نقش امام کاظم (علیه‌السلام) در حفظ شیعه و تمدن‌سازی الهی

  1. خانه
  2. امام مهدی از تولد تا ظهور در تورق تاریخ
  3. نقش امام کاظم (علیه‌السلام) در حفظ شیعه و تمدن‌سازی الهی

مروری بر حیات سیاسی امام کاظم (علیه السلام) و نقش ایشان در تمدن سازی

حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) معروف به امام کاظم (علیه السلام) ، فرزند امام صادق و امام هفتم شیعیان دوازده امامی هستند. ایشان در 7 صفر سال 128 هجری قمری در ابواء[1] متولد شدند. 35 سال امامت ایشان با دوران خلافت منصور، هادی، مهدی و هارون عباسی هم زمان بود. دوران امامت امام کاظم (علیه السلام) مصادف با اوج قدرت حکومت بنی عباس بود و این موضوع دردسرهای بسیاری برای امام تراشید.

امام حدود 4 یا 5 سال در زندان بنی عباس حبس بودند[2]، مدت کوتاهی از این دوران مربوط به دوران مهدی عباسی و بیشتر آن در زندان هارون الرشید سپری شد. امام توسط هارون به بصره تبعید شدند و مدتی در بصره زندانی بودند، سپس بعد از مدتی به بغداد تبعید شدند.

اگرچه هویت امام کاظم (علیه السلام) برای بعضی اصحاب خاص فاش شده بود، اما امام صادق (علیه السلام) به دلیل سخت گیری شدید بنی عباس مجبور شدند، در وصیت نامه خود نام امام بعدی را در لفافه عنوان کنند.[3] پس شیعیان دچار گمراهی شدند و در تشخیص امام به مشکل برخوردند. زمینۀ انشعاب شیعه در دوران امام صادق (علیه السلام) فراهم شده بود. بعد از شهادت ایشان و آغاز امامت امام کاظم (علیه السلام) فرقه های مختلفی مثل اسماعیلیه، ناووسیه و فطحیه ایجاد شدند و عده ای به امامت محمد دیباج معتقد شدند.

هر کدام از ائمۀ شیعه (علیهم السلام) موظف بودند، از مکتب شیعه به عنوان یک مکتب گرانبها نگهداری کنند. هر امام معصوم نه تنها باید شیعه را حفظ می کرد، بلکه باید آن را متناسب با شرایط و اوضاع آن زمان به درستی پرورش و رشد می داد، تا آن را با صحت و سلامت به دست امام بعدی برساند. در حقیقت حدود 250 سال عمر امامت 11 امام اول شیعه صرف حفظ، نگهداری، و رشد مکتب شیعه و پیروانش شد، تا بتوانند آن را به دست امام دوازدهم حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برسانند. تمام 11 امام اول شیعه مقدمه سازان شرایط ظهور، امامت و حکومت امام دوزادهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بودند.

راهکارهای مبارزاتی امام کاظم (علیه السلام) در دوران امامتشان

پیش از آنکه امام بخواهند، تصمیم بگیرند که چه اقدام هایی در دوران امامتشان انجام بدهند، لازم بود که شیوه ها و راهکارهای مبارزاتی خود را انتخاب کنند. پس ایشان دو راهکار «تشکیلات» و «تقیه» را انتخاب کردند، تا بتوانند پایه های حکومت بنی عباس را به صورت بنیادی سست کنند و پایه های تشکیل تمدن الهی را محکم کنند.

تقیه

بنی عباس شدیداً از امام کاظم (علیه السلام) ترسیده بودند و اختناق شدیدی پیرامون امام ایجاد کرده بودند. بنی عباس قدرت بسیاری داشتند. آنها منتظر کوچک ترین تمرد و طغیان از جانب امام بودند، تا کار امام را تمام کنند و نفس راحتی بکشند؛ پس امام ناچار بودند از مبارزۀ نظامی و قیام علنی صرف نظر کنند، تا جان شیعه حفظ شود و بتوانند، برای ادامۀ راه تمدن سازی الهی در عصر امام بعدی آماده شوند.

امام کاظم (علیه السلام) شیوۀ «تقیه» را مناسب عصر خود دیدند و یارانشان را هم به تقیه توصیه کردند. تقیه به معنای انصراف از هدف یا انجام ندادن کار نیست، بلکه به معنای پیش بردن هدف به صورت مخفیانه یا فریبنده است[4]. معنای تقیه کار نکردن یا برگشتن از هدف نیست، بلکه به معنای ایمن انجام دادن آن کار است، طوری که نه به شخص و نه به هدف آسیب نرسد. امام باید مکتب شیعه را حفظ می کردند و آن را پرورش می دادند؛ پس تقیه تنها راه رسیدن به این هدف بود. تقیه به معنای عقب کشیدن و منفعل شدن امام نبود، بلکه رمز ادامۀ حیات شیعه در آن زمان بود. امام با این ترفند توانستند، امورات را به بهترین شکل پیش ببرند؛ البته لازم است بدانیم که تقیۀ امام کاظم (علیه السلام) به معنای ضعف ایشان نبود، بلکه ایشان بارها صراحتاً حیله های بنی عباس را خنثی کردند؛ برای مثال امام ترفند ابراز خویشاوندی بنی عباس با رسول الله (صلی الله علیه وآله) را بی اثر کردند[5]، همین طور در مقابل ماجرای غصب فدک سکوت نکردند و بی پرده از حق حکومتی که از خود و پدرانشان غصب شد، سخن گفتند و حق قطعی شان را مطالبه کردند. تقیۀ امام کاظم (علیه السلام) در مورد شیوۀ مبارزات و شبکه سازی علیه بنی عباس بود، نه سکوت در برابر ظلم.

سازمان وکالتی

به مجموعۀ شامل امام معصوم و عده ای از زبده ترین، پاک ترین و وفادارترین یاران و اصحاب آن امام «سازمان وکالتی یا شبکۀ تشکیلاتی» می گویند. این مجموعه با رهبری امام در رأس خود و هماهنگی منظم با هم تشکیلات منسجمی ایجاد می کردند. اعضای این تشکیلات در محل مأموریتشان به کارهای مختلفی مأمور بودند؛ اموراتی مثل تبلیغ و تفهیم موضوع امامت، مدیریت مسائل مالی، جمع آوری و مدیریت وجوهات شرعی مردم و رساندن آنها به امام، آموزش اصول و مبناهای دینی به مردم، پاسخ به سؤالات شرعی و اخلاقی، روشن گری و تبیین ظلم حکومت وقت، هدایت گری در فتنه ها، تبادل پیغام امام و مردم. مردم هر منطقه با نمایندۀ ویژۀ خودشان ارتباط می گرفتند و ارتباط حضوری با امام امنیت نداشت.

اگرچه می توانیم ادعا کنیم که بذر شبکۀ وکالتی اهل بیت (علیهم السلام) از دوران امام علی (علیه السلام) کاشته شد، اما شکل آن، میزان فعالیت و گستردگی جمعیتش در هر دوره ای با توجه به شرایط آن دوره متفاوت بود؛ برای مثال قدرت و عظمت شبکۀ وکالتی در دوران امام سجاد (علیه السلام) از دوران امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) ضعیف تر بود. عصر طلوع جدی و محکم این شبکه های سامان دهی شده در دوران امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) بود، اما در دوران ائمۀ بعدی شدت و قدرت بیشتری یافت. امام کاظم (علیه السلام) هم به صورت جدی راه پدرانشان را در شبکه سازی تشکیلاتی ادامه دادند. ایشان هم وکلای خود را در نقاط مختلف مستقر کردند. از نکات جالب و تحسین برانگیز شبکۀ وکالتی امام کاظم (علیه السلام) آن بود که این شبکه توانست در دربار حکومت عباسی نفوذ کند. علی بن یقطین از شاگردان ممتاز و برجستۀ امام بود که طبق دستور و تدبیر امام توانست وزیر هارون الرشید عباسی شود. امام او را برای حفظ جان و مال شیعیان، تقویت موقعیت مالی و اجتماعی شیعیان، آگاهی از اخبار مخفی حکومت، پیشگیری و مقابله با مکرهای بنی عباس علیه خود به بطن حکومت وارد کردند. علی بن یقطین مثل یک سرباز وفادار در راستای خدمت به امام و اطاعت امر ایشان در دربار هارون کار کرد و توانست، ستون محکمی برای امام و شیعیان باشد. سایر وکلا و نمایندگان امام هم به شهرهای دیگر فرستاده شدند و مأمور امام در انجام تمام امور مربوط به امام در آن شهر شدند.

این وکلا در صورت لزوم در موقعیت های امن و کم خطر به صورت مستقیم با امام ارتباط می گرفتند. هرگاه شرایط حساس بود، وکلا از طریق پیک و مکاتبه با امام ارتباط می گرفتند و کسب تکلیف می کردند. مفضل بن عمرجعفی، عبدالرحمان بن حجاج، عبدالله بن جندب و یونس بن یعقوب از جملۀ وکلای امام بودند. البته افراد بسیاری از این سازمان وکالتی پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) منحرف شدند و دردسرهای فراوانی برای امام رضا (علیه السلام) ایجاد کردند. امام کاظم (علیه السلام) با شیوۀ شبکۀ وکالتی توانستند، مکتب شیعه را از مرگ حتمی نجات بدهند و مثل باغبانی دلسوز به هرس و تقویت این درخت بپردازند.

مبارزات مهم امام کاظم (علیه السلام) در عصر امامتشان

امام کاظم (علیه السلام) در دوران امامتشان چندین هدف را به صورت هم زمان پیش بردند. ایشان چندین پایگاه مختلف مثل پایگاه علمی و پایگاه اقتصادی برپا کردند؛ علاوه بر آن از جنبش های آزادی خواه حمایت کرده و با فرقه های انحرافی مقابله می کردند.

تشکیل پایگاه مبارزاتی فرهنگی و علمی

امام کاظم (علیه السلام) مدینه را پایگاهی برای اهداف تربیتی و فرهنگی خود قرار دادند. این پایگاه پیش تر توسط ائمۀ پیشین ایجاد شده بود، امام کاظم (علیه السلام) رنگ و قدرت بیشتری به آن بخشیدند. امام با وجود شرایط سخت دوران امامتشان توانستند، صدها دانشمند برجسته و مرد عالم در عرصه های مختلفی مثل تفسیر، کلام[6]، فقه و … تربیت کنند. شیخ طوسی در کتاب «رجال» تعداد این شاگردان را 270 نفر ذکر کرده[7]، اما القرشی آنها را 321 نفر دانسته است[8]. البته این تعداد مربوط به شاگردان ممتاز و نخبه است. محمدبن أبی عمیر، یونس بن عبدالرحمن، صفوان بن یحیی و علی بن جعفر از برجسته ترین شاگردان حضرتند.

تشکیل پایگاه مبارزاتی اقتصادی

هارون از ثروتمندترین خلفای بنی عباس بود و ثروت او در تاریخ کم نظیر است. از قضا بخیل و خسیس هم نبود و دست بخشنده ای داشت. از آنجا که امام هر عصری شیوۀ مبارزه اش را متناسب با مقتضیات آن زمان انتخاب می کند، امام کاظم (علیه السلام) تصمیم به مبارزۀ اقتصادی گرفتند. شبکۀ وکالتی باعث شده بود که مبلغ قابل توجهی از وجوهات مردم به دست امام حق برسد. ثروت موجود در دست بخشنده و کریم امام، بازار بخشش و ثروت بنی عباس را کساد کرد و تعجب هارون را برانگیخت. تفاوت این دو ثروت و صاحبانش آن بود که امام چنان به مردم مال می بخشیدند که ضرب المثل «کیسۀ موسی بن جعفر» بین مردم زبانزد خاص و عام شده بود؛ زیرا به طرز عجیبی بخشش امام به سائل، او را کاملاً غنی و بی نیاز می کرد. برای امام بخشش به شیعه و سنی فرقی نداشت و همه از کرامت امام بهره می بردند، جوری که شیعه و سنی مجذوب امام شده بودند و ایشان را «باب الحوائج» میخواندند.

پوشش جنبش های آزادی خواه

امام زاده های زیادی در زمان امام صادق (علیه السلام) علیه حکومت وقت قیام کردند. «واقعۀ فخ» هم در زمان امام کاظم (علیه السلام) توسط حسین بن علی بن حسن مثنی صورت گرفت. بنی عباس جداً شرایط را برای شیعیان سخت کرده بود و عرصه بر شیعیان تنگ شده بود. حسین بن علی با امام ارتباط و مکاتبه داشت و از امام برای قیامش بیعت خواست. امام که در قیام او پیروزی ای نمی دیدند، تقیه را مناسب دیدند و با او بیعت نکردند، با این وجود او را از دعا و حمایت مخفی خود محروم نکردند. واقعۀ فخ نتیجۀ بسیار مصیبت بار و دردناکی داشت، حسین و یارانش شهید شدند. هادی عباسی قیام فخ را از دستورات امام کاظم (علیه السلام) می دانست[9]. عده ای هم قیام صاحب فخ را صوری دانسته و معتقدند، او می خواسته پس از پیروزی خلافت را به امام کاظم (علیه السلام) بسپارد[10]. به طور کلی دلیلی محکم و متقن در رد یا اثبات این ادعاها وجود ندارد.

مقابلۀ علمی با فرقه های مختلف و جریان های انحرافی

در آن زمان گروه های سیاسی مختلفی را به شیعیان نسبت می دادند و آبروی شیعیان را به خطر می انداختند. امام کاظم (علیه السلام) نظرات گروه های برحق را تأیید می کردند، اما اگر گروهی نظرهای افراطی می داد، امام به اصلاح نظرهای آنها می کوشیدند؛ مثلاً موضوع ارث بردن دختر از متوفی در آن زمان مورد بحث و اختلاف بود، امام به میدان آمدند، نظر غلط آنها را رد کرده و حدود ارث در احکام را روشن کردند.

مناظره با خلیفه های عباسی

در مدت ده سال خلافت منصور دوانیقی مناظرۀ خاصی میان او و امام کاظم (علیه السلام) شکل نگرفت، اما مناظره های مختلفی در مورد تحریم شراب، حق حکومت شیعیان و گسترش خانۀ کعبه بین امام و مهدی عباسی صورت گرفت. هارون الرشید در زمان خلافتش مناظره هایی به منظور ترویج افکار مختلف و تحقیر جایگاه شیعه برپا می کرد. امام نه تنها با هارون، بلکه با علمای سایر مذاهب هم مناظره می کردند و مثل پدرانشان باطل را ضایع و حق را روشن می کردند.

 

در این مقاله به بررسی شرایط امامت امام کاظم (علیه السلام)، ویژگی های عصر امامت ایشان، راهکارهای مبارزاتی حضرت و اقدامات ایشان برای حفظ مکتب شیعه و تمدن سازی سخن گفتیم، تا به قدر وسعمان جرعه ای معرفت برای درک جان فشانی ها و تلاش های ایشان برای رساندن مکتب شیعه به دست امام بعدی و نهایتاً به دست مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پیدا کنیم.

 

 

[1] روستایی بین مکه و مدینه

[2] نجفی، محمدجواد، ستارگان درخشان، تهران، کتابفروشی اسلامیه، جلد 9، ص 58/ گلپایگانی، علی، زندگانی چهارده معصوم، مشهد، کتابفروشی جعفری، چاپ دوم، 1360، ص 201

[3] کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، قم، موسسه بین المللی ترجمه و نشر المصطفی، جلد 1، باب المعمارین، حدیث 13، ص 310

[4]خامنه ای، سید علی، هم رزمان حسین، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، 1396

[5] ابن بابویه، محمدبن علی، عيون أخبار الرضا، قم، کتاب جمکران، 1378ق، ج۱، ص۸۴-۸۵

[6] شاخه ای از علوم اسلامی که مباحثی مثل صفات خدا، توحید، عدل، قضا و قدر، معاد، نبوت و امامت از موضوع های مهم آن به حساب می آیند.

[7]  صفحات 342 و 366

[8]القرشی، باقرالشریف، حیاة الإمام موسی بن جعفر، قم، اعتصام، 1386، جلد 2، ص 223 و 374

[9] سید بن طاووس، مهج الدعوات و منهج العنایات، تهران، آفاق، 1411 ق، ص 218

[10] مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، نجف اشرف، بی نا، 1423ق، ج2، ص 285 و 287

اشتراک گذاری در

[copy_shortlink]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *