همواره در پی گسترش روابط خود با کشورهای مختلف در غرب آسیا بوده و یکی از مناطق مهم برای اسرائیل اقلیم کردستان عراق است. این منطقه به دلیل موقعیت جغرافیایی، منابع غنی نفتی و اختلافات قومی با کشورهای همسایه، جایگاه برجسته ای در سیاست های جهانی اسرائیل دارد. پیشینۀ همکاری اسرائیل با اقلیم کردستان به دهۀ 1950 بازمی گردد و از آن زمان تاکنون این ارتباط در زمینه های امنیتی، نظامی، اطلاعاتی و اقتصادی ادامه داشته است.

در چارچوب اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  همکاری با گروه های اقلیت مانند کردها راهکاری اساسی برای اسرائیل در مقابله با دشمنی کشورهای عربی بوده است. با توجه به این دشمنی تاریخی، اسرائیل سعی داشت از گروه هایی مانند کردها، که از نظر قومی و سیاسی با کشورهای عربی تفاوت دارند، به عنوان متحدی استراتژیک استفاده کند. در این زمینه اسرائیل در سال های مختلف به ویژه از طریق موساد (سازمان اطلاعات و عملیات ویژه اسرائیل) با کردها ارتباط برقرار کرده است. حضور موساد در اقلیم کردستان عراق بیشتر در قالب همکاری های امنیتی و نظامی بوده و شامل تبادل اطلاعات، آموزش نیروهای کرد و تأمین تسلیحات برای نیروهای پیشمرگۀ کرد است. اسرائیل همواره تلاش می کند از شکاف های قومی و فرهنگی میان کردها و کشورهای عربی به نفع اهداف خود سوءاستفاده کند.

یکی از ابعاد مهم اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  ترغیب به تجزیۀ کشورهای قدرتمند منطقه است. اسرائیل بارها از طرح استقلال کردها و ایجاد یک دولت کرد حمایت کرده است. از نظر اسرائیل ایجاد دولتی کردی در شمال عراق می تواند حلقۀ محاصرۀ کشورهای عربی علیه اسرائیل را بشکند، عراق را به عنوان یکی از مخالفان سنتی اسرائیل تضعیف کند و پایگاه مناسبی برای نفوذ اسرائیل در غرب ایران فراهم نماید.

اقلیم کردستان عراق به دلیل قرار گرفتن در مرزهای ایران، ترکیه و عراق، از منظر اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  منطقه ای کلیدی برای نفوذ سیاسی و نظامی است. اسرائیل از این موقعیت برای نظارت بر فعالیت های نظامی و سیاسی ایران استفاده می کند. روابط اطلاعاتی با اقلیم کردستان به اسرائیل در ردیابی فعالیت های نیروهای مقاومت در عراق هم کمک می کند.

یکی دیگر از دلایل استراتژیک اسرائیل برای تقویت رابطه با کردها، تأمین منابع نفتی است. اسرائیل از طریق سرمایه گذاری در صنعت نفت اقلیم کردستان بخشی از نیاز خود را تأمین می کند. اسرائیل با دسترسی به خطوط لوله و مسیرهای صادرات نفت از اقلیم کردستان، به دنبال تقویت جایگاه خود در بازار انرژی منطقه است.

اقلیم کردستان عراق با موقعیت جغرافیایی خاص، منابع غنی نفتی و اختلافات قومی و سیاسی با کشورهای همسایه، جایگاه ویژه ای در اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  دارد. اسرائیل از طریق روابط امنیتی، نظامی و اقتصادی در این منطقه، اهداف بلندمدت خود را دنبال کرده و تلاش می کند تا از اقلیم کردستان به عنوان اهرمی برای مقابله با دشمنان منطقه ای خود استفاده کند.

دکترین اسرائیل در مصر

مصر به دلیل موقعیت جغرافیایی استراتژیک، هم مرزی با اسرائیل و نفوذ در دنیای عرب، همواره از جایگاه ویژه ای در سیاست های امنیتی و منطقه ای اسرائیل برخوردار بوده است. یکی از محوری ترین عناصر اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  نقش حیاتی مصر در تضمین امنیت اسرائیل می باشد.

اسرائیل به منظور تأمین امنیت مرزهای جنوبی، به ایجاد و تقویت روابط با مصر روی آورده است تا بتواند تهدیدات و فعالیت های گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی مانند حماس و حزب الله را تحت کنترل بگیرد. مصر، به عنوان همسایۀ جنوبی اسرائیل نقش مهمی در کنترل مرزها و جلوگیری از ورود و خروج افراد و تسلیحات ایفا می کند. اسرائیل انتظار دارد مصر نظارت دقیقی بر گذرگاه رفح داشته باشد تا از انتقال تسلیحات به غزه و خروج نیروهای حماس جلوگیری کند.

گذرگاه رفح، به عنوان مرز مشترک میان مصر و نوار غزه، یکی از مهم ترین نقاط ارتباطی است که تأثیرات بسیاری بر وضعیت امنیتی اسرائیل دارد. این گذرگاه نه تنها برای انتقال کمک های انسانی به غزه حیاتی است، بلکه می تواند به عنوان مسیری برای تأمین تسلیحات برای گروه های مقاومت استفاده شود. اسرائیل به دلیل نگرانی های امنیتی، نظارت بر عبور و مرور از گذرگاه رفح را بسیار جدی می گیرد و از مصر به عنوان کانالی برای فشار اقتصادی و نظامی بر گروه های فلسطینی استفاده می کند.

یکی دیگر از دلایل مهم روابط اسرائیل با مصر کنترل کانال سوئز است. این کانال به عنوان یکی از مهم ترین مسیرهای تجاری و نفتی جهانی، نقشی کلیدی در سیاست های اقتصادی و امنیتی دو کشور ایفا می کند. هدف اسرائیل بهره برداری از این مسیر در جهت ساده سازی انتقال کالا و نفت و برقراری ارتباط با کشورهای عربی و اروپایی است. کنترل مصر بر کانال سوئز به اسرائیل کمک می کند تا در برابر تهدیدات اقتصادی و نظامی از خود محافظت کند.

بخشی از دکترین اسرائیل در مصر استفاده از ظرفیت های اقتصادی این کشور برای پیشبرد اهداف خود در زمینه هایی چون انرژی و منابع آبی است. توافقات بین دو کشور در زمینۀ صادرات و واردات انرژی و بهره برداری از منابع آبی، به تقویت همکاری های اقتصادی کمک کرده است.

اسرائیل به جز نگاه امنیتی و اقتصادی، در زمینۀ سیاسی هم تلاش می کند از ارتباط با مصر بهره برداری کند. از زمان عقد پیمان کمپ دیوید، مصر به عنوان میانجیگر در درگیری های اسرائیل و فلسطین شناخته شده است. مصر با استفاده از روابط خود با هر دو طرف، تلاش می کند به کاهش تنش ها و مذاکره برای صلح کمک کند. میانجیگری مصر در دستیابی به آتش بس های موقت و توافقات محدود، اهمیت استراتژیک این کشور را در منطقه نشان می دهد.

مقابله با جبهۀ مقاومت فلسطین و دیگر گروه های جهادی و کاهش نفوذ این گروه ها یکی دیگر از سیاست های امنیتی و منطقه ای اسرائیل است. اسرائیل برای تحقق این هدف سعی در تقویت روابط خود با مصر دارد.

کاهش نفوذ جبهۀ مقاومت فلسطین و گروه های جهادی یکی از اهداف اصلی در دکترین امنیتی اسرائیل است. اسرائیل برای دستیابی به این هدف باید روابط خود با مصر را تقویت کند، چون مصر به عنوان یک حائل استراتژیک و میانجی معتبر در سطح منطقه ای به شمار می آید.

دکترین اسرائیل در میانمار

میانمار کشوری پهناور در جنوب شرقی آسیا و در همسایگی کشورهای بزرگ و قدرتمندی چون هند و چین است. این کشور هم زمان با تأسیس رژیم جعلی اسرائیل از سرپرستی بریتانیا خارج شد و در سال 1949 اسرائیل را به رسمیت شناخت.

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا  به گونه ای طراحی شده که از فرصت های موجود در این کشورها در راستای تأمین نیازها و منافع و افزایش قدرت اسرائیل استفاده شود. میانمار کشوری با مدیریت نظامی است و این ویژگی فرصت بهره برداری در عرصه های مختلف را برای اسرائیل فراهم کرده است. نیروهای نظامی به تجهیزات، تسلیحات و آموزش های نظامی و امنیتی نیاز دارند و اسرائیل در همۀ این زمینه ها خدمات و کالاهایی برای ارائه دارد.

میانمار یکی از بازارهای اصلی برای ارسال سلاح و تجهیزات نظامی از سوی اسرائیل است. در کنار این موارد، اسرائیل از طریق موساد آموزش نیروهای نظامی را هم به عهده گرفته است. ورود تجهیزات نظامی به میانمار فرصت اقدامات جاسوسانه را برای اسرائیل فراهم می کند.

اسرائیل با ارسال سلاح، در بزرگترین فاجعه و جنایت دولت میانمار، کشتار مسلمانان روهینگیا، نقش ایفا کرده است. با وجود اینکه بسیاری از کشورهای دنیا این نسل کشی را محکوم کرده اند، اسرائیل دربارۀ آن اظهار نظری نکرده است. این امر از حقیقت و ذات پنهان اسرائیل پرده برمی دارد که همیشه منافعش بر ارزش های اخلاقی و انسانی ارجحیت دارند. نسل کشی و جنایت های وحشتناکی که این روزها در غزه در حال وقوع است هم مهر تأیید دیگری بر این حقیقت است.

اسرائیل به ازای ارائۀ خدمات و کالاهای نظامی، مواد مصرفی موردنیاز خود مانند برنج را از میانمار تأمین می کند. این مبادلات در چارچوب قراردادهایی دوطرفه انجام می شود. این قراردادها منحصر به تبادل کالا و خدمات نبوده و در زمینه های آموزشی هم وجود دارند. در سال های اخیر قراردادی بین اسرائیل و میانمار مبنی بر نظارت طرفین بر کتاب های تاریخ مدارس یکدیگر بسته شده است. این قرارداد فرصتی استثنایی برای اسرائیل فراهم آورده که تاریخ را همان گونه که می خواهد بنویسد؛ مانند آنچه تاکنون دربارۀ هلوکاست انجام داده است.

تقویت روابط با میانمار می تواند به اسرائیل کمک کند تا نفوذ خود در جنوب شرق آسیا را گسترش دهد. این منطقه برای اسرائیل از نظر جغرافیایی دور، اما از نظر سیاسی و اقتصادی مهم است؛ به ویژه از این جهت که می تواند به به بازارهای جنوب شرق آسیا دست پیدا کند و نفوذ چین در این کشور و منطقه را کاهش دهد.

اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا به اسرائیل اجازه داده که با تأمین تسلیحات و آموزش های نظامی، نه تنها نیازهای نظامی میانمار را پاسخ دهد بلکه از این همکاری ها به عنوان ابزاری برای افزایش قدرت و نفوذ خود در منطقه استفاده کند.

در این مقاله به بررسی اهداف اسرائیل در کشورهای آفریقایی و بخشی از آسیا و استراتژی های این رژیم برای توسعه و تقویت روابط خود با کشورهای در حال توسعه پرداختیم. برخی از موارد کلیدی در این دکترین عبارتند از: توسعه روابط اقتصادی و تجاری، همکاری های نظامی و امنیتی و تقویت مواضع دیپلماتیک و سیاسی. اسرائیل با توجه به شرایط و ویژگی های کشورها یک یا چند مورد از این عوامل را مدنظر قرار می دهد و با گسترش روابط، به دنبال کسب منافع و قدرت بیشتر و دفع خطر عواملی است که موجودیتش را تهدید می کنند.

 

[1] Baku–Tbilisi–Ceyhan pipeline

[2] Trans-Anatolian gas pipeline

[3] The Stockholm International Peace Research Institute

[4] Nagorno-Karabakh conflict

[5] Periphery doctrine

[6] Operation Moses

[7] Operation Solomon

[8] Abraham Accords

اشتراک گذاری در
مقالات مشابه
کامنت خود را بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *