آدما با نیتها و آرزوهای مختلف پا توی مشایه میزارن. یکی خونه میخواد، یکی ماشین، یکی بچه، یکی همسر، یکی بچه مریض داره و یکی یه خواسته دیگه، اما یه خواسته بین همهی زائرها مشترکه، و اون منجی خواهیه.
دعا برای فرج و ظهور .
درسته الویت همشون نیست، اما به هر حال بین آرزوهاشون، آرزوی ظهور هم وجود داشت.
بین زائرها با آقایی که از فردیس کرج پا به کانتر ما گذاشته بود مصاحبه کردم.
آقای کرجی که مرتضی عبدلی نام داشت. حرفهای خیلی زیبایی گفت.
به حرفهاش که دقیق شدم، دیدم حرف دل منم بوده.
ایشون گفتند وقتی ندای اناالمهدی از مکه بلند شد، همهی این جمعیت آماده باش هستن و زن و بچه و زندگیشون رو رها میکنن و خودشون رو به مکه و زیر پرچم حضرت میرسونن. تا حضرت بتونن انتقام خون جدبزرگوارشون رو بگیرن.
حرفهای آقای عبدلی، تلنگری بود . با خودم گفتم. چقدر برای شنیدن این ندا آمادهایم؟
طنابهای اسارت رو از دست و پامون باز کردیم؛ یا آمادگی باز کردن رو داریم تا به محض شنیدن ندای اناالمهدی، تمام وابستگیهامونو رها کنیم و خودمونو به چادر حضرت برسونیم؟
راهپیمایی اربعین تمرین و مانور قبل از ظهوره، اگه امروز بتونیم از تمام وابستگیهامون دل بکنیم و خودمون رو به این راه برسونیم. روز ظهور مطمئنا آمادگی بیشتری خواهیم داشت.