مروری بر زندگی امام رضا (علیه السلام) ماجرای ولایت عهدی و سرانجام آن

  1. خانه
  2. امام مهدی از تولد تا ظهور در تورق تاریخ
  3. مروری بر زندگی امام رضا (علیه السلام) ماجرای ولایت عهدی و سرانجام آن

مروری بر حیات سیاسی و زندگی امام رضا (علیه السلام) و 4 اقدام اساسی ایشان در زمان ولایت عهدی

حضرت علی بن موسی (علیه السلام) فرزند امام کاظم (علیه السلام) و هشتمین امام شیعیان دوازده امامی هستند. ایشان در بین شیعیان به امام رضا مشهورند و حرم مطهرشان در شهر مشهد قرار دارد. مدت امامت ایشان حدود 20 سال طول کشید. زندگی امام رضا و دوران امامت ایشان با خلافت هارون عباسی، امین عباسی و مأمون عباسی هم زمان بود.

پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) و شروع امامت امام رضا (علیه السلام) چالش های فراوانی در مسیر امامت ایشان قرار گرفت. عمدۀ این چالش ها از جانب وکلای امام کاظم (علیه السلام) در سازمان وکالتی اتفاق افتاد[1]. پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) گویی ورق برگشته بود و آرمان ها و دستورهای امام کاظم (علیه السلام) فراموش شده بود. فرقه های مختلفی مثل واقفیه شکل گرفتند و منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شدند. امام با تلاش و تدبیر همیشگی سعی کردند، به روش های مختلفی مقابل آنها بایستند و فتنه های آنها را خنثی کنند.

پس از مرگ هارون خلافت به فرزند کوچکتر او امین رسید و به همین دلیل مأمون برادر بزرگتر امین را به قتل رساند و خود خلیفۀ مسلمانان شد[2]. مأمون به دلایل مختلفی تصمیم گرفت که خلافت یا ولایت عهدی را به امام رضا (علیه السلام) واگذار کند. امام هم این پیمان را برای حفظ نسل امامت پذیرفتند. ولایت عهدی امام مهم ترین رخداد عصر امامت و زندگی امام رضا (علیه السلام) بود و بسیار هم مورد بحث قرار گرفت. مأمون با این کار می خواست، بین علویان تفرقه بیاندازد، هیبت امام را بشکند و خطر امام برای حکومتش را دفع کند. امام از این شرایط به بهترین شکل استفاده کردند و این دوران پرخطر را به دوران اوج شکوه، قدرت و عزت شیعه تبدیل کردند.

دوران امامت 11 امام شیعه حدود 250 سال طول کشید. هر کدام از اهل بیت (علیهم السلام) شیوۀ مبارزه و جهاد متناسب با عصر خودشان را در این دوره پیش گرفتند و با روش مخصوص عصر خودشان به هدایت و روشن گری مردم پرداختند. اهل بیت (علیهم السلام) باید مکتب شیعه را حفظ و تقویت می کردند و سینه به سینه آن را برای دوران امامت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و برپایی حکومت عدل جهانی توسط ایشان آماده می کردند. جنگ های مختلف دوران امیرالمؤمنین (علیه السلام) علیه افراد یاغی، صلح امام حسن (علیه السلام)، قیام امام حسین (علیه السلام)، دعاهای امام سجاد (علیه السلام)، شکوفایی علم توسط امام باقر (علیه السلام)، نشر علم و گسترش شبکۀ مخفیانۀ سازمان وکالتی توسط امام صادق و امام کاظم (علیهم السلام) مقدماتی بودند که برای حفظ شیعه و تقویت بنیادی آن لازم بود. هدف واحد ائمه (علیهم السلام) قدرت گیری، تقویت و رشد شیعیان بود و هر امام برای این هدف سال ها تلاش کرد.

زندگی امام رضا (علیه السلام) با عصر سایر ائمه (علیهم السلام) یک تفاوت اساسی داشت و آن این بود که امام شیعه توانسته بود، تریبون حکومتی به دست بگیرد و صراحتاً از جایگاه امامت و مقام امام سخن بگوید. این موضوع باعث شد، مردم طعم خوش حکومت امام معصوم را بچشند و از شیرینی آن لذت ببرند.

ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام)

مأمون گرچه از فرزندان هارون عباسی بود، اما به این دلیل که مادرش کنیزی ایرانی بود[3] چندان اعتبار و احترامی میان عرب نداشت. او فردی باهوش، اهل علم و قدرت طلب بود[4]. مأمون پس از به قتل رساندن برادرش امین که وارث تاج و تخت پدر شده بود، خلیفۀ مسلمین شد و پس از آن با اهداف مختلفی تصمیم گرفت که امام رضا (علیه السلام) را ولی عهد خود کند:

  • او می خواست، عباسیان را از قدرت گرفتن علویان بترساند و به این ترتیب حکومت خود را که حتی از دید عباسیان هم غصبی تلقی میشد به آنان بقبولاند.
  • خبر ولایت عهدی امام رضا (علیه السلام) به راحتی اذهان مردم را از به قتل رسیدن امین منحرف می کرد.
  • مأمون در نظر داشت، بین علویان و عباسیان فتنه ایجاد کند و تفرقه بیاندازد. او پذیرفتن منصب دولتی توسط امام را بازیچۀ دست شیوخ تندرو و افراطی علوی قرار داد، که چه نشسته اید که دنیا علی بن موسی (علیه السلام) را فریب داده و شهوت قدرت و حکومت در دلش افتاده است.
  • مأمون می خواست توجه و حمایت دو گروه علویان و ایرانیان محب اهل بیت (علیهم السلام) را برای خود بخرد و از شورش احتمالی آنها علیه خودش جلوگیری کند.
  • او به دنبال تحقیر جایگاه امامت بود و هدفش پوچ جلوه دادن مقام امامت بود.

مأمون ابتدا از امام رضا (علیه السلام) خواست که پیشنهاد خلافت را بپذیرند، اما با مخالفت امام مواجه شد[5]، سپس پیشنهاد ولایت عهدی را با ایشان مطرح کرد. امام هر دو پیشنهاد را رد کردند، اما مأمون ایشان را تهدید به قتل کرد[6]؛ درواقع امام یا باید پیشنهاد مأمون را می پذیرفتند، یا به دستور مأمون به قتل می رسیدند. در زندگی امام رضا (علیه السلام) اوقات مختلفی بود که در مورد موضوع ولایت عهدی می فرمودند: «خدا از تنفر من نسبت به امر ولایت عهدی باخبر بود. من بین مرگ و ولایت عهدی، ولایت عهدی را پذیرفتم.[7]» . پس امام با اکراه در قراردادی مشروط به شروط خاص ولایت عهدی را پذیرفتند. آورده اند که امام پس از پذیرش ولایت عهدی چنان غمگین بودند که عرق و غبار بر تن و جانشان نشسته بود و از خدا تمنای مرگ می کردند[8].

موضوع ولایت عهدی موضوعی پیچیده و پیشنهادی حساب شده از طرف مأمون بود که دست امام رضا (علیه السلام) را از هر جهت بسته بود. دنیاطلبی و شهوت قدرت و ثروت در این پذیرش جایی نداشت؛ زیرا امام از سرانجام رابطۀ خود با مأمون آگاه بودند و می دانستند که عاقبت به دست او به شهادت می رسند.

اقدامات امام رضا (علیه السلام) در دوران امامتشان

گرچه قائلۀ ولایت عهدی تهدید بزرگی برای اعتبار امام و دوام شیعه محسوب می شد، اما امام رضا (علیه السلام) این تهدید را به فرصت تبدیل کردند. زندگی امام رضا (علیه السلام)  و اقدامات ایشان تاریخ شیعه را به عصری متفاوت تبدیل کرد. بعضی از اقدامات مهم ایشان عبارتند از:

بازگرداندن اعتبار اجتماعی به شیعیان

در دوران هیچ کدام از ائمه (علیهم السلام) شرایطی مشابه شرایط زندگی امام رضا (علیه السلام) وجود نداشت. ائمۀ پیشین غالباً توسط حکومت محصور و محدود می شدند، ارتباط مردم با امام معمولاً ممکن نبود و اجازۀ دخالت در امور حکومتی نداشتند. به تبع آن شیعیان هم معمولاً مظلوم و مهجور بودند و عقایدشان را در پستوی خانه ها پنهان می کردند. با وجود تلاش های فراوان شرایط هیچ کدام از ائمۀ جز امام رضا (علیه السلام) این اجازه را به شیعه نداد که ابهت، احترام و جایگاهشان در جامعه بالا برود. تا پیش از زندگی امام رضا (علیه السلام) شیعیان را از دین خارج شده های نجس می دانستند و به آنها «رافضی» می گفتند، اما شیعه در این عصر به اهتمام امام آبرو و اعتبار اجتماعی ویژه ای به دست آورد. شیعه چنان استقلالی پیدا کرد که عقایدش از تریبون اصلی از زبان ولی عهد حکومت بیان می شد و قرب و عزت شیعه برگشته بود. آنچه 7 امام قبلی سال ها برایش تلاش و مقدمه چینی کرده بودند، در عصر زندگی امام رضا (علیه السلام) جان گرفت. مردم شیرینی زیست در سایۀ امام معصوم را می چشیدند و به تفکر شیعه علاقمند می شدند. گرایش مردم به رهبری انسانی متخصص و معصوم شدت پیدا کرده بود و از حکومت های طاغوت بیزار شده بودند. اگرچه مأمون می خواست، امام را با ترفند ولایت عهدی سرگرم و زمین گیر کند، اما امام رضا (علیه السلام) توانستند با استفاده معکوس از حیلۀ مأمون دوران بلوغ شیعه را رقم بزنند.

مناظرات جهانی امام رضا (علیه السلام)

مأمون که با ترفند ولایت عهدی می خواست تیر نهایی را به امام بزند و ایشان را از سر راهش بردارد، حالا متوجه خطایش شده بود و مجبور بود که خطر آوازه و قدرت امام را رفع کند. او تصمیم گرفت که مناظره هایی را در بیت الحکمة[9] برپا کند، تا به خیال خودش امام را مغلوب کرده و هیبتشان را بشکند. علاوه بر آن مأمون می خواست، امام را سرگرم علم و مناظره کند و ایشان را از فضای حکومتی دور نگه دارد، همین طور می خواست، توجه دولتی ها و علما از فسادهای دولت پرت شود. او در نظر داشت، جامعه توسط قدرت کلامی امام یکپارچه شود. مأمون جلسات مناظرۀ بسیاری با حضور امام رضا (علیه السلام) برپا می کرد و شبهه های مختلفی مطرح می کرد[10]، تا به امام رضا (علیه السلام) ضربه بزند.

نتیجۀ این ماجرا برخلاف پیش بینی های مأمون پیش رفت. امام در شیوۀ مباحثه با بزرگان ادیان، مذاهب و ملیت های مختلف توانستند، قدرتمندترین تبلیغ را در راستای امامت و ولایت داشته باشند. ایشان با هر دین و آیینی با زبان خودشان سخن می گفتند و برهان هایی متناسب با همان عقیده می آوردند[11]. آوازۀ علم و حکمت امام در همه جا پیچیده بود و از همه جا با هر تفکر، عقیده، دین و مذهبی برای شرکت در جلسه های مناظرۀ امام رضا (علیه السلام) می آمدند و سؤال هایشان را از امام می پرسیدند.

دفاع از حقوق کتمان شدۀ ائمه (علیهم السلام) و زنده کردن ماجرای غدیر

خلفای اسلام پس از رسول الله (صلی الله علیه وآله)، بنی امیه و بنی عباس چنان فضایی ایجاد کرده بودند که تکرار ماجرای غدیر و سخن گفتن از آن ممنوع شده بود. آنها حتی نمی خواستند که مردم به غدیر فکر کنند، مبادا ماجرای غصب حکومت توسط آنها و ظلمی که در حق حضرت علی (علیه السلام) و فرزندانشان (علیهم السلام) کردند، یادآوری شود. آخرین جشن رسمی غدیر به دوران خلافت حضرت علی (علیه السلام) بر می گشت. امام رضا (علیه السلام) در دوران ولایت عهدی شان رسماً جشن غدیر برپا کردند و آن را تبدیل به سنت کردند. [12]

زندگی امام رضا (علیه السلام) در دوران ولایت عهدی شروع دوباره ای از بیان حقایق غدیر بود و ایشان در این دوره در کمال صراحت از مقام امام و حقوق آن سخن می گفتند. خبر ورود امام به ایران در بین مردم پیچیده بود. ده ها هزار مفسر و راوی حدیث آمده بودند تا بتوانند، مستقیماً حدیثی از زبان مبارک فرزند پیامبر (صلی الله علیه وآله) بشنوند. تعداد کاتبان حدیث در منابع مختلف متفاوت است، اما نقل مشهورتر تعداد را 20 هزار نفر عنوان کرده است[13]. امام رضا (علیه السلام) با موقعیت سنجی بسیار درست تصمیم گرفتند، حدیثی به نام حدیث «سلسلة الذهب» را برای آن جمعیت متخصص علم حدیث بخوانند. امام در این محفل غدیر دومی به راه انداختند و شرط رسیدن به توحید را درک مقام امامت معرفی کردند؛ در واقع ایشان گفتند، محال است کسی بدون اعتقاد و پایبندی به ولایت حضرت علی (علیه السلام) و فرزندانشان (علیهم السلام) بتواند به درک توحید برسد و موحد شود. امام در این نقطه و این مکان تبلیغ غدیر و تبیین مقام امامت در انظار عمومی را آغاز کردند.

در آن دوران فهم مردم از مفهوم امام چنان تنزل پیدا کرده بود که فقط حاکم وقت را امام می دانستند، حتی اگر شخص حقیری مثل یزید یا هارون می بود. امام رضا (علیه السلام) در فضاهای عمومی مشخصات امام بر حق جامعه را عنوان می کردند. این موضوع باعث شده بود که مردم متوجه تناقض ها بشوند و از حاکمان جور منزجر شوند.

نقش امام رضا (علیه السلام)   در تقویت سازمان شیعه

هدف ما از بررسی حیات سیاسی امام رضا (علیه السلام) فهم شیوۀ مواجهۀ ایشان با ضد فرهنگ هاست. یقیناً اگر ما بتوانیم این روش ها را از سیرۀ امام استخراج کنیم، می توانیم از آنها به عنوان الگوهای بسیار خوب در مهندسی تمدن نوین اسلامی بهره ببریم. ما از دوران ولایت عهدی ایشان و چگونگی پیش برد جریان امامت توسط امام رضا (علیه السلام) در این دوره سخن گفتیم، اما موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده، موضوع شیوۀ برخورد امام با سازمان وکالتی پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) است. مقابلۀ امام رضا (علیه السلام) با وکلایی که به انحراف کشیده شده بودند، از مهم ترین اقدامات ایشان است، که کمتر به آن پرداخته شده.

مفهوم سازمان وکالتی

یکی از قوی ترین برنامه های مدیریتی اهل بیت (علیه السلام) شبکه ای به نام «سازمان وکالتی» بود. این سازمان برای مقابله با دو چالش بزرگ تشکیل شد؛ پراکندگی جغرافیایی شیعیان و مدیریت امورات مختلف شیعیان. با توجه به تهدیدها و فشارهایی که توسط دو حکومت بنی امیه و بنی عباس صورت می گرفت؛ شرایط جوری بود که مردم نمی توانستند به راحتی با اکثر ائمه (علیهم السلام) ارتباط بگیرند، پس ناچاراً به حضور نمایندگان معتمد و صالحی نیاز بود که بتوانند، رابط مردم و امام باشند. شبکه یا سازمان وکالتی یک تشکیلات منظم بود که امام معصوم هر عصر در رأس آن قرار داشت و وکلا یا نایبین امام بدنۀ تشکیلات را شکل می دادند. وکلا نمایندگان امام در مناطق مختلف شیعه نشین بودند. این سازمان برنامه و دستورالعمل های خاص خود را داشت که تحت نظارت دقیق امام پیش می رفت.

شبکۀ وکالتی نقش های مهمی به عهده داشت؛ نقش هایی مثل رابط امام و مردم، مدیریت مالی و دریافت وجوهات، جایگاه علمی و پاسخگویی به سؤالات شرعی، مقابله با انحراف ها و فتنه ها، نقش سیاسی و آماده کردن جامعه برای دوران غیبت و دوری از امام.

ترمیم سازمان وکالتی معیوب پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام)

اگرچه سازمان وکالتی تقریباً از دوران حضرت علی (علیه السلام) وجود داشت، اما طلوع آن در عصر امام باقر و امام صادق (علیهم السلام) بود[14]، در عصر امام کاظم (علیه السلام) هم با توجه به شرایط سخت ایشان شکل جدی تری به خود گرفت. متأسفانه بعضی از وکلای خاص امام کاظم (علیه السلام) بعد از شهادت ایشان از مسیر حق منحرف شدند، فرقه های جدید ایجاد کردند، به وجوهات شرعی دستبرد زدند و منکر امامت امام رضا (علیه السلام) شدند[15]. عصر زندگی امام رضا (علیه السلام) عصری مملو از فرقه های گوناگون شیعه است. فرقه های واقفیه، غالیه، زیدیه و اسماعیلیه دردسرهای زیادی برای امام ایجاد کردند. غالیه در این دوره ترجیح می دادند که آموزه های پیشوایان پیشین غلات را گسترش بدهند. زیدیه در این دوره فعالیتش را روی مسائل نظامی متمرکز کرده بود و قیام های وسیعی علیه مأمون ترتیب می دادند. پرزحمت ترین فرقه برای امام رضا (علیه السلام) فرقۀ واقفیه بودند که پس از شهادت امام کاظم (علیه السلام) جان گرفت. فرقۀ واقفیه اصطلاحاً در امامت امام کاظم (علیه السلام) توقف کردند. گروهی معتقد بودند که امام کاظم (علیه السلام) همان مهدی قائم است که شهید نشده و وارد دوران غیبت شده اند. گروهی از آنها معتقد بودند، امام از دنیا رفته اند، دوباره زنده شده و در مکانی پنهان شده اند، قائم بودن ایشان هم به علت زنده شدن مجدد ایشان است. گروهی می گفتند، امام از دنیا رفته و وقت قیام زنده می شوند[16]. سران واقفیه از بزرگان و فقهای شیعه بودند که به دلیل نافهمی آنها افراد بسیاری منحرف شدند[17]. بخش عظیمی از میراث روایی شیعه در دستان آنها بود که ممکن بود دستکاری شود، یا از آنها به صورت دوپهلو استفاده شود. ضعف و سقوط این سران ضربۀ بزرگی به سازمان وکالتی وارد کرد و تا مدتی آن را در حالت ضعف نگه داشت. از طرفی آنها ریش سپیدان معتمدی بودند که ادعای مهدویت به میان آورده بودند. این موضوع اهمیت بسیار زیادی داشت و رکن مهم شیعه را هدف گرفته بود. امام رضا (علیه السلام) شدیداً با این گروه مقابله کردند و برخوردی ضربتی با آنها را پیش گرفتند.

امام رضا (علیه السلام) در این شرایط ناچار بودند، علاوه بر ترمیم ضربۀ سختی که بر پیکر سازمان وکالت وارد شده بود، پایه های آن را هم از نو بسازند و تقویت کنند. ایشان باید این سازمان را با صحت و سلامت بیشتری به دست ائمۀ پس از خود می رساندند.

امام رضا (علیه السلام) رویکردی تهاجمی و تدافعی پیش گرفتند، ابتدا به وکلای فتنه گر و منحرف نامه نوشتند و جدا از اعلام امامتشان از آنها خواستند که اموال تصرف شده را برگردانند؛ سپس به شبهه هایی که توسط این سران فتنه مطرح می شد، پاسخ دادند. امام ماهیت آنها را به مردم معرفی کرده و حقیقت را افشا کردند. در نهایت حضرت دستور به تحریم اقتصادی و اجتماعی واقفیه دادند و پیروانشان را از هر گونه ارتباط اجتماعی تحریم کردند، حتی زبان به لعن و نفرین آنها گشودند. امام با این راهبردها باعث ترمیم جایگاه شبکۀ وکالتی و حفظ شأن این سازمان شدند[18].

تقویت تشکیلات توسط امام رضا (علیه السلام)

تمامی 12 امام مثل نوری واحد و یک انسان واحدند. درست مثل فردی که در دوره های مختلف عمرش بنا به شرایط و مقتضیات هر دوره ای رفتاری متناسب با آن پیش می گیرد، هر کدام از این 12 معصوم که انسانی واحدند، تصمیماتی متناسب با همان دوره می گیرند. هدف همۀ آنها یکیست و همگی تلاش می کنند که مسیر رسیدن به آن هدف هموار شود، اما هر کدام به سبک و سیاق متناسب زمان خودشان.

گفتیم به دلیل شرایط خطر و اختناق در عصر ائمۀ پیشین و عدم امکان ارتباط گیری مردم با امام، لزوم وجود شبکۀ مخفیانه کاملاً احساس می شد. در دوران امام رضا (علیه السلام) مردم علناً با امام ارتباط داشتند، پای سخنان ایشان می نشستند و از مقام امام و حق امام می شنیدند، حقایق دین و شیعه را می فهمیدند، پس چندان نیازی به شبکۀ مخفی نبود. هدف ائمه تقویت و قدرت گرفتن شیعه بود، چه مخفیانه و با تقیه، چه علنی و چه در ملأ عام. امام رضا (علیه السلام) بنا به مقتضیات زمانشان این کار را علنی انجام دادند.

اگرچه سازمان وکالتی در این دوران تا حدودی با سیر گذشته تفاوت داشت و دقیقاً مشابه آن نبود، اما امام هم زمان در حال ترمیم و تیمار سازمان سقوط یافته بودند و این کاری بسیار مهم، دشوار و سرنوشت ساز بود. با تلاش های امام رضا (علیه السلام) جامعۀ شیعۀ گسترش یافتۀ مقتدر و سازمان وکالتی سالم و پاک سازی شده به دست امام جواد (علیه السلام) رسید. ائمه میراث دار امام رضا (علیه السلام) قدرت خارق العاده ای به این شبکه بخشیدند و مردم را برای دوران غیبت امام دوازدهم (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده کردند.

[1] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، لبنان، دارالمعرفة، 1415، ج 1، ص 169 و ج 8، ص 389

[2] زکار، سهیل، تاریخ خلیفة بن خیاط العصفری، بیروت، دارالفکر، 1414 ه ق، ص 384

[3] یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ الیعقوبی، بیروت، دار صادر، بی تا، ج 2، ص 444

[4] ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر والأعلام، لبنان، دارالکتاب عربی، 1409 ق، ج 15، ص 227

[5] ابوجعفر، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، بی تا، ج 1، ص 20

[6] مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، تهران، اسلامیه، 1386، ج 49، ص129

[7] ابوجعفر، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا، تهران، نشر جهان، بی تا، ج 2، ص 139 و 146

[8] همان، ج 2، ص 139

[9] کتابخانه ای مربوط به دوران هارون الرشید بود، که در زمان مأمون به محل برگزاری مناظره ها تبدیل شد.

[10] جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، قم، انصاریان، 1381، ص 451

[11] مصلایی پور، عباس، «اصول مناظره و آزاداندیشی با تکیه بر مناظرات امام رضا علیه السلام» ، ص 94 تا 98

[12] حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه و مستدرکها، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، 1424ق، ج 10، ص 444

[13] سمهودی، علی بن عبدالله، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، بغداد، مطبعة العانی، 1405 ق، ص 344

[14] خامنه ای، سید علی، انسان 250 ساله، قم، مؤسسه ایمان جهادی صهبا، 1400، بخش امام صادق (علیه السلام)

[15] شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، لبنان، دارالمعرفة، 1415، ج1، ص 168

[16] مدرس، محمدعلی، ریحانة الأدب، تهران، خیام، 1391، ج 5-6، ص 296/ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل و النحل، لبنان، دارالمعرفة، 1415، ج1، ص 169

[17] تقی الدین حلی، حسن بن علی، کتاب الرجال، تهران، نشر دانشگاه تهران، ص 286

[18] خاکپور، حسین، « تحلیل رویکرد ارتباطات امام رضا (علیه السلام) با سران فرقه واقفیه ( با الگو گیری از روش گفتمان روایی پدام) »

اشتراک گذاری در

[copy_shortlink]

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *