اضطرار چیست؛ ظهور منجی چه رابطه‌ای با مضطر شدن بشر دارد؟

  1. خانه
  2. آینده جهان در قرآن
  3. اضطرار چیست؛ ظهور منجی چه رابطه‌ای با مضطر شدن بشر دارد؟

مضطر شدن بشر در آخرالزمان، زمینه ساز ظهور منجی

تا به  حال شده امیدتان از همه جا و همه کس بریده شود؟ پیش آمده خود را در میان انبوهی از گرفتاری ها و مشکلات ببینید که هیچ راه حلی ندارند؟ در اینگونه مواقع معمولاً چه عکس العملی نشان می دهید؟

در زندگی همۀ ما لحظاتی پیش می آید که اصطلاحاً به آخر خط می رسیم و امید خود را برای بهبود شرایط کاملاً از دست می دهیم؛ به هر کس و هر چیز که احساس می کنیم، می تواند گره ای از کارمان بگشاید پناه می بریم، اما در نهایت یا به بن بست می خوریم، یا جواب رد می شنویم. به این حالت اصطلاحاً مضطر شدن می گویند. مضطر شدن به معنای اوج درماندگی است و مضطر مانند کسی است که خود را در حال غرق شدن می بیند و هیچ راه نجاتی نمی یابد. معمولاً افراد در این شرایط از همۀ اسباب و علل مادی قطع امید می کنند و قلبشان متوجه یک نیروی برتر و ماورایی می شود؛ نیرویی که بتواند از راهی غیر از راه های معمول مشکلات را برطرف کند و شرایط را بهبود ببخشد. آن نیروی برتر، خداوند است.

مضطر شدن یکی از مهم ترین شرایط استجابت دعاست؛ زیرا دعای شخص در این حالت کاملاً صادقانه، خالصانه و به دور از شرک است. انسان وقتی به مرحلۀ اضطرار می رسد، متوجه می شود که فقر مطلق است و اگر ارادۀ الهی نباشد، حتی کوچکترین خطرها را نمی تواند از خود دفع کند.

در مقالۀ فعلی به عنوان آخرین مقاله از مجموعه مقالات آیندۀ جهان در قرآن، ابتدا به رابطۀ بین مضطر شدن بشر با ظهور منجی می پردازیم؛ سپس در انتها دربارۀ رسیدن انسان به بالاترین مقام ها بعد از ظهور صحبت می کنیم.

رابطه اوج اضطرار بشر با ظهور منجی

یکی از معروف ترین آیات در بین مسلمانان آیۀ 62 سوره نمل است که اصطلاحاً به آیۀ «أَمَّنْ يُجِيب» مشهور شده و در مواقع مضطر شدن و برای رفع گرفتاری خوانده می شود. این آیه علاوه بر اینکه خداوند را به عنوان تنها مرجع رفع گرفتاری و اجابت دعا معرفی می کند، حاوی نکاتی درباره آیندۀ جهان و ظهور حضرت مهدی (علیه السلام) نیز هست. خداوند در این آیه چنین می فرماید: «أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ وَيَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَٰهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِيلًا مَا تَذَكَّرُونَ؛ (آیا کسانی که شریک خدا قرار می دهید بهترند) یا کسی که دعای مضطر را اجابت می کند و گرفتاری را برطرف می سازد و شما را خلفای زمین قرار می دهد؟ آیا با وجود خدای یکتا معبود دیگری هست؟ چه کم پند می گیرید!»

در تفاسیر متعدد از قول معصومین (علیهم السلام) آمده که این آیه در شأن حضرت مهدی (علیه السلام) نازل شده و مصداق حقیقی مضطر ایشان هستند. در روایتی از امام باقر (علیه السلام) می خوانیم که فرمود: «به خدا سوگند گویا من مهدی (علیه السلام) را می بینم که به حجرالأسود تکیه زده و خدا را به حق خود می خواند… سپس فرمود: به خدا سوگند مضطر در کتاب خدا در آیۀ امن یجیب، اوست.»[1] در حدیث دیگری از امام صادق (علیه السلام) چنین آمده: «این آیه در مورد مهدی آل محمد (علیه السلام) نازل شده؛ به خدا سوگند مضطر اوست، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز به جا می آورَد و دست دعا به درگاه خداوند برمی دارد. خدا دعای او را اجابت می کند و ناراحتی هایش را برطرف می سازد و او را خلیفۀ روی زمین قرار می دهد.»[2]

واقعیت این است که حضرت مهدی (علیه السلام) در دوران غیبت به معنای حقیقی مضطر هستند. ایشان انواع ظلم ها، فسادها، تجاوزگری ها، خشونت ها و انحرافات بشر را می بینند، اما به علت اینکه در پردۀ غیبت هستند و در جامعه حضور فیزیکی ندارند، دستشان برای بسیاری از اقدامات در جهت تغییر و اصلاح وضعیت جهان بسته است. این موضوع به شدت ایشان را می آزارد و قلب شان را مالامال اندوه می کند. حضرت مهدی (علیه السلام) پدر آسمانی و معنوی تمام انسان های روی زمین هستند و بسیار بیشتر از پدر و مادر زمینی نسبت به افراد عطوفت دارند. سخت است که یک پدر مصیبت های فرزندانش را ببیند و با آنکه قادر است آن ها را نجات دهد، اما عملاً کاری از دستش برنیاید. واقعاً حجم غم و فشاری که بابت این موضوع بر قلب حضرت تحمیل می شود، قابل تصور نیست.

البته باید توجه کرد که دلیل غیبت ایشان خواست خدا یا کوتاهی خود حضرت نیست؛ بلکه این مردم هستند که عامل اصلی غیبتند. به جز عدۀ معدودی از مردم در سراسر دنیا که نسبت به عظمت مقام ایشان و جایگاهشان در نظام آفرینش شناخت دارند، سایر مردم و حتی بسیاری از شیعیان درک درستی از وجود ایشان به عنوان امام نداشته و در نتیجه حضور یا غیبت ایشان در جامعه برایشان فرقی ندارد و هیچ تلاشی هم برای برطرف کردن موانع ظهور نمی کنند. با این شرایط اگر حضرت ظهور کنند، جانشان در خطر است و به طور قطع توسط حکومت های فاسد و استکباری به شهادت خواهند رسید؛ همانگونه که سایر ائمه (علیهم السلام) به شهادت رسیدند؛ در نتیجه تا شرایط فراهم نشود و جمعیت قابل توجهی از صالحان برای زمینه سازی ظهور اقدام نکنند، غیبت حضرت و مشکلات جهانی ادامه خواهد داشت.

وقتی دربارۀ مضطر شدن صحبت می کنیم باید حواسمان باشد که خود ما هم مضطر هستیم. در هیچ برهه ای از تاریخ به اندازۀ برهۀ کنونی، اضطرار در زمین رخ نداده است. در همین لحظه که شما در حال مطالعۀ این مقاله هستید، ده ها نفر در سراسر جهان از گرسنگی جان دادند. میلیون ها انسان در اقصی نقاط زمین، از حداقل امکانات رفاهی و بهداشتی محرومند. سالانه چندین هزار نفر بر اثر بحران های روحی و معنوی دست به خودکشی می زنند. در مناطقی مانند فلسطین آنقدر حجم اضطرار بالاست که کودکان حتی به بزرگ شدن خود امیدوار نیستند؛ زیرا هر روز تعدادی از هم سن و سال هایشان جلوی چشمشان به شهادت می رسند.

این حجم عظیم اضطرار، غم و فشار گاهی باعث ناامیدی عده ای از مؤمنان می شود؛ تا جایی که دربارۀ وعدۀ نصرت خدا به شک می افتند و نگران می شوند که مبادا شرایط برای همیشه به این شکل باقی بماند؛ اما باید توجه داشت که همۀ این ها بخشی از امتحانات الهی و زمینه ساز آمادگی مردم برای ظهور است. دیدن این مشکلات اگرچه بسیار رنج آور است، اما پیغام مثبتی در دل خود دارد و آن نزدیک بودن فرج است. ریاضیات عالم خلقت اینگونه طراحی شده که هرگاه سختی و تاریکی به حد نهایت برسد، گشایش حاصل می شود. این قانون در کل نظام خلقت جاری است. اگر دقت کرده باشید، با غروب خورشید تاریکی کم کم آغاز می شود و در ساعات پایانی شب به اوج می رسد. سپس در دل این تاریکی نور سفیدی به شکل عمود هویدا می شود که فاصلۀ بین اتمام شب و طلوع صبح است. سپس این نور به مرور توسعه پیدا می کند تا آنکه همه جا را روشن کند. وضعیت بشر در آخرالزمان هم به همین ترتیب است. ظلم ها، فسادها و بی عدالتی هایی که ریشه در حاکمیت استکبار جهانی دارد، به مرور آنقدر زیاد می شود که افراد حس می کنند راه نفس کشیدنشان بسته شده و تنها یک منجی است که می تواند آن ها را از این وضعیت اسفناک نجات دهد. وقتی این مضطر شدن به حد نهایت برسد، ظهور اتفاق می افتد.

رسیدن انسان به بالاترین مقام ، تحت تربیت امام معصوم

حق حاکمیت بر جهان تنها از آنِ فرستادگان الهی و نمایندگان خدا بر روی زمین است. تنها این افراد هستند که راه و روش درست زیستن را می دانند و می توانند بشر را به هدف خلقت و قلۀ سعادت برسانند؛ اما متأسفانه در طول تاریخ این حق همواره از این اشخاص سلب شده و حکومت در اختیار کسانی قرار گرفته که جز منافع شخصی خود به چیزی نمی اندیشیند و برای رسیدن به لذت های موهوم و کذایی خود از ضایع کردن حق هیچ انسانی ابا ندارند. بدیهی است که بشر تحت حاکمیت چنین افرادی نه تنها به هدف خلقت نمی رسد، بلکه از حداقل های یک زندگی معمولی هم محروم می شود.

در آستانۀ ظهور به علت اضطرار شدیدی که دنیا را فرامی گیرد، انسان های روشن ضمیر و آگاه کم کم به این نتیجه می رسند که دیگر نمی توان با این وضعیت ادامه داد؛ این معادله باید تغییر کند و حق حاکمیت غصب شده توسط مستکبران، باید مجدداً به صاحبان حق برگردد تا رنج های دیرینه بشر پایان یابد. اینجاست که از جا بلند می شوند و علیه وضعیت موجود قیام می کنند. با قیام این افراد جبهۀ حق به مرور قدرت می گیرد و زمینه برای برقراری حکومت صالحان و استقرار دین خدا در جهان تحت حاکمیت امام معصوم فراهم می شود.

شیعه و سنی معتقدند آن کسی که قرار است به رنج های دیرینۀ بشر پایان دهد و دین حق را بر جهان حاکم کند، فردی از اهل بیت پیامبر اسلام به نام مهدی (علیه السلام) است. با ظهور ایشان امنیت و آرامش جهان را فرامی گیرد و افراد می توانند بدون ترس از تهدید و مسخره شدن دل به خدا بسپارند و قوانین الهی را در زندگی خود پیاده کنند. در این حالت عوامل وسوسه برانگیز بیرونی بسیار کمرنگ می شود و انسان ها خیلی راحت تر از شرایط فعلی می توانند به رشد و تعالی همه جانبه دست پیدا کنند. در سایۀ حاکمیت امام معصوم بشر از اسارت بعد حیوانی رها می شود و  با عبودیت و بندگی خدا به مقام خلیفةاللهی و جانشینی خداوند بر روی زمین می رسد؛ این بالاترین مقامی است که می توان برای بشر متصور شد؛ مقامی که حتی فرشتگان الهی به آن غبطه می خورند.

در مقالات بعدی دربارۀ چیستی این مقام و روش رسیدن به آن به طور کامل صحبت خواهیم کرد.

[1]  غیبت نعمانی، ص 314

[2]  قمی، تفسير القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۱۲۹

اشتراک گذاری در

[copy_shortlink]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *