معرفی مراتب وجود انسان و کارکرد هر کدام از آنها
خودشناسی مهمترین، ضروریترین و سودمندترین دانش در زندگی ماست. همۀ انسانها بدون استثناء طالب خوشبختی، شادی، آرامش و کمال، آن هم به میزان و مدت نامحدود هستند، اما فقط کسانی به خوشبختی حقیقی و ماندگار میرسند که به خودشناسی رسیده باشند. میزان شادی، آرامش و سعادت حقیقی هرکس به میزان شناخت او از خود حقیقیاش و عمل بر طبق سعادت حقیقی خود بستگی دارد. به عبارت دیگر، هر قدر خودشناسی دقیقتر و عمیقتر باشد، خوشبختی هم بیشتر و ماندگارتر است. [1]
البته دقت کنید که خودشناسی حقیقی با آنچه که امروزه تحت عنوان خودشناسی در سایتها، کتابها و مجلات تبلیغ میشود، تفاوت دارد. خودشناسی به معنای شناختن استعدادهای ژنتیکی و ویژگیهای عاطفی و اخلاقی نیست. خودشناسی یعنی شناختن ابعاد و مراتب وجود انسان، جایگاه او در نظام هستی و هدفی که برایش به دنیا آمده است. منظور از هدف نیز اهدافی چون کسب دانش، موفقیت و ثروت و حتی خدمت به دیگران نیست؛ این اهداف اگرچه در جای خود مهماند، اما همگی بخشی از یک هدف بسیار والاترند که در جای خود به آن خواهیم پرداخت.
در این مقاله به معرفی ابعاد و مراتب وجود انسان بهعنوان بخش مهمی از دانش خودشناسی میپردازیم. شناخت مراتب وجود انسان اولین قدم برای حرکت به سوی کمال، شادی و آرامش است و کمک میکند تا فرق نیازهای حقیقی و نیازهای کاذب در وجود ما مشخص شود. با تفکیک مراتب وجود انسان از یکدیگر، کمال حقیقی بشر خودش را نشان میدهد و معلوم میشود که تلاشهای ما در زندگی به کدام سمت و سو باید باشد، تا به شادی و آرامشی پایدار و ابدی دست پیدا کنیم.
شناخت مراتب وجود انسان
بهطور کلی ابعاد یا مراتب وجود انسان دوتاست: مرتبۀ مادی یا جسم و مرتبۀ غیرمادی یا روح، که به آن نفس یا قلب نیز گفته میشود. حقیقت وجود ما و آنچه که اعمال، رفتار و نیات ما را شکل میدهد روح است، نه جسم. جسم یک موجود بیجان و همردیف سنگ و چوب است و اگر روح از آن جدا شود، نمیتواند هیچ کاری انجام دهد و این همان اتفاقی است که هنگام مرگ میافتد. پس درواقع میتوانیم بگوییم جسم هم یک مرتبه از روح است که به دلیل شباهت با جمادات، به آن مرتبۀ جمادی گفته میشود. سایر مراتب وجود انسان به ترتیب عبارتند از: مرتبۀ گیاهی، مرتبۀ حیوانی، مرتبۀ عقلی یا فرشتهای و مرتبۀ انسانی یا من حقیقی.
مرتبۀ جمادی
انسان در مرتبۀ جمادی نسبت به جمادات کشش دارد و اشیاء و جمادات را مبنا و معیار عزت، شرافت و موفقیت خود و دیگران قرار میدهد. مرتبۀ جمادی عشق به خانه، اتومبیل، ویلا، تلفن همراه، جواهرات و هر آنچه با اشیاء در ارتباط است را در برمیگیرد. تصمیمگیریها، انتخابها، ارتباطات، چینشهای فکری و حتی حب و بغضهای فرد در این مرتبه بر اساس ارزشها و کمالات جمادی است. افراد در این مرتبه معیار موفقیت و سعادت خود و دیگران را بر اساس مدل اتومبیل، وسعت خانه و امثال اینها میسنجند و اگر از چنین کمالاتی برخوردار باشند خود را موفق میدانند.
البته کمالات جمادی بد نیستند، بلکه در جای خود ارزشمند و مفیدند؛ اما از نظر ریاضیات خلقت، ارزش و قیمت این کمالات همردیف جمادات است و کمال انسانی محسوب نمیشوند.
مرتبۀ گیاهی
دستۀ دوم کمالات که از قوت، شرافت و نورانیت بالاتری برخوردارند، کمالات گیاهی یا نباتی نام دارند. شاخصۀ کمالات گیاهی رشد، تغذیه، تولید مثل، قدرت بدنی، زیبایی هیکل و اندام و … است، یعنی همان ویژگیهایی که گیاهان دارند. البته زیبایی در کل در دستۀ کمالات جمادی قرار میگیرد، اما هنگامی که با لطافت ترکیب شود، معمولاً در دستۀ کمالات گیاهی شمرده میشود؛ مانند گلهای طبیعی.
قیمت افراد در بخش گیاهی وابسته به قدرت بدنی، میزان فرزندآوری و تولیدمثل و لذتهای مربوط به طعم و مزه و سفرههای رنگارنگ و امثال اینهاست. به این معنا که هر چقدر فرد از نظر این کمالات داراتر باشد، خودش را بالاتر و قیمتیتر از دیگران میداند. مرتبۀ گیاهی ما را همردیف گیاهان قرار میدهد. در واقع ما بهعلت داشتن این ویژگیها گیاه هستیم، نه انسان.
مرتبۀ حیوانی
دستۀ سوم از مراتب وجود انسان که فوقالعاده نورانی، باارزش، مقدس و قدرتمند هستند، کمالات حیوانی نام دارند. جنسیت، گرایش به جنس مخالف، ازدواج، تمامی عشقها و عواطف زمینی، تعهدات و مسئولیتهای اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، تشکیل حکومت، زندگی اجتماعی، سلسله مراتب اجتماعی یا مقام، حیا، غیرت ناموسی، وفاداری، امانتداری و امثال اینها همگی از دستۀ کمالات حیوانی به حساب میآیند و بخشی از شأن حیوانی ما هستند. حتی خدمت به همنوع و غیر همنوع نیز در دستۀ کمالات حیوانی است نه کمالات انسانی و اتفاقاً حیوانات از نظر این کمالات از بسیاری از انسانها برترند؛ زیرا کمکهای خود را بدون منت گزاردن و چشمداشت انجام میدهند.
مرتبۀ عقلی
دستۀ چهارم از مراتب وجود انسان مربوط به شأن عقلی یا فرشتهای انسان است. کمالات فرشتهای قویتر، شریفتر و نورانیتر از کمالات پیشین هستند. ما در شأن عقلانی یا فرشتهای خود با فرشتهها برابر هستیم؛ زیرا فرشتگان هم عقل دارند و از عقل محض آفریده شدهاند. شأن عقلانی ما به دنبال کسب دانش و تصرف در طبیعت است؛ یعنی همان نقشی که فرشتگان بر عهده دارند. فرشته در زبان عربی «مَلِک» نامیده دارد؛ چون دارای مالکیت و قدرت است.
تمام کارها در نظام فیزیکی توسط فرشتهها انجام میگیرد. به عنوان مثال مراحل تشکیل یک جنین از حرکت یک اسپرم و تشکیل سلول تخم گرفته تا تقسیمات سلولی، اندامزایی، تشکیل یک بدن کامل، تحویل آن به خارج از رحم و مدیریتهای بعد از آن همگی کار فرشتگان است و یا بافت تار و پود یک میوه، رنگآمیزی آن و دادن طعم، بو و مزه به میوه تماماً توسط فرشتگان انجام میشود. تمام تحولاتی که در نظام فیزیکی اتفاق میافتد، مانند قانون اول نیوتن، قانون لختی یا اینرسی و… به وسیلۀ فرشتگان و قوای فوق طبیعت، اتفاق میافتد؛ چون اساساً ماده خودش صاحب این نیرو نیست و قوای دیگر یعنی قوای فوق طبیعت در حال اداره کردن آن هستند.
انسان در بخش دانش به فرشتگان شباهت دارد. یعنی با کسب علم، مانند فرشتگان در طبیعت قدرت و تصرف ایجاد میکند.
مرتبۀ فوقعقل یا انسانی
همانطور که دیدیم، چهار بخش اول به هیچ عنوان ملاک انسانی ندارند و ما با هیچکدام از آنها نمیتوانیم قیمت انسان را بسنجیم. مثلاً نمیتوانیم بگوییم هرکس ثروتمندتر یا زیباتر باشد، انسانتر است؛ یا هرکس جایگاه اجتماعی یا مدرک تحصیلی بالاتری داشته باشد، انسانتر است. هرچند همۀ این کمالات ارزشمندند، اما هیچکدام کمال انسانی نیستند. کمالات انسانی مربوط به مرتبۀ پنجم وجود انسان یعنی مرتبۀ فوق عقل یا فوق تجرد است. به آن فوق عقل گفته میشود چون مرتبهای بالاتر از عقل است و به آن فوق تجرد گفته میشود، چون از مقام فرشتگان که مقام تجرد است، بالاتر است.
بعد فوق عقل ما همۀ چارچوبهای عقلانی را میشکند و با هیچ محدودیتی سازگار نمیشود. در اصل ریشۀ بینهایتطلبی و تنوعطلبی ما در عرصههای مختلف به همین بعد برمیگردد. ما در بعد فوق عقل همۀ کمالات از جمله زیبایی، علم، قدرت، ثروت، محبوبیت و خلاصه همهچیز را بهصورت جاودانه و بینهایت میخواهیم و دوست نداریم هیچ عاملی سد راهمان شود.
دربارۀ ویژگیهای این مرتبه از وجود، که مهمترین و اصلیترین مرتبۀ وجود انسان است، در مقاله بعدی بیشتر گفتگو میکنیم.
[1] محمد شجاعی، ضرورت خودشناسی و مطالعات انسانی، انتشارات محیی، 1396