انسان موجودیست که در ذاتش، توجه به جاودانگی و عشق به جاودانگی وجود دارد؛ چون خداوند انسان را از روح خودش آفریده و وجود این روح در ذات همه انسانها باعث میشود، که ما دائماً به آینده و جاودانگی فکر کنیم؛ در نتیجه یکی از موضوعاتی که به اندازه تاریخ بشر قدمت دارد، موضوع آیندهنگری و توجه به آینده انسان و آینده جهان است. این موضوع هم در آموزههای دینی همه انبیاء از بالاترین اهمیت برخوردار است. همه انبیاء مأمور بودند که پیروان خود را با فهم آینده تربیت کنند و آیندهنگری را به آنها بیاموزند تا در مسیر تحقق آینده قرار گرفته و برای ساختن آیندهای خوب، زیبا و رو به کمال برای همه انسانها تلاش کنند.
در یک کلام خداوند تبارک و تعالی انسان را خلق کرده تا خودش با اختیار و میل خودش، آینده را بسازد و در این آینده به هدف خلقت خود دست پیدا کند.
آیندهنگرى و آیندهسازى جزء شخصيت انسان و جزئی از ذات همه انسانها است. انسانها حتى وقتی كه تحت نفوذ شيطان و هواى نفس آخرت و خدا را انكار مىكنند، باز هم نمىتوانند آیندهنگرى و آیندهسازى را انكار كنند و عشق جاودانه به خود و عشق به جاودانگى در ذاتشان وجود دارد.
خداوند تبارك و تعالى انسانها را خلق كرده تا بتوانند با اختيار خودشان آینده خودشان را بسازند؛ درواقع اين موضوع فقط آیندهسازى نيست، بلكه توجه به آینده موتور حركت انسان در زمان حال است. انسان بدون توجه به آینده لذت زندگى در حال را از دست مىدهد، اين اميد به آینده است، كه زندگى انسان را شيرين مىكند و در واقع موتور حركت انسان در تمام جنبههاى زندگى نگاه به آینده است.
همه انسانها با اميد و آرزو براى رسیدن به آیندهای روشن فعاليت مىكنند؛ اگر اميد به آینده و توفيق آیندهسازى را از انسان بگيريم، زندگی بسیار سخت و ناممکن میشود. شیوع افسردگی و اقدام به خودکشی هم به این دلیل است که فرد عشق و اميد به آینده را از دست داده است؛ پس موضوع آینده فقط درباره زمانی که خواهد آمد و اتفاقاتی که رخ خواهد داد نیست؛ بلکه زندگی حال ما هم در گرو آیندهای است که برای خود تصویر میکنیم.
گذشته و آینده و تعلق قلبی نسبت به این دو زمان است که به اکنون ما شکل داده، به زندگی ما معنا بخشیده و برایمان آرامش و قدرت فراهم میکند. مسئله جاودانگی و مسئله آیندهسازی به قدری مهم است، که خداوند تبارک و تعالی هشتاد بار در قرآن جاودانه بودن انسان را تذکر داده است.
از نظر اسلام انسان موجودی است که گذشتهاش، حال و آینده او را میسازد و علاوه بر آن با تغییر رفتار در حال قادر است، گذشته خود را بازسازی کرده و چینش آینده خود را تغییر دهد؛ در واقع تمام انتخابها، ارتباطات، رفتار و چینشهای فکری ما، برای ساختن حال و آیندهمان بسیار ضروری است. بدون داشتن دورنمایی از آینده، تمام فعالیتهایی که در تمام ابعاد زندگی انجام میدهیم، بیمعنی است؛ یعنی در آن فعالیت، دچار ابهام و سردرگمی خواهیم بود.
به عبارت دیگر زندگی در زمان حال، بدون داشتن چشماندازی روشن از آینده، امری ناممکن، دردناک و غمانگیز است. بدون امید به آینده از شاخصههای زندگی سعادتمندانهای که دین تعریف کرده؛ یعنی آرامش، شادی و عشق بسیار دور خواهیم شد.