1. خانه
  2. مستندات وقایع پیش از ظهور موعود
  3. دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری در تمام دوران‌ها چه بوده است؟

دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری در تمام دوران‌ها چه بوده است؟

بررسی دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری در طول تاریخ

برای دانستن دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری، ابتدا باید بدانیم تمدن[1] یعنی چه؟ به مجموعه‌ای از اعتقادات، قوانین، اخلاق، رسوم و هر عادت و قابلیت دیگری که در یک جامعه جریان دارد و انسان آن‌ را در یک جامعه کسب می‌کند، تمدن می‌گویند. مجموعه قوانین، علوم و فنونی که زندگی اجتماعی یک جامعه را سامان‌دهی می‌کند و اقتصاد، فرهنگ، اخلاق و مذهب آن جامعه را رقم می‌زنند، تمدن آن جامعه می‌گویند. تمدن یک تشکیلات هماهنگ از باورها و ساختارهاست که شخصیت و هویت افراد در آن شکل می‌گیرد. افراد در هر مجموعه تمدنی به صورت گروهی برای رشد اهداف مادی و معنوی‌شان تلاش و همکاری می‌کنند. تمدن هر ملت معرفی‌کننده نوع تفکر، رشد فکری و فرهنگی آن‌هاست.

در بررسی تمدن‌های مختلف به این سؤال برمی‌خوریم که آیا هر تمدنی می‌تواند، موفق و بادوام بوده و افراد را به سعادت برساند؟

انسان عظیم‌ترین مخلوق عالم با ابعاد روحی پیچیده و چالش‌برانگیز است، اگر تمدنی نتواند ما را به درستی بشناسد و اصول، اهداف و معیارهایش را بر اساس اصلی‌ترین نیازهای نفس ما در نظر نگیرد، حتی اگر تمدنی مدرن با بیشترین رفاه و امکانات هم باشد، نخواهد توانست انسان‌هایی شاد، آرام و مهربان تربیت کند.

از جدی‌ترین دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری آن است که تمدن‌ها انسان را دقیق و درست نشناخته‌اند و قوانین و آرمان‌هایشان را بر مبنای مهم‌ترین بخش وجود انسان یعنی قلب یا همان بخش الهی روح انسان بنا نکرده‌اند. این بحران باعث شده است که عمده وقت و انرژی خود را صرف رشد و پیشرفت انواع علوم کنند، اما از اصلی‌ترین علم یعنی علم انسان‌شناسی غافل شوند؛ در حالی که والاترین هدف یک تمدن چیزی جز انسان‌سازی نیست.

از دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری این است که تمدن‌های مختلف قدرت‌ و پیشرفت و سواد را نشانه موفقیت و دلیل پایداری در نظر گرفته‌اند. در حالی که حقیقت انسان و سعادت او را زیر لایه‌های قوانین و اهداف ناکافی‌شان برای رفاه جسمانی و آرمان‌های فانی دفن کرده‌اند و حقیقت الهی انسان را نادیده گرفته‌اند؛ همین موضوع هم باعث شده که قوی‌ترین تمدن‌ها در طول تاریخ به مرور از بین رفته و انسان هنوز هم به تمدنی که بتواند برای او شادی، آرامش و مهربانی دائمی فراهم کند، نرسیده است.

اگر می‌خواهیم بدانیم کدام تمدن توانسته یک کار فرهنگی درست انجام بدهد، باید دنبال سه علامت در آن بگردیم. مهربانی، آرامش و شادی سه فاکتوری هستند که نشان‌دهنده یک تمدن خوب و درستند؛ اگر تمدنی بتواند انسان‌هایی مهربان، شاد و آرام بسازد، کارش را خوب انجام داده است و می‌شود به عنوان یک تمدن قوی برای زنده کردن اصول انسانی روی آن حساب کرد. سه فاکتوری که همه انسان‌ها از گذشته تا امروز به دنبال کسب آن بوده‌اند و میزان موفقیت خود در زندگی را با این سه فاکتور می‌سنجند، همان‌طور که ما بارها ثروتمندان، دانشمندان، هنرمندان، ورزشکاران و افراد بسیاری از قشرهای مختلف را دیده‌ایم که به دلیل کمبود شادی، آرامش و عشق به زندگی خود پایان داده‌اند.

برای بررسی دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری بهتر است به نمونه موفقی از تمدن‌های دنیا سر بزنیم و فاکتورهای موفقیت و ثبات آن تمدن را بیاموزیم. اگر مشتاقیم یک نمونه از این تمدن رویایی را ببینیم، می‌توانیم نمونه و نمایشگاهی زیبا از یک تمدن موفق و سعادت‌مند را در مراسم پیاده‌روی اربعین در عراق ببینیم. سالانه تجربه‌ای دو هفته‌ای در کره زمین اتفاق می‌افتد که شادترین، آرام‌ترین و مهربان‌ترین حالت افراد در آن ظهور پیدا می‌کند.

 

 علت حال بد بشر در اغلب تمدن‌ها

از مهم‌ترین نکاتی که اغلب تمدن‌ها به آن توجه نداشته‌اند، این است که تمدن برای انسان مثل خانه است و محل تربیت، امنیت و تشکیل شخصیت ماست. برای درک بهتر دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری، به تأثیر و جایگاه خانه در زندگی‌مان فکر کنیم. خانه محلی برای ساخت باورهای گوناگون در افراد و تزریق انواع حس‌ها و انرژی‌های مختلف به ذهن و قلب ماست.

حالا که می‌دانیم تمدن خانه سرنوشت‌ساز انسان است، باید بدانیم اگر نیازهای انسان در این خانه به درستی تشخیص داده نشود و به خوبی درک نشود، قطعاً حال خوب و شادی و آرامش نخواهد داشت و سعادت‌مند نمی‌شود.

برای مثال ما برای ادامه زندگی به غذای کافی و مقوی نیاز داریم، اما اگر اهل خانه فقط لباس‌های فاخر و وسایل لوکس و نوشیدنی‌های رنگارنگ فراهم کنند، نتیجه چه می‌شود؟ معلوم است هرقدر این امکانات و هدایا زیبا و جذاب باشند باز هم نیاز ما به غذا، کمبود ویتامین‌ها و فاکتورهای مورد نیاز بدن ما را تأمین نمی‌کنند؛ درنتیجه ما به یک فرد بی‌حال و کم‌انرژی تبدیل می‌شویم که حتی معلوم نیست تا کی زنده بمانیم.

یا والدین خانه‌ای را تصور کنید که پیشرفته‌ترین امکانات رفاهی و گران‌قیمت‌ترین سرگرمی‌ها و شرایط عالی تحصیلی را برای فرزندشان فراهم می‌کنند، اما به نیازهای عاطفی و روحی فرزندشان توجهی ندارند و او را به حال خودش رها کرده‌اند. حال این فرزند چطور است و سرنوشت او چه می‌شود؟

از مهم‌ترین دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری هم نادیده گرفتن اصلی‌ترین نیازهای انسان است. انسان با ارزش‌ترین موجود هستی است و تمام آنچه در زمین و آسمان است، برای او آفریده شده. او مخلوقی پیچیده است که وجودش از پنج مرتبه و طبقه تشکیل شده است و در حقیقت نمونه فشرده تمام مخلوقات عالم است و تمام امتیازهای سایر مخلوقات را دارد. آنچه انسان را بر تمام موجودات عالم برتری می‌دهد، یک بخش وجودی خاص و ویژه به نام بخش انسانی و الهی یا قلب است.

مرور دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری به ما نشان می‌دهد، تا زمانی که تمدنی که انسان در دامان آن در حال رشد و پرورش است، اصلی‌ترین نیاز نفس ما را در نظر نگیرد و محورهایش را بر اساس کلیدی‌ترین بخش وجود ما یعنی قلب و بخش الهی طراحی و معماری نکند، حال ما با وجود موفقیت‌هایمان خوب نبوده، یا به یک حال خوب موقت و گذرا دچار می‌شویم که به کوچک‌ترین تلنگری از هم می‌پاشد.

 

گم‌شده بشر در طراحی تمدن‌ها چیست؟

گفتیم ریشه و دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری در طول تاریخ این بوده، که اصول این تمدن‌ها حول محور شخصیت الهی انسان نمی‌چرخید و عمده اهداف آن برای تأمین رفاه و آسایش جسمانی و دنیایی اوست؛ البته نمی‌شود تمام تقصیرها را گردن پایه‌گذاران این تمدن‌ها انداخت، آن‌ها خودشان هم افرادی هم‌سطح دیگران بودند و تسلط و معرفت کافی نسبت به حقیقت وجود انسان نداشتند، اهمیت این شناخت را نمی‌دانستند و اصول تمدن‌ها را بر اساس رویاهای خود می‌چیدند. پس این‌طور فکر کردند که باید تمام هدف خود را صرف پیشرفت و رفاه دنیای انسان کنند و اگر در این میان هم دیگران آسیب ببینند، ایرادی ندارد. پس تمام تلاش خود را به کار گرفتند و پژوهش‌ها و کشف‌های بسیاری هم داشتند و پیشرفت علمی، رفاهی و پزشکی، تکنولوژی و … را برای اجتماعشان ایجاد کردند.

اما تا زمانی که بشر محور علوم و دانش‌ها را نشناسد، هرچقدر هم پیشرفت کند، وحشتناک‌تر و ترسناک‌تر می‌شود و محصول علم و پیشرفت او چیزی جز ویروس‌های آزمایشگاه، بمب‌ها و جنگ‌ها مکرر نخواهد بود. پس برای موفقیت و سعادت یک تمدن، باید محورهای اصلی حقیقت وجود انسان را بشناسیم، تا بتوانیم بر اساس شناخت این محورها سایر علوم را طوری مدیریت کنیم، که بتوانند به سعادت بیشتر ما کمک کنند و نفس ما را تا بی‌نهایت رشد بدهند.

امروزه با اینکه علم به عالی‌ترین درجاتش رسیده است، اما بشر در بدترین وضعیت خود زندگی می‌کند. این مسئله به ما نشان می‌دهد که علم می‌تواند برای بشر آسایش و سرعت فراهم کند، اما برای انسان آرامش نمی‌آورد و هرچه سطح آسایش ما بالا می‌رود، ممکن است آرامش ما کمتر هم بشود.

در جستجو بین دلایل ضعف و سقوط تمدن‌های بشری متوجه شدیم که هیچ تمدنی بدون دانستن علم انسان‌شناسی نمی‌تواند، پیروز و سعادت‌مند شود و چون پیشرفت دانش بدون جهت و نامنظم جلو رفته، نتوانسته به بشر کمک کند و او را عمیقاً به سعادت برساند.

سیستم‌ غلطی که در اغلب تمدن‌ها مخصوصاً تمدن‌های امروزی وجود دارد، این است که به هر قیمتی هوش بشر را به کار می‌گیرد تا به ثروت و رفاه بیشتری برسد. نتیجه هم غالباً این‌طور است که فرد با اینکه دانشمند و مهندس و پزشک خوبی می‌شود، اما چون تک‌بُعدی رشد کرده است، همسر، پدر و مادر مهربان و متعهدی نیست و روحیه آرام، شاد و مهربانی ندارد.

متأسفانه ما در تمدن‌ها روی یک بُعد خیلی فشار آورده‌ایم و از بُعد دیگر غافل شده‌ایم و از توجه به بخش اصلی وجودمان عقب افتاده‌ایم. در حالی که انسان یک مجموعه است؛ یک مجموعه منظم، دقیق و مهندسی شده که مراحل مختلفی را برای رسیدن به سعادت طی می‌کند. مجموعه‌ای که از قبل تولد تا تولد و رسیدن به بی‌نهایت پیش می‌رود؛ پس تمدنی که برای سعادت انسان برنامه‌ریزی می‌کند، باید تمام مراحل خلقت او و تمام ابعاد وجودی او را در نظر بگیرد و بر اساس آن برنامه‌ریزی کند و تربیت انسان را جلو ببرد، تا بتواند سعادت انسان و دوام خود را تضمین کند.

هیچ تمدنی بدون محور قرار دادن علم انسان‌شناسی و رساندن افراد به درک خودشناسی نمی‌تواند انسان را به سعادت و جایگاه شایسته انسان کامل برساند.

[1]  ، المدنیّه، الحَضَر، الحضارهcivilization

اشتراک گذاری در

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *