ارتباط تفکر مقاومت با عوامل مؤثر بر تاریخ مقاومت فلسطین
وقتی از تاریخ مقاومت فلسطین صحبت می کنیم دقیقاً منظورمان چیست؟
مقاومت نوعی اندیشه و تفکر است که در قالب زمان و مکانی خاصی محدود نمی شود؛ پس اگر به تاریخ مقاومت فلسطین اشاره می کنیم؛ یعنی باید ردپای این اندیشه و تفکر را در زمان ها، مکان ها و افراد مختلف جست و جو کنیم. این مورد باعث می شود با دایرۀ گسترده ای از افراد، سازمان ها، احزاب و کشورهایی همسو یا مخالف تفکر مقاومت مواجه باشیم.
بررسی تاریخ مقاومت فلسطین شاید در ظاهر به بازۀ زمانی محدودی، از شروع اشغال فلسطین تاکنون، مربوط باشد؛ اما در واقع بحث مطالعۀ دو تفکر، موافقان مقاومت در راه حق و مخالفان این اندیشه است. با این زمینۀ ذهنی، در این مقاله می خواهیم تاریخچۀ مقاومت اولین گروه های مبارز آوارگان یافا، مبارزان فلسطینی در اردن، امام موسی صدر، جنبش اَمَل و نقش هرکدام از آن ها در تاریخ مقاومت فلسطین را بررسی کنیم.
هم زمان با اشغال فلسطین توسط دولت جعلی اسرائیل، جنبش های فلسطینی زیادی با هدف مقاومت ایجاد شدند؛ جنبش هایی که در ابتدا شکل سازمان دهی شده ای نداشتند و به مرور و با تقویت اندیشۀ مقاومت شکل منسجم تری به خود گرفتند. دو نمونه از این موارد گروه های مبارز آوارگان یافا و مبارزان فلسطینی در اردن بودند؛ آوارگانی که در پی اخراج از سرزمین خود به ناچار به کشورهای همسایه مهاجرت کردند. چالش ها و بحران هایی که این آوارگان با آن مواجه بودند در نهایت موجب تغییرات و وقوع اتفاق هایی شد که به طور مستقیم در تاریخ مقاومت فلسطین نقش داشت.
همان طور که اشاره کردیم مسئلۀ مقاومت فلسطین فقط به مردم این سرزمین محدود نمی شود و افراد و احزابی از سایر نقاط جهان هم با این موضوع ارتباط دارند. مرور افکار و عملکردهای امام موسی صدر و بررسی فعالیت های جنبش امل تا حدی ما را با تأثیر و نتایج تفکر مقاومت بر گروه ها و افرادی خارج از سرزمین فلسطین آشنا خواهد کرد.
نقش آوارگان فلسطینی یافا در تاریخ مقاومت فلسطین
یافا یکی از قدیمی ترین و تاریخی ترین شهرهای فلسطین بود که به عنوان دروازۀ تجاری و پایتخت فرهنگی برای فلسطینی ها شناخته می شد. عنوان هایی چون «عروس فلسطین» و «عروس دریا» هم به شهر یافا تعلق داشت؛ البته امروزه دیگر شهر مستقلی به نام یافا وجود ندارد و با شهر تل آویو ادغام شده است.
تاریخچۀ پر رونق یافا از نظر کشاورزی، فرهنگی، تاریخی و تجاری به پیش از جنگ 1948 فلسطین برمی گردد. با تصویب قانونیِ تأسیس کشور یهودی اسرائیل در سال 1948 میلادی، شهرهای بسیاری در فلسطین درگیر تنش ، درگیری و اعتراض علیه این قانون ظالمانه شدند؛ یافا هم از شهرهایی بود که به یکی از کانون های اصلی جنگ و درگیری تبدیل شد. نتیجۀ این جنگ، اخراج و آوارگی تقریباً نود و پنج درصد از جمعیت ساکنان این شهر بود، آوارگانی که به مناطق دیگر فلسطین و کشورهایی چون لبنان، اردن و مصر رفتند و در اردوگاه های آوارگان ساکن شدند. مقایسۀ تاریخ گذشته و امروزِ سرزمین فلسطین نشان می دهد سیاست های اسرائیل دربارۀ مردم این سرزمین تغییری نکرده و هنوز هم آوارگی های بالای هشتاد درصد سهم مردم فلسطینی است؛ با این تفاوت که آوارگان دیروز از یافا بودند و امروز در غزه شاهد آوارگی مردم هستیم!
مبارزان و آوارگان اهل یافا با وجود آنکه با سختی هایی همچون بیکاری و عدم دسترسی به منابع خدماتی، آموزشی و درمانی مواجه بودند، ولی نه امیدشان را از دست دادند و نه آرمان خود را فراموش کردند؛ آن ها با وجود آوارگی همواره در جستجوی راه هایی برای مقاومت، مبارزه برای حفظ هویت و مطالبۀ حقوق از دست رفتۀ خود بودند. مقاومت آوارگان در قالب ایفای نقش های اجتماعی، مقاومت سیاسی و مبارزۀ مسلحانه انجام می شد.
یافا قبل از اشغال و جنگ با اسرائیل در زمینه های کشاورزی، صنعت، بازرگانی و امور فرهنگی و آموزشی وضعیت بسیار خوبی داشت؛ همین امر باعث شد آوارگان اهل یافا در دوران آوارگی با ایجاد مراکز و سازمان های فرهنگی، آموزشی و اجتماعی به آموزش و پرورش نسل جدید بپردازند و فرهنگ فلسطینی خود را حفظ و ترویج کنند؛ چون اگر ملتی فرهنگ خود را فراموش کند، نمی تواند در راستای حفظ هویتش مبارزه و مقاومتی داشته باشد. مبارزه های فرهنگی و اجتماعی آوارگان یافا، هم روح امید را در میان فلسطینی ها زنده نگه می داشت و هم بستر ضروری و لازمی برای مقاومت سیاسی و مبارزه های مسلحانه بود.
اولین مبارزان در میان آوارگان یافا بخش مهمی از جنبش و تاریخ مقاومت فلسطین و نماد آزادی خواهی و مقاومت در میان فلسطینی ها هستند. آن ها تأثیرات قابل توجهی بر مبارزه های مقاومتی علیه اشغالگران صهیونیست داشتند و بسیاری از آن ها بعدها به یکی از اولین گروه های مقاومت به نام سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) پیوستند. وقتی به پیشینۀ گروه های مقاومت همچون ساف، جنبش حماس و جهاد اسلامی دقت می کنیم به نقش آوارگان فلسطینی و تأثیر مبارزه های آن ها در تشکیل و پایه گذاری این گروه ها پی می بریم. نتیجۀ تشکیل گروه های مقاومت و استفاده از ابزارهای سیاسی و دیپلماتیکی توسط آن ها باعث شد مردم جهان به تدریج نسبت به مسئلۀ فلسطین، آوارگان فلسطینی و اشغالگری صهیونیست ها آگاه شوند.
از مهمترین اهدافی که گروه های مقاومت فلسطینی دنبال می کردند مقابلۀ مسلحانه با اسرائیل، آزاد سازی تمامی سرزمین های اشغالی و تشکیل دولتی فلسطینی بود؛ اهدافی که بعد از گذر چندین دهه همچنان وجود دارد و در راه رسیدن به آن مبارزاتی خونین در حال انجام است. با وجود اینکه اولین گروه های مبارز آوارگان یافا جای خود را به گروه ها و سازمان های مقاومتی دیگر دادند، ولی با بنا نهادن شیوۀ مقاومت و مبارزه در تاریخ مقاومت فلسطین تأثیر عمیقی بر نسل های بعد گذاشتند؛ چنان که هنوز و بعد از گذر چندین دهه از شروع آوارگی فلسطینی ها، همچنان مبارزات علیه صهیونیست ها ادامه دارد و حتی کودکان خردسال فلسطینی با مشت های محکم شعار مقاومت و آزادی سر می دهند.
ارتباط مبارزان فلسطینی در اردن با تاریخ مقاومت فلسطین
تاریخ مقاومت فلسطین سرشار از حضور گروه های مختلف مبارز و مقاوم است، گروه هایی که شاید موقعیت جغرافیایی آن ها مستقر در سرزمین فلسطین نبود؛ ولی با هدف آزادی فلسطین از چنگ صهیونیست ها مبارزه می کردند. یکی از این گروه ها، مبارزان فلسطینی در اردن بودند. وقوع جنگ 1948 در فلسطین باعث آوارگی هزاران نفر از مردم این سرزمین و مهاجرت آن ها به کشورهایی مثل اردن شد. اردن به عنوان یکی از کشورهای همسایه فلسطین، در تاریخ خود شاهد فعالیت های گستردۀ گروه های مبارز فلسطینی بوده است.
گروه های مبارز و آوارگان فلسطینی با وجود اینکه از سرزمین خود تبعید شده بودند، اما دست از فعالیت و مبارزه علیه اشغالگری اسرائیلی ها برنمی داشتند. معمولاً آوارگان مبارز در سال های ابتدایی حضورشان در کشورهای میزبان برای تشکیل و سازمان دهی گروه های مقاومت تلاش می کردند. مبارزان فلسطینی در اردن با چند گروه مقاومت از جمله سازمان آزادی بخش فلسطین، جنبش فتح، جبهۀ مردمی برای آزادی فلسطین[1] و جبهۀ دمکراتیک برای آزادی فلسطین[2] در ارتباط بودند و تمامی این گروه ها در اردن پایگاه فعال داشتند.
در اوایل دهۀ 1970 میلادی فعالیت های نظامی و چریکی مبارزان فلسطینی در اردن به اوج خود رسید. رژیم صهیونیستی با دخالتهای پشت پرده و با هدف جلوگیری از قدرت گرفتن مبارزان فلسطین در پایگاهی مانند اردن که با فلسطین اشغالی مرزهای مشترک داشت، دست به کار شد و در نهایت مقامات اردن را مجاب کرد که مبارزان فلسطینی را از اردن اخراج کنند. بهانۀ این کار ایجاد بی نظمی در اردن توسط مبارزان فلسطینی عنوان شد که در نهایت موجب بروز درگیر هایی بین مبارزان فلسطینی و مقامات اردن شد. نتیجۀ این درگیری و تنش ها واقعۀ «سپتامبر سیاه» بود؛ واقعه ای که پیامدهای تلخی برای مبارزان فلسطینی در اردن داشت.
بعد از حادثۀ سپتامبر سیاه که منجر به وارد شدن خسارت های زیادی به فلسطینی ها و کشتار هزاران نفر از آن ها شد، چریک های فلسطینی و اعضای برخی از گروه های مقاومت از جمله جنبش فتح و سازمان آزادی بخش فلسطین از اردن اخراج شده و به سوریه و لبنان رفتند. بر اساس توافق نامۀ صلح و آتش بسی که بین یاسر عرفات، رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، و ملک حسین پادشاه اردن امضا شد، گروه های مبارز و چریک فلسطینی دیگر مجاز به حمل سلاح و انجام عملیات در خاک اردن نبودند.
خروج نیروهای مبارز فلسطینی از اردن و ورود آن ها به لبنان یکی از عوامل تأثیرگذار در شروع حساسیت اسرائیل نسبت به لبنان و دخالتهای اسرائیل در امور داخلی لبنان بود. حضور و گسترش سازمان های مقاومت فلسطینی در لبنان، زمینۀ بروز نگرانی برای رژیم جعلی اسرائیل را فراهم کرده و در نتیجۀ آن پروژۀ ایجاد جنگ داخلی به وسیلۀ ایجاد تنش میان مردم محلی لبنان و آوارگان فلسطینی کلید خورد. با ترور رهبر یکی از کلیساهای محلی و نسبت دادن آن به مبارزان فلسطینی ایجاد درگیری بین نیروهای مبارز فلسطینی و حاکمیت لبنان فراهم شد. دو حادثۀ صیدا و عین الرمانه به عنوان اولین جرقه های شروع جنگ های داخلی لبنان شناخته می شوند؛ اتفاق هایی که دو طرف درگیر در آن حزب کتائب لبنان یا همان فالانژیست ها و نیروهای فلسطینی و لبنانی بودند. تظاهرات ماهیگیران صیدا به رهبری معروف سعد، زخمی شدن و شهادت سعد، ترور پی یر جمیل رهبر حزب فالانژ لبنان و قتل چهار نفر از محافظان او، حملۀ اعضای حزب کتائب به اتوبوسی حامل فلسطینی ها و لبنانی ها و کشتار آنان مهمترین کلید واژه ها برای بررسی موضوع جنگ داخلی لبنان است. این جنگ و حوادث بعد از آن در تاریخ مقاومت فلسطین از اهمیت ویژه ای برخوردار است، چون گروه ها، جنبش ها و افرادی در این جنگ حاضر بودند که مسئلۀ فلسطین و مقاومت برای آنان مهم بود؛ برای نمونه می توان به جنبش اَمَل و امام موسی صدر اشاره کرد.
ارتباط امام موسی صدر و تاریخ مقاومت فلسطین
سید موسی صدر، که بسیاری از افراد ایشان را با نام امام موسی صدر می شناسند، یکی از شخصیت های برجستۀ شیعه در لبنان، یکی از پیشروان تفکر مقاومت و یکی از اثرگذارترین شخصیت ها در تاریخ مقاومت فلسطین بودند. ایشان با تأسیس نهادهای اجتماعی و دینی مختلف و همچنین با تلاش های سیاسی خود تأثیر عمیقی بر شکل گیری جنبش های مقاومت در لبنان و مناطق دیگر داشتند.
لبنان در دهه های 1960 و 1970 کشوری چند فرهنگی با تنش های قومی و مذهبی بالا بود. تقریباً تمامی اقوام و مذاهب دارای تشکیلات و احزاب مخصوص به خود بودند و در راستای تأمین منافع خویش فعالیت می کردند؛ ولی در همان زمان جمعیت شیعه با مشکلات اقتصادی و اجتماعی فراوانی مواجه بود.
امام موسی صدر اسرائیل را رژیمی اشغالگر و عامل اصلی نا آرامی ها و بحران های منطقه می دانستند و معتقد بودند، نباید در برابر تجاوزگری، اشغال، بی عدالتی و ظلم اسرائیلی ها سکوت کرد. یکی از مسائلی که با شنیدن نام امام موسی صدر به ذهن می رسد موضوع ربوده شدن ایشان است؛ اتفاقی که در سال 1978 میلادی و هنگام حضورشان در لیبی رخ داد. واقعه ای که هنوز در پرده ای از ابهام قرار دارد و فقط هر از چند گاهی خبرهایی در ارتباط با شهادت یا زنده بودن ایشان منتشر می شود. وجود امام موسی صدر و اندیشه های ایشان به اندازه ای تأثیرگذار بودند که دشمنانِ اندیشه و تفکرشان تنها راه مقابله را حذف ایشان می دانستند؛ ولی اشتباه آنان این بود که نمی دانستند با شهادت یا اسارت، فقط حضور فیزیکی ایشان را از بین می برند و آنچه باید از ایشان باقی می ماند، یعنی اندیشۀ مقاومت و مبارزه با دشمنان آزادگی و انسانیت، چیزی نیست که قابل حذف باشد؛ رشد بیش از پیش جبهه ها و اندیشه های مقاومت و گسترش آن به مناطقی فراتر از سرزمین فسطین نشان می دهد امام موسی صدر و امثال ایشان به عنوان رهبران جبهۀ مقاومت وظیفه و مأموریت خود را به درستی انجام داده اند.
جنبش امل و پیوند میان مقاومت لبنانی و فلسطینی
جنبش یا سازمان شبه نظامی اَمَل[3] یکی از مهم ترین جنبش های سیاسی و اجتماعی در لبنان است که در سال 1975 میلادی به رهبری امام موسی صدر تأسیس شد. این جنبش تأثیر زیادی بر تحولات سیاسی، اجتماعی و مذهبی در لبنان داشته است.
از اهداف اصلی این جنبش می توان به مقابله با ظلم و ستم علیه شیعیان لبنان، تقویت هویت دینی و ملی و انجام اصلاحات اجتماعی و اقتصادی اشاره کرد. امام موسی صدر به عنوان بنیان گذار این جنبش همواره به وحدت ملی و همکاری گروه های مختلف لبنانی و همچنین اتحاد مسلمانان، شیعه و سنی، و دیگر اقلیت ها برای مقابله با بحران و چالش های لبنان تأکید داشتند. از فعالیت های این جنبش در سطح فرهنگی و اجتماعی می توان به تأسیس مدارس، بیمارستان ها و برخی نهادهای اجتماعی اشاره کرد؛ خدماتی که آن ها ارائه می کردند فقط به شیعیان اختصاص نداشت و این یعنی آن ها در عمل هم به پیشرفت و حل بحران های همۀ اقشار حاضر در لبنان فکر می کردند و برای آن برنامه داشتند.
جنبش امل به جز اهداف اولیه در زمان تأسیس، با توجه به شرایط حاکم بر لبنان، منطقه و جهان، رویکردها و موضع گیری های دیگری هم داشت. این جنبش به عنوان یکی از نمادهای مقاومت لبنان در برابر اشغالگری و به عنوان حامی مبارزات فلسطینی ها نقشی کلیدی در تاریخ مقاومت فلسطین ایفا کرده است.
جنبش امل به عنوان یک گروه شیعه از ابتدای تأسیس خود همواره حامی مبارزات و مقاومت فلسطینی ها بود و با گروه های مقاومت فلسطینی همکاری های نزدیکی داشت. این جنبش ها، که همگی با هدف دفاع از مقاومت فعالیت می کردند، در بسیاری از موارد برنامه ریزی های مشترکی داشتند و تجربه های نظامی و عملیاتی خود را با هم تبادل می کردند. این تبادل ها فقط محدود به تبادل استراتژی ها نبود و در برخی موارد نیروهای انسانی و تجهیزات نظامی هم در اختیار یکدیگر قرار می دادند؛ این مسئله تأکیدی بر هدف مشترک تمام جنبش ها و سازمان های مقاومت در نقاط مختلف است.
یکی از باورهای جنبش امل در انجام فعالیت های سیاسی برای مقاومت فلسطین این بود که آن ها این مسئله را موضوعی ملی و فقط مرتبط با یک کشور یا حتی مسئله ای عربی نمی دانستند و به آن به عنوان موضوعی اسلامی و انسانی نگاه می کردند؛ از این رو معتقد بودند مسئلۀ فلسطین باید به عنوان دغدغه ای مشترک میان مسلمانان و تمام مردم جهان مطرح شود.
یکی از نکات مهم دربارۀ جنبش امل ارتباط آن با ماجرای تشکیل حزب الله لبنان است. بعد از سفر امام موسی صدر به لیبی و ماجرای ربوده شدن ایشان، اعضای جنبش امل در مواردی دچار اختلاف نظر شدند؛ این اختلافات منجر به جدایی برخی اعضا و تشکیل گروه های جدیدی از جمله «امل اسلامی»، «حزب دعوت اسلامی» و «تجمع علمای مسلمین» شد. در نهایت این سه گروه جدید باهم ادغام شده و حزب الله لبنان را تشکیل دادند. جنبش امل و حزب الله با وجود برخی اختلاف دیدگاه ها همچنان در مورد مسئلۀ حمایت از مقاومت فلسطین اتفاق نظر دارند و هرکدام با توجه به موقعیت خود فعالیت های سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در حمایت از جبهۀ مقاومت انجام می دهند.
وقتی روح مقاومت در وجود انسان زنده باشد، فرقی نمی کند از کدام ملیت، دین، کشور و قاره ای باشد؛ این تفکر و روح مشترک، انسان هایی از سراسر دنیا را به انجام مبارزاتی یکسان وامی دارد. مانند اتفاقی که این روزها در سراسر دنیا شاهد وقوع آن هستیم؛ موج بیداری انسانی در دفاع از فلسطین!
امروز انسان هایی با رنگ، نژاد، دین، زبان و ملیت های مختلف در حال ایفای نقش در تاریخ مقاومت فلسطین هستند؛ انسان هایی که شبیه تکه های پازل، در حال تکمیل کردن طرحی نهایی برای جهان هستند. چقدر نسبت به این طرح نهایی آشنایی داریم؟ آیا نقش خود را در این طرح پیدا کرده ایم؟
[1] PFLP; Popular Front for the Liberation of Palestine
[2] DFLP; Democratic Front for the Liberation of Palestine
[3] افواج المقاومه اللبنانیه