1. خانه
  2. امام مهدی از تولد تا ظهور در تورق تاریخ
  3. صلح امام حسن (علیه السلام)؛ مقدمه ای بر قیام عاشورا

صلح امام حسن (علیه السلام)؛ مقدمه ای بر قیام عاشورا

صلح امام حسن (علیه السلام) آشکار کننده نفاق و حقیقت وجود بنی امیه

امام حسن (علیه السلام) اولین فرزند امام علی و حضرت فاطمه (علیهم السلام) و بزرگترین نوه پیامبر خدا (صلی الله علیه و اله) هستند که در پانزدهم ماه رمضان سال سوم هجری در مدینه چشم به جهان گشودند. مدت هفت سال از زندگی امام حسن (علیه السلام) با دوران زندگی رسول خدا (صلی الله علیه و اله) همزمان بود. ایشان فرزند و پرورش یافته خانواده بابرکتی بودند که آیات اطعام از سوره انسان، آیه مودت و آیه تطهیر در شأن آنها نازل شد. علاوه بر این یکی از اصحاب کسا هستند که شیعیان بر اساس آیات قرآن ایشان را معصوم می دانند. مانند سایر اهل بیت امام حسن (علیه السلام) از فضائل و ویژگی های برجسته ای برخوردار بودند. ایشان 25 بار با پای پیاده به حج رفتند و نامیده شدنشان به عنوان «کریم اهل بیت» نیز بی دلیل نیست؛ زیرا دو بار کل دارایی خود را در راه خدا بخشیده و سه بار هم نیمی از اموالشان را به نیازمندان دادند.

امام حسن (علیه السلام) پیش از رسیدن به امامت همواره در رکاب و گوش به فرمان متخصص معصوم زمان خود یعنی امیرالمومنین (علیه السلام) بودند. ایشان به هنگام شورش های شکل گرفته توسط مردم در اواخر خلافت عثمان، به فرمان امام خود یعنی حضرت علی (علیه السلام) به محافظت از خانه عثمان پرداخته و در دوره خلافت حضرت علی (علیه السلام) به همراه ایشان به کوفه نقل مکان کردند. امام حسن (علیه السلام) در دوره خلافت حضرت علی (علیه السلام) از فرماندهان سپاه حضرت در جنگ های جمل و صفین بودند.

دوران سوم امامت حدوداً نه ماه پس از  به خلافت رسیدن امام حسن (علیه‌السلام) و همزمان با صلح امام حسن مجتبی آغاز شد. پس از شهادت امیرالمومنین (علیه السلام) در 21 ماه رمضان سال 40 هجری امام حسن (علیه السلام) به امامت رسیده و در همان ابتدای کار بیش از چهل هزار نفر برای خلافت با ایشان بیعت کردند. معاویه که حاضر به بیعت با امام حسن (علیه السلام) نبود، با لشکری از شام به سمت عراق حرکت کرد. امام حسن (علیه السلام) نیز سپاهی را به فرماندهی عبیدالله بن عباس به سمت معاویه فرستاده و خود به همراه باقی سپاهیان به ساباط رفتند. در شرایطی که معاویه با دسیسه های خود در حال برقرار کردن زمینه‎های صلح بود، امام با مورد سوء قصد گرفتن توسط یکی از خوارج زخمی شده و برای مداوا به مدائن منتقل شدند. در این شرایط عده ای از سران کوفه با نوشتن نامه به معاویه و قول تحویل دادن یا به قتل رساندن امام مجتبی، دوستی خود را به او نشان دادند. معاویه هم که در این مدت با وعده ها و شایعات خود زمینه فروپاشی سپاه امام را فراهم کرده بود، با فرستادن پیشنهاد صلح و نامه های سران کوفه به امام ایشان را مجبور به پذیرفتن صلح کرد. صلحی که اگرچه در ظاهر به سود معاویه بود و امام حسن (علیه السلام) را حتی از سوی نزدیک ترین یارانشان تحت فشار قرار می داد؛ اما از سوی امام به گونه ای هوشمندانه طراحی شده بود که در نهایت ماهیت فاسد و حقیقی بنی امیه را به ترتیبی که در ادامه به آن اشاره می کنیم، برملا می کرد.

امام حسن (علیه السلام) پس از پذیرفتن آتش بس با معاویه کوفه را ترک کرده و به مدینه می روند؛ البته توطئه های بنی امیه به این مقطع ختم نشده و تا به شهادت رساندن امام ادامه می یابد. معاویه ای که به هیچ یک از شروط صلح نامه پایبند نبوده، زمانی که علی رغم مفاد صلح نامه تصمیم به گرفتن بیعت برای فرزندش یزید می کند، با دادن صد هزار درهم جعده همسر امام حسن (علیه السلام) را تطمیع کرده و از او می خواهد تا امام را مسموم کرده و به شهادت برساند. به این ترتیب امام حسن (علیه السلام) پس از ده سال امامت در سال 50 هجری به شهادت رسیده و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شدند. مجموعه روایات و احادیث نقل شده از ایشان در کتابی به نام مسند امام حسن مجتبی (علیه السلام) گردآوری شده.

 

صلح امام حسن آغاز دورانی نو در تاریخ اسلام

پس از پایان دوره ۲۵ ساله صبر امام علی در مقابل غصب خلافت و دوران حدوداً ۵ ساله حکومت متخصص معصوم بر مردم، با دوران جدیدی از امامت ائمه مواجه هستیم. دورانی که با صلح امام حسن (علیه السلام) در سال 41 هجری آغاز شده و تا قیام عاشورا در سال 61 هجری ادامه دارد. دوره امامت حسنین (علیهم السلام) که هرچند به لحاظ ویژگی ها و فضائل در اوج مقام و مرتبه هستند، یعنی فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) محسوب می شوند و در موقعیت های مختلف مورد توجه ایشان بوده اند، مادری همچون فاطمه (سلام الله علیها) سیده زنان عالم دارند و از پدری همچو علی (علیه السلام) وصی رسول خدا متولد شده اند، اما به دلیل حاکمیت طاغوت و اقدامات ائمه جور، در اوج مظلومیت برای احیای سنت های رسول خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) و بازپس گیری حاکمیت اسلامی در تلاشند.

اغلب ما این دوران را از طریق واقعه عاشورا می شناسیم و از دوران خلافت نه ساله امام حسن (علیه السلام) شناخت زیادی نداریم. در صورتی که صلح امام حسن (علیه السلام) مقدمه ساز و فراهم کننده زمینه برای قیام عاشورا و احیای دوباره اسلام است. به عبارت دیگر به همان میزان که قیام عاشورا در اصلاح امت رسول الله (صلی الله علیه وآله و سلم) مؤثر بوده و در معرفی چهره واقعی حکومت جور مهم است، صلح امام حسن (علیه السلام) و اقدامات ایشان در مدت امامت نه ساله ای که داشتند، مهم است.

امام حسن (علیه السلام) وارث حکومتی شدند که بیش از پیش در حال فاصله گرفتن از معیارهای حکومت علوی و نبوی بود. ایشان با مردمی مواجه بودند، که نه تنها ارزش حاکمیت معصوم را درک نمی کردند؛ بلکه در این مدت به دلیل سستی و کاهلی در اجرای اوامر معصوم، در موقعیت های مختلف مورد عتاب و سرزنش امیرالمومنین (علیه السلام) قرار گرفته بودند؛ آزمون امام داری را به درستی پشت سر نگذاشته و علاوه بر این در معرض هجمه ها، تردیدافکنی ها و شایعات خاندان اموی بودند. در چنین شرایطی امام حسن (علیه السلام) در اقدامی هوشمندانه اقدام به قبول قرار داد صلح با معاویه کرده و با این عمل جامعه اسلامی را از نابودی نجات داد و افراد پرورش یافته در مکتب اسلام را حفظ می کنند.

 

بررسی تاریخی صلح امام حسن (علیه السلام)

صلح امام حسن (علیه السلام) یک معاهده قوی و محکم از سوی امام بوده و بسیار هوشمندانه بسته شد. پس از پایان جنگ صفین و تحمیل حکمیت بر امیرالمومنین (علیه السلام) ایشان تصمیم به پایان دادن به جنجال نهروان و بازگشت به شام برای مبارزه با معاویه گرفتند. به همین دلیل هم نیروهای خود را در اردوگاهی در منطقه نُخَیله در خارج از کوفه نگه داشته و برای چند روزی به کوفه برگشتند که در همین مدت کوتاه به شهادت رسیدند.[1] به این ترتیب امام حسن (علیه السلام) در زمان رسیدن به خلافت با لشکری آماده و دشمنی مشخص مواجه بودند و بنابراین تردیدی برای جنگ با معاویه و اجرا کردن تصمیم امیرالمومنین (علیه السلام) نداشتند.[2]

اما در مدت شش ماهۀ بیعت گرفتن و لشکرکشی برای مقابله با معاویه با اتفاقاتی رو به رو شدند که از مهمترین آن ها می توان به تبليغات سوء دشمن اشاره کرد؛ یعنی معاویه با فرستادن افرادی در میان سپاه امام حسن (علیه السلام) اقدام به ایجاد شبهه و تردید کرده و با پول اقدام به خریدن و تطمیع افراد می کرد؛ با دادن وعده مقام و خویشاوند شدن با استانداران، افراد حکومت و فرماندهان سپاه امام را فریب داده و حتی در مواردی اقدام به تهدید می کرد.[3] به این ترتیب امام حسن (علیه السلام) با سپاهی بی فرمانده رو به رو شدند و پس از شش ماه پذیرفتند که با شرایطی جنگ را ترک کنند. معاویه هم که تنها به دنبال گرفتن حکومت بود، حاضر به پذیرفتن تمام شروط امام شد.

امام در این صلح نامه که شامل موارد مفصلی بود، بر عدم استفاده معاویه از لفظ امیرالمومنین (علیه السلام) که مخصوص خلیفه پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) است، تأکید کردند. با صراحت گفتند که معاویه حق تعرض به جان شیعیان را ندارد؛ حق ندارد حکومت را موروثی دانسته و کسی را به جانشینی خود انتخاب کند؛ پس از معاویه حکومت متعلق به امام حسن و در صورت نبود او متعلق به امام حسین است[4] و بندهای دیگری که به آنها خواهیم پرداخت.

در واقع صلح امام حسن (علیه السلام) آتش بسی میان امام و معاویه بود که در سایه آن معاویه در تاریخ رسوا شد. از این طریق امام حسن (علیه السلام) با وجود کمبود یاران باوفا و حقیقی همچنان به صورت مقتدرترین دشمن معاویه باقی ماندند؛ تشکیلات مخفی تشیع را به صورتی که در ادامه به آن خواهیم پرداخت، پایه ریزی کردند و زمینه های لازم برای از بین بردن حکومت فاسد بنی امیه را ایجاد نموده و ارتباط نسل های آینده را با مکتب اسلام حفظ کردند.[5]

 

مفاد صلح نامه امام حسن (علیه السلام) و معاویه                  

شیخ مفید از قرارداد صلح امام حسن (علیه السلام) با تعبیر «هُدنَة» یاد کرده است که معنای آن آتش بس موقت است و در منابع مختلف اختلافات مهمی دارد. معتبرترین گزارش از قرارداد صلح امام حسن و معاویه مربوط به کتاب الغتوح نوشتۀ ابن اعثم کوفی است.

بر اساس این گزارش امام حسن عبدالله بن نوفل بن حارث را برای مذاکره صلح با این پیام نزد معاویه فرستاد که شیعیان علی در امنیت باشند و آزاری نبینند. عبدالله از نزد خود شروطی را بر این شرط افزود. کعت.یه با همۀ آنها موافقت کرده و کاغذ سفیدی را امضا کرد و به عبدالله بن نوفل داد تا امام هر شرطی که خواست در آن بنویسد. امام حسن (علیه السلام) با شرایطی که عبدالله مطرح کرده بود مخالفت کرد و شروط دیگری را در کاغذ صلح نامه نگاشت که هیچ یک مالی نبودند. این شروط چنین بود:

1.معاویه باید سبِّ امیرالمؤمنین و نفرین کردن او را در قنوت نمازها کنار بگذارد.

2.معاویه امنیت شیعیان امیرالمؤمنین را تضمین کند و قصد سوئی به هیچکدامشان نداشته باشد.

3.معاویه حقوق شیعیان امیرالمؤمنین را تضمین کند.

4.کسی را ولیعهد و جانشین خود نکند و انتخاب خلیفه را به شورای مسلمین واگذارد. از همین شرط امام می توان نتیجه گرفت که این معاهده میان امام ومعاویه صلحی پایدار نبوده؛ بلکه  آتش بسی موقت تا زمان حیات معاویه بوده است.

5.همه مردم هر جا هستند در امنیت باشند

6.شیعیان و اصحاب علی(علیه السلام) بر جان و مال خود و خانواده خود ایمن باشند.

7.معاویه علیه حسن و برادرش حسین و سایر اهل بیت هیچ دسیسه‌ای به کار نبرد و به آنان آزاری نرساند.

8.معاویه باید به کتاب خدا و سنت رسول الله و سیره خلفای راشدین (صالحین) عمل کند.

9.معاویه حق ندارد کسی رابه عنوان جانشین پس از خودش معرفی کند و انتخاب خلیفه باید توسط شورایی از مسلمانان باشد.

بدین ترتیب در این صلح‌نامه امام معاویه را از انتخاب جانشین و ایجاد خلافت موروثی بر حذر داشته بود و امنیت شیعیان علی(ع) و مردم عراق را تضمین ‌کرد. قرارداد صلح در ناحیه مَسکِن و با حضور گروهی عظیم از مردم شام امضا و اجرا شد.

 

 

تغییر شکل مبارزاتی ائمه پس از صلح امام حسن (علیه السلام)

پس از صلح امام حسن (علیه السلام) در سال 41 هجری، ایشان مبارزات خود را با حکومت بنی امیه به شیوه دیگری دنبال کرده و صحنه مبارزه حق و باطل را از مبارزه آشکار به مبارزه پنهانی تغییر دادند.[6] معاویه نه تنها به اعمال قدرت سیاسی می پرداخت، بلکه با اعمال قدرت فکری و فرهنگی اقدام به بدنام کردن چهره های برجسته اسلام کرده و مانع نزدیک شدن مردم به آنها می شد. بنابراین، مبارزه امام حسن (علیه السلام) با شخص معاویه به عنوان یک فرد نبود؛ بلکه مبارزه با یک جریان فکری و فرهنگی بود که البته درصورت لزوم ابعاد نظامی را هم دربرمیگرفت. این مبارزه در حقیقت برای مقابله با راه معاویه و همچنین شرک خفی طراحی شده بود.[7]

امام حسن (علیه السلام) در این دوران ملاک حرکت خود را هدف اصلی تمام انبیا و اولیای الهی یعنی تلاش برای برقراری حکومت حقیقی اسلام قرار داده و برای احیای دوباره این حکومت به طور مخفیانه اقدام به ایجاد تشکیلات شیعه و تربیت و حفظ افراد صالح و سربازانی انقلابی کردند. سربازانی که هم خط نفاق اموی را برملا کرده و زمینه فکری لازم برای قیام احتمالی جبهه حق را در جامعه ایجاد کنند و هم امام حسین (علیه السلام) را در پیشرفت اهدافشان یاری کرده و کار او را به سرانجام برسانند؛ درواقع فعالیت های تبلیغی حسنین (علیهم السلام) در این دوران به دو صورت انجام می گرفت:

  • بیان حقایق اسلام، پرده برداشتن از تحریفات و انحرافات دستگاه اموی و تبیین خط فکری و ایدئولوژی اسلامی توسط خود حسنین (علیهم السلام)
  • فریادها و اقدام های پرخروشی که توسط افرادی چون حجرها، رشیدها و عمرو بن حمق ها صورت گرفته و نه تنها ماهیت حقیقی دستگاه اموی را افشا می کرد، بلکه ذهن جامعه را برای پذیرش حرکت های جهادی آماده می کرد.[8]

به این ترتیب امام حسن (علیه السلام) با تغییر شیوه مبارزه از مبارزه علنی به مخفیانه، حاضر شدند تا نام، وجهه و محبوبیت خود را حتی در میان نزدیک ترین یارانشان از دست داده و فدای مصلحت واقعی اسلام کنند و برای حفظ اسلام[9] و بهره مندی نهایی افراد جامعه از متخصص معصوم مورد هجمه و حمله دوست و دشمن قرار بگیرند.

 

علت ترجیح صلح بر جنگ

شاید برای بسیاری از ما این سؤال پیش بیاید که علت صلح امام حسن (علیه السلام) و ترجیح آتش بس بر جنگ چه بود؟ چرا امام حسین (علیه السلام) قیام کردند و امام حسن (علیه السلام) از جنگ کناره گیری نمودند؟ علت پذیرش حاکمیت جور در زمان امام حسن (علیه السلام) و قیام علیه آن در زمان امام حسین (علیه السلام) چیست؟

برای پاسخ به این سؤالات نیاز داریم تا به بررسی تفاوت شرایط زمانی و موقعیتی امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) بپردازیم.

  • باتوجه به اتفاقات رقم خورده در ابتدای خلافت امام حسن (علیه السلام) و پراکندگی سپاهی ایشان، امام حسن (علیه السلام) به این اطمینان رسیده بودند که جنگ با معاویه با شکست مواجه خواهد شد و چنین اقدامی نه تنها به سود اسلام نبود، بلکه به نابودی کامل اسلام و از دست دادن تمام یاران باوفای امیرالمومنین (علیه السلام) که در مدت این سال ها پرورش یافته بودند، می انجامید.[10]
  • هرگونه اقدام تند نظامی احتیاج به زمینه سازی فکری، فرهنگی و اجتماعی دارد. بدون آماده سازی قبلی و ایجاد تشکیلات، حتی کشته شدن امام حسن (علیه السلام) در جنگ هم، هرگز مانند قیام عاشورا بازتابی تاریخی و احیا کننده نداشته و در حد قتل خلیفه ای به دست یکی از مخالفان خود باقی می ماند؛ به این معنی که امام به همراه اصحاب خود به شهادت می رسیدند و تشکیلاتی که پس از شهادتشان برملا کننده حقیقت بنی امیه باشد، وجود نداشت؛ به این ترتیب معاویه به عنوان رهبر حکومت طاغوت به دور از حضور متخصص معصوم به تغییر و تحریف اسلام می پرداخت و هیچ نیرویی نیز جلودارش نبود.[11]

در حالی که در زمان امام حسین (علیه السلام) شرایط به گونه ای دیگر بود. حسنین (علیهم السلام) بیست سال بر روی تشکیلات مخفی شیعی در کوفه، مدینه، یمن و حتی خراسان کار کرده و زمینه را برای چنین قیامی از سوی امام حسین (علیه السلام) که به منزله ضربه نهایی به بنی امیه بود، فراهم کرده بودند؛ به عبارت دیگر دوران سوم امامت دوران آماده سازی جامعه برای پذیرش قیام امام حسین (علیه السلام) و ضربه نهایی متخصص معصوم به حاکمیت طاغوتی بنی امیه بود. در این مدت حسنین (علیهم السلام) به مدت ده سال در کنار یکدیگر و پس از شهادت امام حسن (علیه السلام) نیز امام حسین (علیه السلام) به تنهایی برای آماده سازی جامعه در این زمینه تلاش کردند.[12]

  • جبهه مقابل امام حسن (علیه السلام)، جبهه نفاق است. امام حسن (علیه السلام) با معاویه ای روبه رو بودند که خود را در ظاهر مسلمان و کاتب وحی می دانست، صحابی ای که پیامبر (صلی الله علیه وآله و سلم) را دیده، اما درواقع کمر به نابودی اسلام بسته است. فردی ست که خوی کاخ نشینی داشته، اسلام را مانعی برای خوش گذرانی ها و دنیاگرایی های خود می بیند و برای رسیدن به اهدافش اقدام به تغییر قرآن و تحریف اسلام می کند. در چنین شرایطی صلح امام حسن (علیه السلام) میدانی برای بروز نفاق بنی امیه، پرده برداری از چهره واقعی معاویه و نمایش عدم پایبندی او به مواد صلح نامه را فراهم کرد. امام نیز از این فرصت ایجاد شده استفاده کرده و به تبیین اسلام حقیقی پرداختند.[13] به همین دلیل هم کوفه به خوبی با چهره معاویه آشنا شده و به مرکزی برای شورش ها علیه خاندان اموی تبدیل شد، اما با مرگ معاویه در سال ۶۰ هجری، شرایط به گونه ای دیگر پیش رفت. امام حسین (علیه السلام) که تا قبل از مرگ معاویه رویه امام حسن (علیه السلام) را دنبال می کردند، با شرایط جدیدی رو به رو شدند. جبهه مقابل امام یعنی یزید، علناً اقدام به فساد و ضدیت با اصول و ارزش های اسلام کرده و زمینه قیام سیدالشهدا (علیه السلام) را فراهم کرد.[14]
  • امام حسین (علیه السلام) با فردی مانند یزید رو به رو بودند که به قدری فاسد، خوش گذران و لاابالی بود که به هیچ صورتی نمیشد با خلافت او صلح کرده و کنار آمد؛ پس در واقع قیام امام حسین (علیه السلام) که باعث احیای دین اسلام و برملا شدن چهره فاسد بنی امیه شد، اگر در زمان امام حسن (علیه السلام) صورت می گرفت، اسلام را به کلی نابود می کرد. معصوم با نزدیک بودن به صفت رحمانیت و رحیمیت به گونه ای عمل می کند که در نهایت به سود همه انسان هاست، از این رو امام حسن (علیه السلام) آتش بس را می پذیرند تا برای مقابله با حکومت معاویه خود را تجهیز کرده و افراد قدرتمندی تربیت کنند. همچنین با فراهم کردن میدانی برای حضور معاویه، زمینه برملا شدن چهره واقعی خاندان اموی را فراهم کرده و برای باز پس گرفتن حکومت اسلامی به صورت مخفیانه و تشکیلاتی مبارزه می کنند.

 

  قیام امام حسین، ثمره صلح امام حسن (علیه السلام)

دوران سوم امامت با فراهم شدن شرایط از طریق صلح امام حسن (علیه السلام) و آماده سازی جامعه برای قیام علیه حکومت طاغوت در سال 61 هجری به ثمر رسید. امام حسین (علیه السلام) که در مدت زیادی از امامت خود به تقویت تشکیلات مخفی شیعه پرداخته بودند، با روی کار آمدن یزید عرصه را برای مبارزه آشکار با او مناسب دیده و به عنوان یک امرکننده به معروف و نهی کننده از منکر در برابر حکومت ظالم و فاسد یزید قیام کرده و به احیای سنت های رسول الله و امیرالمومنین (علیهم السلام) و اصلاح امت جدشان پرداختند.[15] امام که از سوی یزید برای بیعت کردن در فشار بودند، در گفتاری تاریخی فرمودند که «مثل منی هرگز با مثل یزید بیعت نمی کند»[16] و به این ترتیب بین حکومت حق و حکومت جور خط مشخصی ایجاد کرده و با فراهم شدن شرایط، مبارزۀ آشکاری با بنی امیه را به نمایش گذاشتند. مبارزه ای که اگرچه در نهایت به شهادت امام و اسارت خانواده ایشان منتهی شد، اما فریاد تنفر امام معصوم از حکومت طاغوت را در تاریخ ثبت کرد و به ارزش های اسلام نبوی و علوی جان تازه ای بخشید.

به این ترتیب دوران سوم امامت که از صلح امام حسن در سال 41 هجری آغاز و به قیام سیدالشهداء در سال 61 هجری ختم شده بود، با فداکاری حسنین (علیهم السلام) نقش خود را در حفظ و بقای اسلام و زمینه سازی برای برقراری حکومت اسلامی ایفا کرد و اگرچه خود موفق به برقراری حکومت اسلامی نشد، اما با بینش و بصیرتی عمیق زمینه برملا شدن دسیسه ها و حقیقت حکومت طاغوت و تداوم بهره مندی جامعه از وجود متخصص معصوم را فراهم آورد.

 

 

[1] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص ۳۶۷

[2] طبری، تاریخ الامم و الملوک، ۱۴۰۳ق، ج۵، ص۱۵۸

[3] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم ، ص ۳۷۰

[4] صلح امام حسن، پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ، ص 262

[5] مفاد صلح نامه امام حسن (علیه السلام) با معاویه. انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص 862

[6] همان، ص 375

[7] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص 435

[8] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص 376

[9] سید بن طاوس، کشف المحجة لثمرة المهجة، ۱۳۷۰ق، ص۶۳

[10] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص 396

[11] همان، ص 399

[12] انسان ۲۵۰ ساله، حلقه سوم، ص 438

[13] همان، ص 428

[14] همان، ص 445

[15] حماسه حسینی 2، مرتضی مطهری، ج 1، ص 282

[16] و مثلی لا یبایع مثله. بحارالانوار، کتاب تاریخ فاطمة و الحسن و الحسین، ابواب ما یختص بتاریخ الحسین بن علی، باب 37، حدیث 2

اشتراک گذاری در

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *