انسان کیست؟

انسان کیست؟

تعریف انسان چیست؟ شاخصه‌های حقیقی شناخت انسان چیست؟ و در یک کلام انسان کیست؟ در طول زمان مکاتب زیادی به تعریف انسان پرداخته‌اند و هر چه به دنیای معاصر نزدیک‌تر می‌شویم، بر تعداد مکاتب و نظریات انسان‌شناسی افزوده می‌شود. هر یک از این مکاتب و جریان‌های فکری از منظر خود انسان را بررسی کرده و به سوال انسان کیست پاسخ داده‌اند، پاسخ‌های متفاوتی که به ارائه سبک زندگی‌های متفاوتی هم منجر شده است.

یافته‌های فلسفه جدید غرب در مورد انسان

یافته‌های فلسفه جدید غرب انسان را صرفا به عنوان موجودی مادی تعریف می‌کند که هیچ گونه تجلی روحانی و معنوی در او وجود ندارد و نیازهایش محدود و منحصر به امور مادی و اقتصادی است. این فلسفه انسان را ماشینی می‌داند که میل‌های مختلف و عواطف و احساساتش صرفا نتیجه آزاد شدن هورمون‌های مختلف در خون اوست. اما حتی اگر از منظر عقلی بتوانیم خود را با تعاریفی مانند انسان حیوانی ابزارساز، یا انسان حیوانی ناطق همراه کنیم، در درون ما ابعاد، خواسته‌ها، احساسات و کشش‌هایی وجود دارد که با این نگاه قابل فهم و توجیه نیستند.

ویدئوهای

قدیمی‌ترین موجود هستی(زمین)، به‌خاطر انسان خلق شده است. قرآن: جلوۀ کامل خداوند در کلمات و علمی‌ترین...

ویدیو شماره 1

4 بخش از ابعاد 5گانۀ درون ما، در انسانیت ما مؤثّر نیستند. بخش انسانی: بخش اصلی(پنجمِ)...

ویدیو شماره 2

انسانِ حقیقی در تعریف قرآن صعود و سقوط انسان‌ها در دوراهی‌های انتخاب عشق: «علت رسالت تمام...

ویدیو شماره 3

قیمت حقیقی انسان و مقام غایی او در آفرینش در جهانِ درون انسان، 5 نوع زندگی...

ویدیو شماره 4

انسان: موجودی مُمتد از الله تا ماده رقبای بخش انسانی (اصلی) در وجود انسان سورۀ توحید...

ویدیو شماره 5

تفاوت مسیر رفت و برگشت انسان در منحنی آفرینش در لحظۀ انتقال (تولد) انسان از دنیا...

ویدیو شماره 6

تعریف انسان از دیدگاه اسلام

میل به بی‌نهایت طلبی، کمال‌خواهی و جاودانگی میلی است که تنها در تعریف انسان از دیدگاه اسلام جوابی قابل قبول برای آن ارائه شده است و سایر مکاتب فکری این امیال را یا از اساس رد کرده و یا حاصل زیاده‌خواهی بشر توصیف می‌کنند. اما سوال اینجاست که از منظر اسلام تعریف انسان چیست؟

حقیقت انسان

حقیقت انسان روحی است که از جنس خداست و این روح تشنه برقراری ارتباط با هم‌جنس خود است و این تشنگی به صورت میل بی‌نهایت‌طلبی در ما نهاده شده است. انسان اگر این میل به بی‌نهایت‌طلبی را در مسیر مطلوب خود به‌کار نگیرد، ناگزیر برای کمالات مراتب پایین‌تر خود صرف خواهد کرد و تبدیل می‌شود به انسانی که هرچه درآمدش بیشتر می‌شود، پول بیشتری می‌خواهد؛ در هر پستی که قرار دارد، خواهان ارتقا به مقام بالاتر است؛ رسیدن به رتبه‌های مختلف علمی او را سیر نمی‌کند و در پی کسب مدارج بعدی می‌کوشد.

ارتباط انسان با آفرینش از چه قاعده و قانونی پیروی...

انسان کیست؟, مقاله

معرفی مراتب وجود انسان و کارکرد هر کدام از...

انسان کیست؟, مقاله

بررسی مفهوم بی نهایت طلبی در انسان و ارتباط...

انسان کیست؟, مقاله

خداوند و تعریف انسان

خداوند انسان را موجودی معرفی می‌کند که آغاز و پایانش خداست. موجودی ممتد از خدا تا خدا، با ماهیت از او بودن و به او بازگشتن. او پیش از اینکه با بدنی جسمانی در زمین متولد شود، در عالم دیگری طعم بی‌نهایت را چشیده و به همین دلیل است که در دنیا به دنبال همان بی‌نهایت بی‌قراری می‌کند. او موجودی است که در طول حیات بی‌نهایت خود، سالیانی را نیز با حیات دنیوی طی می‌کند و در این حیات می‌تواند تبدیل به پست‌ترین موجودات و یا تبدیل به مظهر خدا و خلیفۀ او شود.

آرامش گمشده انسان

آرامش گمشده انسان است و تمام فعالیت‌های ما برای رسیدن به آرامش انجام می‌شود؛ اگر غذا نخوریم، گرسنگی آرامش‌مان را به هم می‌ریزد؛ اگر آب ننوشیم، تشنگی بی‌قرارمان می‌کند؛ اگر همدم و همنفسی نداشته باشیم، تنهایی ما را از پا در می‌آورد؛ اگر ندانیم که چه چیزی سبب وزش باد، بارش باران، رویش گیاهان، پیدایش شب و روز و گرفتگی خورشید و ماه می‌شود، به سردرگمی وهمناکی دچار می‌شویم. انسان برای هر خواهشی که در خود احساس می‌کند، به دنبال پاسخی در دنیای بیرون می‌گردد؛ پس چرا هر چه ما در علوم و اکتشافات پیش می‌رویم، چیزی به آرامش‌مان افزوده نمی‌شود؟

رسیدن به لا اله الا الله نشانه بلوغ انسانی...

انسان کیست؟, مقاله

معرفی شاخصه های سعادت در جامعه و نماد جامعه...

انسان کیست؟, مقاله

هدف از آفرینش انسان چیست و چگونه می‌توان به این...

انسان کیست؟, مقاله

انسان تراز کیست؟

اسلام آرامش، شادی و عشق را به عنوان خصوصیات مؤمنین معرفی می‌کند و انسانی را که فاقد این شاخصه‌هاست را متعادل و تراز نمی‌داند، اما این خصوصیات گمشده‌های جهان امروز ما هستند. انسان تراز و متعادل از دید اسلام حتی در بین مسلمانان هم گوهری نایاب است. دلیل موفق نبودن انسان و احساس یأس و سرخوردگی روزافزون اجتماعی را هم باید در همین مسأله جستجو کنیم. تعریف انسان از دیدگاه ما با تعریفی که خداوند ارائه می‌کند متفاوت است و شناخت ناقص ما از انسان سبب انتخاب‌ها، افکار، رفتار و اعمال اشتباهی می‌شود که در نهایت ما را به نقطه‌ای در مقابل شاخصه‌های سعادت می‌رساند.

هدف خدا از آفرینش انسان

چرا خدا ما را آفریده است و چه هدفی از آفرینش انسان داشته است؟ این سؤالی است که بسیاری از اساطیر و ادیان به پاسخ آن پرداخته‌اند. سؤالی که پاسخ آن سبک زندگی و جهان‌بینی افراد را مشخص می‌کند. اسلام هدف خدا از آفرینش انسان را عبودیت معرفی می‌کند و اعتقاد دارد که نتیجۀ عبودیت کسب شباهت به خدا خواهد بود.

ویژگی های وجود چیست، هستی و روابط آن را...

انسان کیست؟, مقاله

اختیار و انتخاب در دنیا چه نقشی در سیر تکامل...

انسان کیست؟, مقاله

درک کدام یک از مسائل انسانی در تشخیص جایگاه انسان...

انسان کیست؟, مقاله

جمع‌بندی

در واقع می‌توان گفت تعریف انسان در دیدگاه اسلام موجودی فناناپذیر با توانایی‌های نامحدود و بی‌نهایت است که برای زندگی بی‌نهایت آفریده شده است. تعریف انسان در دیدگاه اسلام بیان می‌کند که ما برای مدتی کوتاه و برای آموختن نحوۀ فعال کردن و استفاده از توانایی‌های نامحدود وجودمان به دنیا آمده‌ایم. انسان مانند جنینی که در زمان کوتاهی در رحم مادر برای خود اندامی انسانی می‌سازد، به دنیا آمده تا اندام‍های آخرتی خود را بسازد و توانایی خداگونۀ خود را به فعلیت برساند. پس در پاسخ به سوال «انسان کیست؟ و تعریف انسان چیست؟» باید بگوییم که انسان موجودی ابدی، جاودانه، فناناپذیر با توانایی‌های نامحدود است که اولین شرط برای بهره‌بردن از این توانایی‌ها شناخت درست انسان و شناخت انسان به برای فهم هدف خدا از آفرینش انسان است.

آیات و روایات

«هُوَ الَّذِي خَلَقَ لَكُمْ مَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ؛ اوست که همه آنچه را در زمین است برای شما آفرید، سپس آفرینش آسمان را [که به صورت ماده ای دود مانند بود] اراده کرد و آن را به شکل هفت آسمان [همراه با نظامی استوار] درست و نیکو قرار داد؛ و او [به قوانین و محاسباتِ] همه چیز داناست..» (البقره، ۲۹)
امام علی(علیه‌السلام): «إِنَّ اَللَّهَ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ تَقَدَّسَتْ أَسْمَاؤُهُ خَلَقَ اَلْأَرْضَ قَبْلَ اَلسَّمَاءِ، «ثُمَّ اِسْتَوى عَلَى اَلْعَرْشِ» لِتَدْبِيرِ اَلْأُمُورِ.» (عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی، گردآورنده هاشم رسولی، تهران، مکتبة العلمية الاسلامية، ۱۳۸۰_۱۳۸۱ق، ج۲، ص۱۲۰) (خداوند جل ذكره که نامهایش پاک است زمين را پيش از آسمان آفرید سپس براى تدبير كار‌ها بر عرش استوار شد.)
«…قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا؛ …یقیناً برای هر چیزی اندازه‌ای قرار داده است.» (الطلاق، ۳)
«وَ أَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا؛ و همه چیز را از جهت عدد، شماره و احصا کرده است.» (الجن، ۲۸)
«وَكُلُّ شَيْءٍ عِنْدَهُ بِمِقْدَارٍ؛ و هر چیزی نزد او اندازه معینی دارد.» (الرعد، ۸)
«تَنَزَلُ الْمَلَائِکَۀُ وَ الرُوحُ فِی‌ها بِإِذْنِ رَبِهِمْ مِنْ کُلِ أَمْر؛ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [تقدیر و تنظیم] هر کاری نازل می‌شوند.» (القدر، ۴)
«وَالْمَلَكُ عَلَى أَرْجَائِ‌ها وَيَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَوْمَئِذٍ ثَمَانِيَةٌ؛ و فرشتگان [برای اجرای دستور‌ها حق] بر کناره ‌ها و اطراف آسمان قرار می‌گیرند، ودر آن روز هشت فرشته، عرش پروردگارت را بر فراز همه آن‌ها حمل می‌کنند.» (الحاقه، ۱۷)
پيامبر خدا(صلى‌الله‌عليه‌وآله): «لو كانَ العِلمُ بالثُّريّا لَتَناوَلَهُ رِجالٌ مِن فارِسَ.» (متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، محقق بكری حيانی، صفوه السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۱ق، ج۱۲، ص۹۱) (اگر دانش در ثريّا باشد، بي گمان مردانى از ايران به آن دست يابند.)
امام علی(علیه‌السلام) فرمود: «اَلْغَمُّ مَرَضُ اَلنَّفْسِ؛ اندوه، بيمارى جان است.» (تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، مصحح مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ص۳۱)
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «مَنْ بَكَى عَلَى اَلْجَنَّهِ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ وَ مَنْ بَكَى عَلَى اَلدُّنْيَا دَخَلَ اَلنَّارَ.» (راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر للراوندی، قم، دارالکتاب، چاپ اول، ص 10) (هر كس براى رفتن به بهشت گريه كند، داخل بهشت مى‌شود و هر كس براى امور دنيا گريه كند، داخل دوزخ مى‌گردد.)
امام علی(علیه‌السلام): «رُبَّ عالِمٍ قَد قَتَلَهُ جَهلُه؛ چه بسیار عالمی که نادانی‌اش او را نابود کرده است!» (نهج البلاغه، حکمت ۱۰۷)
امام علی(علیه‌السلام): «وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ؛ چه بسا عقل كه اسير فرمانروايى هوس است.» (نهج‌البلاغه، حکمت۲۱۱)
امام صادق(علیه‌السلام): «اَلْعِلْمُ نُورٌ يَقْذِفُهُ اَللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاءُ.» (منسوب به جعفر بن محمد، مصباح الشریعه، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰ق، ص۱۶) (علم، نوری است که خداوند به قلب هرکس که بخواهد می‌افکند.)
«الْعِلْمُ الْحِجابُ الْاکْبَرْ.» (محقق سبزواری، اسرار الحکم، قم، مطبوعات دین، ۱۳۸۳، چاپ اول، ص۲۳۴)
امام علی(علیه‌السلام): «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَد عَرَفَ رَبَّهُ.» (حر عاملی، محمد بن حسن، کلیات حدیث قدسی، محقق زین‌العابدین کاظمی خلخالی، ابوالفضل چاره‌ساز و کمال کاتب، تهران، دهقان، ۱۳۸۰، ص۲۳۴) (هر كه خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.)
حضرت علی(علیه‌السلام): «لاَ تَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ اَلْجَاهِلَ بِمَعْرِفَةِ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْءٍ.» (تمیمی آمدی، عبدالواحد بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، مصحح مهدی رجایی، قم، دارالکتاب الإسلامی، ۱۴۱۰ق، چاپ دوم، ص۷۵۵) (از نفس خود نادان و بى‌خبر نباش، زيرا كسى كه از معرفت و شناخت خود بى‌خبر باشد از همه چيز بى‌خبر و نادان خواهد بود.)
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ؛ آیا ندانسته‌ای که هر که در آسمان ‌ها و زمین است و پرندگان بال گشوده، خدا را تسبیح می‌گویند؟ به یقین هریک نماز و تسبیح خود را می‌داند؛ و خدا به آنچه انجام می‌دهند داناست.» (النور، ۴۱)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «اَلسَّائِلُ رَسُولُ رَبِّ اَلْعَالَمِينَ فَمَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اَللَّهَ وَ مَنْ رَدَّهُ فَقَدْ رَدَّ اَللَّهَ.» (مغربى، ابو حنيفه، نعمان بن محمد تميمى‌، دعائم الاسلام، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، ۱۳۸۵ق، ص۲۴۳) (سائل، فرستاده پروردگار عالمیان است پس کسی که‌ به او عطا کند، در حقیقت به اللَّه عطا کرده است و کسی که او را رد کند، محققا که اللَّه تعالی را رد کرده است.)
«أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛ آگاه باشید! دل ‌ها فقط به یاد خدا آرام می‌گیرد.» (الرعد، ۲۸)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «مَا قُلْتُ وَ لاَ قَالَ اَلْقَائِلُونَ قَبْلِي مِثْلَ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ؛ من و گويندگان پيش از من، سخنى همانند لا اله الاّ اللّه؛ (هيچ معبودى جز خدا نيست) نگفته‌ايم.» (ابن بابویه، محمد بن علی، التوحید، مصحح
هاشم حسینی طهرانی، قم، جماعة المدرسين فی الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۶ق، ص۱۸)
«وَسَخَّرَ لَكُمْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِنْهُ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ؛ و همه آنچه را در آسمان هاست و آنچه را در زمین است از سوی خود برای شما مسخّر و رام کرد؛ بی تردید در این امور برای مردمی که می‌اندیشند، نشانه هایی [بر ربوبیت، حکمت و قدرت خدا] ست.» (الجاثیه، ۱۳)
«یا مَنْ فِى الْبِحارِ عَجائِبُهُ؛ اى که در دریا آثار شگفت انگیز دارد.» (دعای جوشن کبیر)
در حدیث قدسی آمده ‌است: «إِنَّ اَللَّهَ يَقُولُ عَبْدِي خَلَقْتُ اَلْأَشْيَاءَ لِأَجْلِكَ وَ خَلَقْتُكَ لِأَجْلِي، وَهَبْتُكَ اَلدُّنْيَا بِالْإِحْسَانِ وَ اَلْآخِرَةَ بِالْإِيمَانِ.» (حر عاملی، محمد بن حسن، کلیات حدیث قدسی، محقق زین‌العابدین کاظمی خلخالی، ابوالفضل چاره‌ساز و کمال کاتب، تهران، دهقان، ۱۳۸۰، ص۷۱۰) (اى بنده‌ام، من همه اشياء را به خاطر تو خلق كردم و تو را هم براى خودم آفريدم و من دنيا را با احسان خود به تو بخشيدم و آخرت را هم به وسيله ايمان به تو دادم.)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «أفضَلُ العِبادَةِ قَولُ: لا إلهَ إلاَّ اللّه.» (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، گردآورنده علی اکبر غفاری، هدایت الله مسترحمی و …، بیروت_لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۶۸، ج90، ص190) (برترين عبادت گفتن ذِكر لا اله الاّ اللّه است.)
«ثمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ فَهِيَ كَالْحِجَارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَإِنَّ مِنَ الْحِجَارَةِ لَمَا يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهَارُ وَإِنَّ مِنْ‌ها لَمَا يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْمَاءُ وَإِنَّ مِنْ‌ها لَمَا يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ؛ سپس دل‌های شما بعد از آن [معجزۀ شگفت انگیز] سخت شد، مانند سنگ یا سخت‌تر؛ زیرا پاره‌ای از سنگ‌هاست که از آن‌ها نهر‌ها می‌جوشد، و پاره‌ای از آن‌ها می‌شکافد و آب از آن بیرون می‌آید، و پاره‌ای از آن‌ها از ترس خدا [از بلندی] سقوط می‌کند؛ و خدا از آنچه انجام می‌دهید بی‌خبر نیست.» (البقره، ۷۴)
«أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ؛ آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند.» (الاعراف، ۱۷۹)
«وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ؛ و این‌گونه برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، که برای فریب مردم همواره گفتاری باطل ولی به ظاهر آراسته و دلپسند به یکدیگر القاء می‌کنند، و اگر پروردگارت می‌خواست چنین نمی‌کردند، پس آنان و آنچه را به دروغ به هم می‌بافند واگذار.» (الانعام، ۱۱۲)
«مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ؛ از جنّیان و آدمیان.» (الناس، ۶)
«أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا لَايَسْتَوُونَ؛ با این حال آیا کسانی که مؤمن اند مانند کسانی هستند که فاسق اند؟ [نه هرگز این دو گروه] مساوی و یکسان نیستند.» (السجده، ۱۸)
«وَالْعَصْرِ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ سوگند به عصر [ظهور پیامبر اسلام][که] بی تردید انسان در زیان کاری بزرگی است؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده‌اند و یکدیگر را به حق توصیه نموده و به شکیبایی سفارش کرده‌اند.» (العصر۳_۱)
«قَالَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ وَ هُوَ وَاقِفٌ بِعَرَفَاتٍ لِلزُّهْرِيِّ: كَمْ تُقَدِّرُ هَاهُنَا مِنَ اَلنَّاسِ. قَالَ: أُقَدِّرُ أَرْبَعَةَ آلاَفِ أَلْفٍ وَ خَمْسَمِائَةِ أَلْفٍ كُلُّهُمْ حُجَّاجٌ قَصَدُوا اَللَّهَ بِآمَالِهِمْ وَ يَدْعُونَهُ بِضَجِيجِ أَصْوَاتِهِمْ. [فَقَالَ لَهُ: يَا زُهْرِيُّ مَا أَكْثَرَ اَلضَّجِيجَ وَ أَقَلَّ اَلْحَجِيجَ! فَقَالَ اَلزُّهْرِيُّ: كُلُّهُمْ حُجَّاجٌ، أَ فَهُمْ قَلِيلٌ]. فَقَالَ لَهُ: يَا زُهْرِيُّ أَدْنِ لِي وَجْهَكَ. فَأَدْنَاهُ إِلَيْهِ، فَمَسَحَ بِيَدِهِ وَجْهَهُ، ثُمَّ قَالَ: اُنْظُرْ. [فَنَظَرَ] إِلَى اَلنَّاسِ، قَالَ اَلزُّهْرِيُّ: فَرَأَيْتُ أُولَئِكَ اَلْخَلْقَ كُلَّهُمْ قِرَدَةً، لاَ أَرَى فِيهِمْ إِنْسَاناً إِلاَّ فِي كُلِّ عَشَرَةِ آلاَفٍ وَاحِداً مِنَ اَلنَّاسِ. ثُمَّ قَالَ لِيَ: اُدْنُ مِنِّي يَا زُهْرِيُّ. فَدَنَوْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ بِيَدِهِ وَجْهِي ثُمَّ قَالَ: اُنْظُرْ. فَنَظَرْتُ إِلَى اَلنَّاسِ، قَالَ اَلزُّهْرِيُّ: فَرَأَيْتُ أُولَئِكَ اَلْخَلْقَ كُلَّهُمْ [خَنَازِيرَ، ثُمَّ قَالَ لِي: أَدْنِ لِي وَجْهَكَ. فَأَدْنَيْتُ مِنْهُ، فَمَسَحَ بِيَدِهِ وَجْهِي، فَإِذَا هُمْ كُلُّهُمْ] ذِئْبَةٌ إِلاَّ تِلْكَ اَلْخَصَائِصَ مِنَ اَلنَّاسِ نَفَراً يَسِيراً.» (حسن بن على، امام يازدهم عليه السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری عليه السلام، محقق و مصحح مدرسه امام مهدى عليه السلام، قم، مدرسة الإمام المهدي عجل الله تعالى فرجه الشريف، چاپ اول، 1409 ق، ص۶۰۶) (زُهری می‌گوید: در سرزمين عرفات جمعيّت بسياری حضور داشتند که امام سجّاد ـ ع ـ فرمودند: چقدر جمعيّت آمده است! عرض کردم چهارصد الی پانصد هزار می‌شود که همه با آمال و آرزو قصد خدا کردند و با ناله هایشان خدا را می‌خوانند. امام سجاد به زهری فرمود: ای زهری ناله‌‌ها زیاد ولی حاجی کم است. زهری گفت: به آن حضرت عرض کردم: این همه حاجی! آیا حاجی با این حال کم است؟! امام سجاد(علیه‌السلام) به زهری گفت: صورت خود را به من نزدیک کن. پس صورت خویش نزدیک آن حضرت (علیه‌السلام) برد. پس آن حضرت(علیه‌السلام) دستی بر چهره اش کشید و سپس فرمود: بنگر! پس به مردم نگاه کرد. زهری گوید: پس دیدم همه آن مردم بوزینه بودند به طوری که در میان آنان کم تر انسانی دیدم مگر در هر ده هزار یک نفر که انسان بود. سپس امام سجاد به من فرمود: نزدیک بیا ای زهری پس به آن حضرت(علیه‌السلام) نزدیک شدم. پس او دستش را بر صورتم کشید و سپس فرمود: بنگر! پس به مردم نگریستم. زهری گوید پس دیدم که آن مردم گرگ بودند مگر همان اندکی که انسان بودند.)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «كُلَّما ازدادَ العَبدُ إيمانا ازدادَ حُبّا للنِّساءِ.» (مغربى، ابو حنيفه، نعمان بن محمد تميمى‌، دعائم الاسلام، قم، مؤسسه آل البيت عليهم السلام‌، ۱۳۸۵ق، ج 2، ص 192) (هر چه ايمان بنده بيشتر شود، زن دوستى او فزون‌تر می‌گردد.)
حضرت صادق(علیه‌السلام): «لاَ خَيْرَ فِي مَنْ لاَ يُحِبُّ جَمْعَ اَلْمَالِ مِنْ حَلاَلٍ يَكُفُّ بِهِ وَجْهَهُ وَ يَقْضِي بِهِ دَيْنَهُ وَ يَصِلُ بِهِ
رَحِمَهُ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج ۵، ص ۷۲) (در كسى كه دوست نداشته باشد از راه حلال مال به دست آورد، تا به وسيله آن آبرويش را نگه دارد و بدهكاريش را بپردازد و صله رحم به جا آورد خيرى نيست.
«قُلْ إِنْ كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَاؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُو‌ها وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَ‌ها وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَ‌ها أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ؛ بگو: اگر پدرانتان و فرزندانتان و برادرانتان و همسرانتان و خویشانتان و اموالی که فراهم آورده اید و تجارتی که از بی رونقی و کسادی‌اش می‌ترسید و خانه‌هایی که به آن‌ها دل خوش کرده‌اید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راهش محبوب ترند، پس منتظر بمانید تا خدا فرمان عذابش را بیاورد؛ و خدا گروه فاسقان را هدایت نمی‌کند.» (التوبه، ۲۴)
«وَلَا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلَ‌ها آخَرَ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ لَهُ الْحُكْمُ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ و با خدا معبودی دیگر مخوان، جز او معبودی نیست، هر چیزی مگر ذات او هلاک شدنی است، فرمانروایی [بر همه جهان هستی] ویژه اوست، و فقط به سوی او بازگردانده می‌شوید.» (القصص، ۸۸)
«إِنَّهَ ذَا لَهُوَ الْقَصَصُ الْحَقُّ وَمَا مِنْ إِلَهٍ إِلَّا اللَّهُ وَإِنَّ اللَّهَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ؛ یقیناً این [واقعیاتی که بیان شد،] همان داستان راست و درست [مسیح] است؛ [و الوهیّت او یا فرزند خدا بودنش از پندارهای واهی و ادعاهای باطل نصاری است] و هیچ معبودی جز خدا نیست؛ و یقیناً خداست که توانای شکست ناپذیر و حکیم است.» (آل‌عمران، ۶۲)
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «مَنْ بَكَى عَلَى اَلْجَنَّهِ دَخَلَ اَلْجَنَّهَ وَ مَنْ بَكَى عَلَى اَلدُّنْيَا دَخَلَ اَلنَّارَ.» (راوندی کاشانی، فضل الله بن علی، النوادر للراوندی، قم، دارالکتاب، چاپ اول، ص 10) (هر كس براى رفتن به بهشت گريه كند، داخل بهشت مى‌شود و هر كس براى امور دنيا گريه كند، داخل دوزخ مى‌گردد.)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «مَن ماتَ و لَم يَغْزُ و لَم يُحدِّثْ بهِ نَفسَهُ ماتَ على شُعْبَةٍ مِن نِفاقٍ.» (مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دار ابن حزم، ۱۴۱۹ق، ج ۳، ص ۱۵۱۷) (كسى كه جهاد نكرده يا آرزوى جهاد نداشته باشد و بميرد، به نوعى نفاق مرده است.)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): مَن لَقِيَ اللّه َبغيرِ أثَرٍ مِن جِهادٍ لَقِيَ اللّه َو فيهِ ثُلْمَةٌ.» (متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، محقق بكری حيانی، صفوه السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰۱ق، ج۴، ص۲۸۱) (هر كس بدون آن كه نشانى از جهاد در خود داشته باشد، خدا را ديدار كند، هنگام ملاقات با او، در خود خللى يابد.)
«وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً…؛ و آن زمان را یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت: به یقین جانشینی در زمین قرار می‌دهم…» (البقره، ۳۰)
«وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ؛ و جن و انس را جز برای اینکه مرا بپرستند نیافریدیم.» (الذاریات، ۵۶)
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «إنَّه يَأتي المَلك إلى أهلِ الجَنّة بَعدَ أن يَستأذن فِي الدُّخولِ عَليهِم، فَإذا دَخَل ناوَلهم كِتاباً مِن عِندِ اللّهِ بَعدَ أن يسلّم عَليهِم مِنَ اللّهِ، فَإذا فِي الكتابِ لِكُلّ إنسان مُخاطَب به: مِن الحَیّ القَیّوم الّذی لایَموتُ إلی الحیّ القیّوم الّذی لایَموتُ. أمّا بعدُ، فإنّی أقولُ لِلشیء کُن فیَکون و قَد جعلتُکَ تَقولُ لِلشّیء کُن فیَکونُ.» (فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، علم الیقین، محقق محسن بیدارفر، قم، انتشارات بیدار، ۱۴۱۸ ق، چاپ اول، ج۲، ص۱۲۹۲) (ملکی در بهشت پس از اذن دخول سلام می‌کند بر بهشتیان و وارد می‌گردد و نامه‌ای به آن‌ها می‌دهد که در آن نامه خطاب به او شده از زنده‌ پایدار جاویدان به زنده‌ای پایدار و جاویدان، من آنطور هستم که به هرچه امر کنم همان می‌شود تو را نیز امروز چنین کردم که به هرچه امر کنی (باش) همان می‌شود.)
«عَيْنًا يَشْرَبُ بِ‌ها عِبَادُ اللَّهِ يُفَجِّرُونَ‌ها تَفْجِيرًا؛ آن جام از چشمه ای است که همواره بندگان خدا از آن می‌نوشند و آن را به دلخواهشان هرگونه که بخواهند جاری می‌نمایند.» (الانسان، ۶)
«مُتَّكِئِينَ عَلَيْ‌ها مُتَقَابِلِينَ يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ؛ در حالی که روبروی یکدیگر بر آن‌ها تکیه دارند. نوجوانانی همیشه نو جوان همواره [برای خدمت] پیرامونشان می‌گردند.» (الواقعه، ۱۶ و ۱۷)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «يَا عِبَادَ اَللَّهِ أَنْتُمْ كَالْمَرْضَى وَ رَبُّ اَلْعَالَمِينَ كَالطَّبِيبِ فَصَلاَحُ اَلْمَرْضَى بِمَا يَعْلَمُهُ اَلطَّبِيبُ وَ يُدَبِّرُهُ لاَ فِيمَا يَشْتَهِيهِ اَلْمَرِيضُ وَ يَقْتَرِحُهُ أَلاَ فَسَلِّمُوا اَللَّهَ أَمْرَهُ تَكُونُوا مِنَ اَلْفَائِزِينَ.» (ابن فهد حلی، احمد بن محمد، عده الداعی، مصحح احمد موحدی قمی، قم، دارالکتاب الاسلامی، ۱۴۰۷ق، ص۳۷) (اى بندگان خدا! شما همانند مريض هستيد و پروردگار عالمين همانند طبيب است و صلاح مريض در آن چيزى است كه طبيب آن را مى‌آموزاند و عاقبت انديشى مى‌كند، نه در اشتهاى مريض و خواسته‌هاى بى‌جايش، پس تسليم فرمان حق باشيد تا رستگار و پيروز گرديد.)
«وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ؛ وخدا [مصلحت شما را در همه امور] می‌داند و شما نمی دانید.» (البقره، ۲۱۶)
امام صادق(علیه‌السلام): «اَلْعُبُودِيَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُ‌ها اَلرُّبُوبِيَّةُ فَمَا فُقِدَ مِنَ اَلْعُبُودِيَّةِ وُجِدَ فِي اَلرُّبُوبِيَّةِ، وَ مَا خَفِيَ فِي اَلرُّبُوبِيَّةِ أُصِيبَ فِي اَلْعُبُودِيَّةِ.» (فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسير الصافی، تهران، مکتبه الصدر، ۱۴۱۵ق، ج ۴، ص ۳۶۵) (عبوديّت گوهرى است كه باطن آن ربوبيّت است؛ پس آنچه در عبوديت يافت نشود، در ربوبيّت يافت گردد و آنچه از ربوبيت مخفى بماند در عبوديّت به دست آيد.)
امام سجاد(علیه‌السلام): «لَمَّا اِشْتَدَّ اَلْأَمْرُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ نَظَرَ إِلَيْهِ مَنْ كَانَ مَعَهُ فَإِذَا هُوَ بِخِلاَفِهِمْ لِأَنَّهُمْ كُلَّمَا اِشْتَدَّ اَلْأَمْرُ تَغَيَّرَتْ أَلْوَانُهُمْ وَ اِرْتَعَدَتْ فَرَائِصُهُمْ وَ وَجَبَتْ قُلُوبُهُمْ وَ كَانَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ بَعْضُ مَنْ مَعَهُ مِنْ خَصَائِصِهِ تُشْرِقُ أَلْوَانُهُمْ وَ تَهْدَأُ جَوَارِحُهُمْ وَ تَسْكُنُ نُفُوسُهُمْ فَقَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ اُنْظُرُوا لاَ يُبَالِي بِالْمَوْتِ…» (ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ص۲۸۸) (در روز عاشورا) آنگاه كه كار بر امام حسين عليه السّلام دشوار گرديد، چون ياران آن حضرت نگاه بر چهره‌اش مى‌افكندند، بروشنى محسوس بود، بر خلاف ديگران كه رنگ پريده و مضطرب گشته و دندانشان ميلرزد و طپش قلبشان بيشتر شده و تغيير كرده، ايشان و چند تن از خواص با چهره و روئى درخشان و بدنى كاملا آرام و دلى مطمئنّ ‌(در صحنه) بودند، بعضى از آنان به بعض ديگر گفتند: بنگريد كه آنان چگونه از مرگ نمى‌هراسند!)
امام باقر(علیه‌السلام) در روایتی، از سخنان امام حسین(علیه‌السلام) دربارة یاران خویش می‌فرماید: «قَالَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ يُقْتَلَ إِنَّ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي يَا بُنَيَّ إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى اَلْعِرَاقِ … إِنَّكَ تُسْتَشْهَدُ بِ‌ها وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَهٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لاَ يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ اَلْحَدِيدِ.» (قطب الدين راوندى، سعيد بن هبة الله‌، الخرائج و الجرائح، محقق و مصحح مؤسسة الإمام المهدى عليه السلام‌، قم‌، مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف‌، 1409 ق‌، چاپ اول‌، ج‏2، ص 848) (امام حسین قبل از اینکه کشته شود به اصحاب خود ‎فرمود: پیغمبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به من فرمود: ای پسر عزیزم! تو به زودی به سوی عراق سوق داده خواهی شد… در آن زمین شهید خواهی شد و گروهی هم با تو شهید می‏‌شوند که درد نیزه و شمشیر را احساس نمی‌‏کنند.)
«وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ؛ و هرگز گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدند مرده‌اند، بلکه زنده‌اند و نزد پروردگارشان روزی داده می‌شوند.» (آل‌عمران، ۱۶۹)
«لَهُمْ فِي‌ها مَا يَشَاءُونَ خَالِدِينَ؛ در آنجا هر چه بخواهند در حالی که جاودانه اند برای آنان فراهم است.» (الفرقان، ۱۶)
«لَهُمْ فِي‌ها فَاكِهَةٌ وَلَهُمْ مَا يَدَّعُونَ؛ برای آنان در آنجا میوه ‌ها [ی عالی و مطبوع] و آنچه دلشان بخواهد فراهم است.» (یس، ۵۷)
«يُطَافُ عَلَيْهِمْ بِصِحَافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَأَكْوَابٍ وَفِي‌ها مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَتَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَأَنْتُمْ فِي‌ها خَالِدُونَ؛ ظرف‌هایی از طلا [که پر از طعام است] و جام‌هایی [زرین که پر از شراب طهور است] گرداگرد آنان می‌گردانند، و در آنجا آنچه دل‌‌ها می‌خواهد و چشم‌‌ها از آن لذّت می‌برد، آماده است، و شما [ای پرهیزکاران!] در آن جاودانه‌اید.» (الزخرف، ۷۱)
پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «مَن عَرَفَ نَفسَهُ فقَد عَرَفَ رَبَّهُ.» (منسوب به جعفر بن محمد، مصباح الشریعه، بیروت، مؤسسه الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰ق، ص۱۳) (هر كه خود را شناخت، پروردگارش را شناخت.)
«…إِنَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ مُحِيطٌ؛ …یقیناً او به همه چیز [با قدرت و دانش بی‌نهایتش] احاطه دارد.» (فصلت، ۵۴)
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ کانَ قَبْلَهُ وَ الْآخِرِ بِلَا آخِرٍ یکونُ بَعْدَهُ؛ حمد خدایی را که اول همه آثار هستی اوست و قبل از او اوّلی نبوده، و آخر است بی ‏آنکه پس از او آخری باشد.» (صحیفه سجادیه، دعای اول)
امام علی(علیه‌السلام): «داخِلٌ فِی الاَشیاء لا بِالمُمازَجَه وَ خارِجٌ عَن‌ها لا بِالمُباینه.» (مازندرانی، ملاصالح بن احمد، شرح اصول الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری، تعلیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامية للنشر و التوزیع، ۱۳۴۲، ج۳، ص۸۲) (خداوند داخل همه چیز است نه به آمیختگی و خارج از همه چیز است نه به جدایی.)
«وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِيمٌ؛ مالکیّتِ مشرق و مغرب فقط ویژه خداست؛ پس به هر کجا رو کنید آنجا روی خداست. یقیناً خدا بسیار عطا کننده و داناست.» (البقره، ۱۱۵)
«قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِي اللَّهِ شَكٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ…؛ پیامبرانشان گفتند: آیا در خدا که آفرینندۀ آسمان‌‌ها و زمین است، شکی هست؟…» (ابراهیم، ۱۰)
امیرمؤمنان(علیه‌السلام): «لَمْ أَكُ بِالَّذِي أَعْبُدُ مَنْ لَمْ أَرَهُ.» (مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد؛ مصحح مؤسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، قم، المؤتمر العالمی لألفية الشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق، ج۱، ص۲۲۴) (چنين نبوده‌ام كه پرستش كنم كسى را كه نديده باشم.)
«أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ؛ بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع می‌شود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد].» (الانفال، ۲۴)
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ إِنْ يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَ يَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ؛ [ای انسان!] آیا [به طور قطع و یقین] ندانسته‌ای که خدا آسمان‌‌ها و زمین را بر پایۀ درستی، راستی، نظم و حساب آفرید؟ اگر بخواهد شما را از میان می‌برد و خلقی جدید می‌آورد.» (ابراهیم، ۱۹)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «إذا قامَ العَبدُ في صَلاتِهِ ذُرَّ البِرُّ عَلى رَأسِهِ حَتّى يَركَعَ، فَإِذا رَكَعَ عَلَتهُ رَحمَهُ اللّهِ حَتّى يَسجُدَ و السَّاجِدُ يَسجُدُ عَلى قَدَمَيِ اللّهِ تَعالى، فَليَسأَل‌ و ليَرغَب.» (متقی هندی، علی بن حسام الدین، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، محقق بکری حيانی و صفوه السقا، بیروت، مؤسسه الرساله، ۱۴۰9ق، ج 7، ص 289) (آنگاه که بنده در نمازش برخیزد، نیکی بر سرش افشانده می‌شود تا به رکوع برود و چون به رکوع رفت، رحمت خدا او را احاطه می‌کند تا به سجده برود و سجده کننده بر روی پاهای خداوند افتاده است از این رو، باید از او بخواهد و به آنچه نزد او است، دل نبندد.)
«قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اَللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّه عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ حَدَّدْتَهُ فَقَالَ اَلرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اَللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۱۱۸) (مردى خدمت امام صادق عليه السلام عرض كرد: اللّه اكبر (خدا بزرگتر است) فرمود، خدا از چه بزرگتر است‌؟ عرض كرد: از همه چيز، فرمود: خدا را محدود ساختى، عرض كرد: پس چه بگويم‌؟ فرمود: بگو خدا بزرگتر از آنست كه وصف شود.)
حضرت علی(علیه‌السلام): «…إِلَهِي كَفَى لِي عِزّاً أَنْ أَكُونَ لَكَ عَبْداً وَ كَفَى بِي فَخْراً أَنْ تَكُونَ لِي رَبّاً.» (ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، مصحح علی اکبر غفاری، قم، جماعة المدرسين فی الحوزة العلمیة بقم. مؤسسة النشر الإسلامی، ۱۴۱۶ق، ج ۲، ص ۴۲۰) (خداى من! مرا همين عزت بس كه تو را بنده باشم و همين سربلندى‌ام بس كه تو پروردگار من باشى.)
«إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ؛ [پروردگارا!] تن‌ها تو را می‌پرستیم وتن‌ها از تو کمک می‌خواهیم.» (الفاتحه، ۵)
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَعَانِي جَمِيعِ مَا يَدْعُوكَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِكَ … لا فَرْقَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ‌ها إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُكَ وَ خَلْقُكَ؛ بارالها، به‌حقّ همۀ حقایقی که والیانِ اَمرَت تو را با آن می‌خوانند از تو درخواست می‌‌نمایم … هیچ فرقى بین تو و آن‌ها نیست مگر اینکه آنان بنده و مخلوق تو هستند.» (دعای امام زمان (علیه‌السلام) در ماه رجب)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «اَلْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ عَبْدٌ سَبْعَ سِنِينَ وَ وَزِيرٌ سَبْعَ سِنِينَ فَإِنْ رَضِيتَ أَخْلاَقَهُ لِإِحْدَى وَ عِشْرِينَ وَ إِلاَّ فَاضْرِبْ عَلَى جَنْبِهِ فَقَدْ أَعْذَرْتَ إِلَى اَللَّهِ تَعَالَى.» (طبرسی، حس بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، الشریف الرضی، ۱۳۷۰، ج۱، ص۲۲۲) (فرزند تا هفت سال ارباب است و هفت سال مثل بنده است (بايد تربيت شود) و هفت سال وزير است. پس اگر در بيست و يك سالگى از اخلاق او راضى بودى كه هيچ وگرنه به پهلويش بزن (او را به حال خود واگذار) كه نزد خداوند تعالى معذورى.)
«فَلَمَّا كَانَ فِي اَلسَّحَرِ اِرْتَحَلَ اَلْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَبَلَغَ ذَلِكَ اِبْنَ اَلْحَنَفِيَّةِ فَأَتَاهُ فَأَخَذَ زِمَامَ نَاقَتِهِ اَلَّتِي رَكِبَ‌ها فَقَالَ لَهُ يَا أَخِي أَلَمْ تَعِدْنِي اَلنَّظَرَ فِيمَا سَأَلْتُكَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا حَدَاكَ عَلَى اَلْخُرُوجِ عَاجِلاً فَقَالَ أَتَانِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بَعْدَ مَا فَارَقْتُكَ فَقَالَ يَا حُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ اُخْرُجْ فَإِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاكَ قَتِيلاً فَقَالَ لَهُ اِبْنُ اَلْحَنَفِيَّةِ «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّ اإِلَيْهِ راجِعُونَ» فَمَا مَعْنَى حَمْلِكَ هَؤُلاَءِ اَلنِّسَاءَ مَعَكَ وَ أَنْتَ تَخْرُجُ عَلَى مِثْلِ هَذِهِ اَلْحَالِ قَالَ فَقَالَ لَهُ قَدْ قَالَ لِي إِنَّ اَللَّهَ قَدْ شَاءَ أَنْ يَرَاهُنَّ سَبَايَا وَ سَلَّمَ عَلَيْهِ وَ مَضَى؛ خبر كوچ كردن حسين به محمّد بن حنفيّه رسيد، آمد و زمام شترى را كه حضرت سوار بر آن بود بگرفت و عرض كرد: برادر مگر وعده نفرمودى كه پيشنهاد مرا مورد توجّه قرار دهى‌؟ فرمود: چرا، عرض كرد: پس چرا باين شتاب بيرون ميروى‌؟ فرمود: پس از آنكه از تو جدا شدم رسول خدا صلّى‌اللّه‌عليه‌واله نزد من آمد و فرمود: حسين بيرون برو كه مشيّت خداوندى بر اين است كه تو را كشته به بيند، محمّد بن حنفيّه گفت: انّا اللّه و انّا اليه راجعون، حال كه تو با اين وضع بيرون ميروى پس همراه بردن اين زنان چه معنى دارد؟ فرمود: رسول خدا صلى‌اللّه‌عليه‌واله بمن فرمود: مشيّت خدا بر اين شده است كه آنان را نيز اسير و گرفتار به بيند اين بگفت و با محمّد خداحافظى فرموده و حركت كرد.» (ابن طاووس، علی بن موسی، اللهوف فی قتلى الطفوف، مترجم احمد فهری زنجانی، تهران، جهان، ۱۳۴۸، چاپ اول، ص۶۴)
«وَ اَسَئلهُ اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ لَكُمُ عِنْدَ اللهِ؛ و از او می‌خواهم که مرا برساند به مقام ستوده‌ای که برای شما نزد خداست.» (زیارت عاشورا)
«قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ؛ بگو: او خدای یکتاست.» (التوحید، ۱)
«اللَّهُ الصَّمَدُ؛ خدای بی‌نیاز [همه موجودات هستی که نیازمند و عین فقرند برای رفع نیازشان روی به او کنند و از حضرتش گدایی نمایند].» (التوحید، ۲)
«لَمْ يَلِدْ وَلَمْ يُولَدْ؛ نزاده، و زاییده نشده است.» (التوحید، ۳)
«وَلَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُوًا أَحَدٌ؛ و هیچ کس [در ذات و صفات] همانند و همتا و شبیه او نمی‌باشد.» (التوحید، ۴)
«سُئِلَ عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلتَّوْحِيدِ فَقَالَ إِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلِمَ أَنَّهُ يَكُونُ فِي آخِرِ اَلزَّمَانِ أَقْوَامٌ مُتَعَمِّقُونَ فَأَنْزَلَ اَللَّهُ تَعَالَى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» وَ اَلْآيَاتِ مِنْ سُورَةِ اَلْحَدِيدِ إِلَى قَوْلِهِ «وَ هُوَ عَلِيمٌ بِذ اتِ اَلصُّدُورِ» فَمَنْ رَامَ وَرَاءَ ذَلِكَ فَقَدْ هَلَكَ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج۱، ص۹۱) (از امام چهارم (علیه‌السّلام) راجع به توحيد پرسش شد، فرمود: خداى عز و جل دانست كه در آخر الزمان مردمى محقق و مو شكاف آيند از اين رو سوره «قُلْ‌ هُوَ اَللّهُ‌ أَحَدٌ» و آيات سورۀ حديد را كه آخرش «وَ هُوَ عَلِيمٌ‌ بِذاتِ‌ اَلصُّدُورِ» است نازل فرمود، پس هر كه براى خداشناسى غير از اين جويد هلاك است.)
«وَ اَسَئلهُ اَن يُبَلغَنيَ المَقامَ الَمحمودَ لَكُمُ عِنْدَ اللهِ؛ و از او می‌خواهم که مرا برساند به مقام ستوده‌ای که برای شما نزد خداست.» (زیارت عاشورا)
«أَنْ يَجْعَلَنِي مَعَكُمْ فِي الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ؛ اینکه مرا در دنیا و آخرت با شما قرار دهد.» (زیارت عاشورا)
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی‌گردیم.» (البقره، 156)
امام علی(علیه‌السلام): «لاَ خَيْرَ فِي قِرَاءَةٍ لَيْسَ فِي‌ها تَدَبُّرٌ.» (ابن بابویه، محمد بن علی، معانی الاخبار، قم، جامعه
مدرسین حوزه علمیه قم. دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱، ص۲۲۶) (قرائت قرآن كه در آن تدبّر صورت نگيرد، خيرى ندارد.)
امام صادق(علیه‌السلام): «إِنَّمَا اَلْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ بَنُو أَبٍ وَ أُمٍّ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۱۶۵) (اهل ايمان برادر يك ديگرند و فرزندان يك پدر و مادر باشند.)
«وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِي مَعَ إِمامٍ هُدىً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ؛ و روزی کند خون‌خواهی‌ام را به همراه امام هدایت‌گر آشکار و گویای به حق از خاندان شما.» (زیارت عاشورا)
«خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ؛ شما را از یک تن آفرید.» (الزمر، ۶)
امام علی(علیه‌السلام): «رَحِمَ الله اِمْرَءً اَعَدَّ لِنَفْسِه وَ اسْتَعَدَّ لِرَمْسِه وَ عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ.» (فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الوافی، اصفهان، مکتبة الإمام أميرالمؤمنين علی (عليه السلام) العامة، ۱۴۰۶، ج ۱، ص ۱۱۶) (خدا رحمت کند کسی را که برای خود توشه گرفته و برای قبرش آماده شده است و می‌داند از کجا آمده است و در کجا هست و به کجا می‌رود.)
«الرَّحْمَنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خَلَقَ الْإِنْسَانَ؛ [خدای] رحمان انسان را آفرید قرآن را تعلیم داد.» (الرحمن، ۳_۱)
«بِأَبِي‏ أَنْتُمْ‏ وَ أُمِّي وَ أَهْلِي وَ مَالِي وَ أُسْرَتِي؛ پدر و مادرم، اهل و عيالم، مال و ثروتم، قوم و قبيله و خاندانم همه و همه فدا شما.» (زیارت جامعه کبیره)
امام سجاد(علیه‌السلام): «وَ لَوْ لاَ مَا فِي اَلْأَرْضِ مِنَّا لَسَاخَتْ بِأَهْلِهَا.» (طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، محقق و مصحح محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضی، 1403 ق، چاپ اول، ج۲، ص۳۱۷) (و اگر حجت ما بر زمين نباشد اهلش را فرو برد.)
«لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛ که ما انسان را در نیکوترین نظم و اعتدال و ارزش آفریدیم.» (التین، ۴)
«ثمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ؛ آن گاه او را [به سبب گناهکاری] به [مرحله] پست ترینِ پَستان بازگرداندیم.» (التین، ۵)
«إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ؛ ما مملوک خداییم و یقیناً به سوی او بازمی‌گردیم.» (البقره،156)
یزید بن سلام، از پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) سؤال کرد: چرا دنيا را دنيا مى‌گويند؟ حضرت فرمودند: دنيا پست است و از آخرت نازل‌تر آفريده شده و اگر در عرض و مقارن آن مى‌بود اهل آن فانى نمى‌شدند همان طورى كه اهل آخرت فانى نمى‌گردند: «لِمَ سُمِّيَتِ اَلدُّنْيَا قَالَ لِأَنَّ اَلدُّنْيَا دَنِيَّةٌ خُلِقَتْ مِنْ دُونِ اَلْآخِرَةِ وَ لَوْ خُلِقَتْ مَعَ اَلْآخِرَةِ لَمْ يَفْنَ أَهْلُ‌ها كَمَا لاَ يَفْنَى أَهْلُ اَلْآخِرَةِ.» (مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، گردآورنده هدایت‌‌الله مسترحمی، علی‌‌اکبر غفاری، محمدباقر بهبودی و…، بیروت – لبنان، دار إحياء التراث العربی، ۱۴۰۳ق، ج۵۴، ص۳۵۶)
«وَ ما كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً؛ و ما بدون اینکه پیامبری را [برای هدایت و اتمام حجت به سوی مردم] بفرستیم، عذاب کننده [آنان] نبودیم.» (الاسراء، ١٥)
«تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ؛ فرشتگان و روح در روزی که مقدارش پنجاه هزار سال است به سوی او بالا می‌روند.» (المعارج، ۴)
امام صادق(علیه‌السلام): «فَإِنَّ لِلْقِيَامَةِ خَمْسِينَ مَوْقِفاً، كُلُّ مَوْقِفٍ مِثْلُ أَلْفِ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ.» (پس همانا در قيامت پنجاه توقفگاه است و هر توقفگاه مانند هزار سال از سال‌هايى كه به شمار مى‌آوريد است.) (طوسی، محمد بن حسن، الامالی، محققرقسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، قم، دارالثقافه، ۱۴۱۴ق، ص۳۶)
«…بَابٌ بَاطِنُهُ فِيهِ الرَّحْمَةُ وَظَاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذَابُ؛…که دارای دری است، درونش [که مؤمنان در آن درآیند] رحمت است و بیرونش که پیش روی منافقان قرار دارد عذاب است.» (الحدید، ۱۳)
«…وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ؛ و در دل هايمان نسبت به مؤمنان، خيانت و كينه قرار مده پروردگارا! يقيناً تو رئوف و مهربانى.» (الحشر، ۱۰)
امام صادق(علیه‌السلام): «… مَن ذَهَبَ يَرى أنَّ لَهُ علَى الآخَرِ فَضلاً فهُو مِن المُستَكبِرِينَ …» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ود۱۴۰۷ ق، چاپ چهارم، ج ۸، ص ۱۲۸) (هر كه بر اين باور باشد كه از ديگران برتر است، او در شمار مستكبران است.)
پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم): «لَوْ لَمْ تُذْنِبُوا لَخَشـیتُ عَلَیکمْ مَا هُوَ أَکبَرُ مِنْ ذَلِک الْعُجْب.» (مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، گردآورنده علی اکبر غفاری، هدایت الله مسترحمی و …، بیروت_لبنان، دار إحیاء التراث العربی، ۱۳۶۸، ج۶۹، ص۳۲۹) (اگر گناه نکنید بزرگتر از گناه بر شما می‌ترسم: و آن عجب (خود پسندی) است.)
«وَلَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَى كَمَا خَلَقْنَاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَتَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَمَا نَرَى مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ؛ و [لحظه ورود به جهان دیگر به آنان خطاب می‌شود:] همان گونه که شما را نخستین بار [در رحم مادر تن‌ها و دست خالی از همه چیز] آفریدیم، اکنون هم تن‌ها به نزد ما آمدید، و آنچه را در دنیا به شما داده بودیم پشت سر گذاشته و همه را از دست دادید، و شفیعانتان را که [در ربوبیّت و عبادت ما] شریک می‌پنداشتید، همراه شما نمی بینیم، یقیناً پیوندهای شما [با همه چیز] بریده، و آنچه را شریکان
خدا گمان می‌کردید از دستتان رفته و گم شده است.» (الانعام، ۹۶)
امام علی(علیه‌السلام): «رَحِمَ الله اِمْرَءً اَعَدَّ لِنَفْسِه وَ اسْتَعَدَّ لِرَمْسِه وَ عَلِمَ مِنْ اَیْنَ وَ فی اَیْنَ وَ اِلی اَیْنَ.» (فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، الوافی، اصفهان، مکتبة الإمام أميرالمؤمنين علی (عليه السلام) العامة، ۱۴۰۶، ج ۱، ص ۱۱۶) (خدا رحمت کند کسی را که برای خود توشه گرفته و برای قبرش آماده شده است و می‌داند از کجا آمده است و در کجا هست و به کجا می‌رود.)
امام علی(علیه‌السلام): اگر حتّى بند كفشِ آدمى او را سرخوش كند، مشمول آيه «تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ…» مى‌شود: «إنَّ الرَّجُلَ لَيُعجِبُهُ مِن شِراكِ نَعلِهِ أن يَكونَ أجوَدَ مِن شِراكِ صاحِبِهِ فَيَدخُلُ في قَولِهِ: «تِلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ …» (ابن طاووس، على بن موسى‌، سعد السعود فی النفوس منضود، قم، دارالذخائر، بی‌تا، چاپ اول، ص۸۸)
پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) می‌فرماید: «إنَّ اللّه َتباركَ و تعالى يُبغِضُ كلَّ عالِمٍ بالدُّنيا جاهِلٍ بالآخِرَةِ.» (متقی هندی، کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال، محقق بكری حيانی – صفوة السقا، بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۰۱ق، چاپ پنجم، ج۱۰، ص۱۸۸) (خداوند تبارك و تعالى از هر كس كه به دنيا عالِم و به آخرت جاهل باشد نفرت دارد.)
امام صادق(علیه‌السلام) در روایتی دربارۀ امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرماید: «إِنَّ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ خَرَجَ فِي ثِيَابٍ حِسَانٍ فَرَجَعَ مُسْرِعاً يَقُولُ يَا جَارِيَةُ رُدِّي عَلَيَّ ثِيَابِي فَقَدْ مَشَيْتُ فِي ثِيَابِي هَذِهِ فَكَأَنِّي لَسْتُ عَلِيَّ بْنَ اَلْحُسَيْنِ.» (طبرسی، حس بن فضل، مکارم الاخلاق، قم، الشریف الرضی، ۱۳۷۰، ج۱، ص۱۱۱) (حضرت زين العابدين(علیه‌السلام) با جامه‌اى نيكو و عالى از خانه بيرون شد و با عجله برگشت و فرمود: كنيزک! جامه (هميشگى و كهنه‌ام) را بياور كه با اين جامه كه راه رفتم، گويا على بن الحسين قبل نيستم.)
«سُئِلُ الامامُ الْحُسَيْنُ [عليه‌السلام] عَنِ الْأدَبِ فَقالَ: هُوَ أنْ تَخَرُجَ مِنْ بَيْتِكَ، فَلاتَلْقى أحَداً إلاّ رَأيْتَ لَهُ الْفَضْلَ عَلَيْكَ.» (الشریف، محمود، موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام، قم، منظمه الاوقاف و الامور الخیریه، دار الاسوه للطباعه و النشر، ۱۳۸۳، ص۷۵۰) (از امام حسين عليه‌السلام سؤال شد: ادب چيست؟ امام فرمود: ادب آن است كه از خانه خود كه بيرون مى روى، با هيچ كس بر خورد نكنى جز آنكه او را برتر و بهتر از خود ببينى.)
«يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلاَّ مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ؛ روزى كه هيچ مال و اولادى سود نمى‏دهد؛ مگر كسى كه دلى سالم [از رذايل وخبایث‏] به پيشگاه خدا بياورد.» (الشعراء، ۸۹ و ۸۸)
امام صادق(علیه‌السلام): «اَلْقَلْبُ اَلسَّلِيمُ اَلَّذِي يَلْقَى رَبَّهُ وَ لَيْسَ فِيهِ أَحَدٌ سِوَاهُ.» (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، گردآورنده علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۹ق، ج۲، ص۱۶) (دل سالم كسى دارد كه پروردگارش را ملاقات كند، در حالى كه جز خدا احدى در دلش نباشد.)

منابع

قرآن کریم
نهج البلاغه
صحیفه سجادیه
مفاتیح‌الجنان
تفسیر العیاشی
کنز العمّال فی سنن الاقوال و الافعال
غررالحکم و دررالکلم
النوادر للراوندی
مصباح الشریعه
اسرار الحکم
کلیات حدیث قدسی
دعائم الاسلام
التوحید
بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام
التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكری عليه السلام
الکافی
صحیح مسلم
علم الیقین
عده الداعی
تفسير الصافی
معانی الاخبار
الخرائج و الجرائح
تعلیق ابوالحسن شعرانی
الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد
الخصال
مکارم الاخلاق
اللهوف فی قتلى الطفوف
الوافی
الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)
محققرقسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة
مکتبة الإمام أميرالمؤمنين علی (عليه السلام) العامة
سعد السعود فی النفوس منضود
موسوعة كلمات الامام الحسين عليه السلام