1. خانه
  2. امام مهدی از تولد تا ظهور در تورق تاریخ
  3. بررسی واقعه غدیر خم از منظر تاریخ و اثبات تداوم آن در تمام دوران ها

بررسی واقعه غدیر خم از منظر تاریخ و اثبات تداوم آن در تمام دوران ها

واقعه غدیر خم چیست و چه اتفاقاتی در آن رخ داده است؟

غدیر خم برکۀ کوچکی بین مکه و مدینه است که شاهد واقعه غدیر خم بوده است. واقعه غدیر خم یکی از مهم ترین اتفاقات تاریخ اسلام است. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در آخرین سال از عمر مبارکشان دستور حج صادر کردند و اغلب مسلمانان همراه ایشان راهی سفر حج شدند در پایان این حج که به حجة الوداع معروف شد و زمان بازگشت از مکه در ۱۸ ذی الحجه سال ۱۰ هجری قمری پیامبر دستور دادند که همگان در نزدیکی برکۀ غدیر جمع شوند، تا با ایشان ملاقات کنند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقعه غدیر خم با بیان خطبه ای کامل و محکم، حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان وصی و جانشین خود معرفی کردند. ایشان صراحتاً راه نجات انسان را محبت و ولایت حقیقی علی (علیه السلام) دانستند و تنها شرط عاقبت به خیری را تبعیت صادقانه از ایشان معرفی کردند. از نکته های بسیار مهم این خطبه این است که حضرت صراحتاً از سلسلۀ ولایت اهل بیت (علیهم السلام) گفتند و هر کدام از ایشان را بهترین رسول، مربی و هادی در هر عصری دانستند.

پس از ایراد خطبه مردم با شادی و هلهله به سمت حضرت هجوم بردند و صدای تبریک و تهنیت در غدیر طنین انداز شد، اما مدت زیادی نگذشت که رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفتند و پیمان ها طوری فراموش شد که انگار هیچ وقت غدیر، معرفی جانشین، تأکید رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، فرمان ایشان در بیعت گرفتن برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) و عهد و پیمان مردم با ایشان وجود نداشته است. مسلمانان در سقیفه اجتماع کردند و خودشان برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) جانشین انتخاب کردند.

موضوع کلیدی آن است که خدا از طریق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واقعه غدیر خم تکلیف امتش را در هر عصری مشخص کرد. ایشان نقش غدیر را در دوران مختلف بشری روشن کردند و راز سعادت بشر در سایۀ غدیر را فاش کردند.

مروری بر واقعه غدیر خم

برای بررسی تاریخی واقعه غدیر خم باید اتفاقات پیش از آن را با هم مرور کنیم. رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از هجرت به مدینه فقط سه بار به مکه سفر کردند. اولین بار پس از صلح حدیبیه برای انجام عمره، بار دوم برای فتح مکه و سومین و آخرین بار در سال دهم هجری برای «حجة الوداع» به صورت رسمی اعلان حج کردند[1]، تا اغلب مردم در این مراسم حج شرکت کنند. بعد از این اعلان عمومی مهاجران، انصار، قبایل اطراف مکه و مدینه، اهل یمن و سایر نقاط به مکه آمدند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از این سفر دو قصد مهم داشتند، یکی آموزش قوانین حج و دیگری روشن کردن تکلیف مردم برای دوران بعد از رحلتشان و توضیح مسئلۀ خلافت و جانشینی.

در مستندات واقعه غدیر خم آمده که بلال حبشی بعد از تمام شدن مراسم حج از طرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم اعلام کردند که همگی غیر از معلولین سریعتر حرکت کنند، تا به محل غدیر برسند. غدیر مکانی بین مکه و مدینه و در سه مایلی جحفه است. بیش از صد و بیست هزار نفر همراه حضرت حرکت کردند و حدود دوازده هزار نفر از یمن در این محل جمع شدند. وقتی مردم به برکۀ غدیر رسیدند، حضرت پس از اجتماع همگان فرمودند: «ای مردم! من فرستادۀ خدا هستم، دعوت کنندۀ خدا را اجابت کنید.» حضرت به منادی فرمودند که اعلام کند، همۀ مردم توقف کنند، آنها که پیش رفته اند، برگردند و آنها که پشت سر مانده اند، زودتر خود را برسانند. با انتشار این خبر، مرکب ها متوقف شدند و کسانی که جلو رفته بودند، برگشتند. گرما بسیار شدید بود و باید جایگاهی فراهم میشد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مقداد، سلمان و عمار دستور دادند که مکان مناسبی برای برنامۀ سه روزۀ حضرت فراهم کنند.

ایشان بعد از اقامۀ نماز عصر بالای منبر رفتند و دستور دادند حضرت علی (علیه السلام) هم بالا بروند، اما یک پله پایین تر از ایشان در سمت راستشان بمانند[2]. سپس خطبه ای بسیار مهم با محتوایی سرنوشت ساز قرائت کردند.

 

 

محتوای خطبه غدیر

در بررسی واقعه غدیر خم و محتوای خطبه غدیر می بینیم که حضرت بعد از حمد خدا و اقرار به وحدانیت او اعلام کردند که مأمور به رساندن وحی خدا به مردمند و از عذاب خدا می ترسند؛ چون خدا به ایشان وحی کرده که: «ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده را ابلاغ کن؛ اگر آن را انجام ندهی، رسالت او را انجام نداده ای. خداوند تو را از خطرات احتمالی نگه می دارد. خدا جمعیت کافران لجوج را هدایت نمی کند.[3]» پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ترس فتنۀ منافقان از خدا درخواست معافیت از این دستور را داشتند، اما حضرت جبرئیل چندین بار نازل شدند و با ابلاغ آیۀ تبلیغ به حضرت، حجت را بر ایشان تمام کردند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام کردند که آخرین بار است که در چنین جمعی حضور دارند و امامت و سرپرستی امتشان تا قیامت به عهدۀ حضرت علی (علیه السلام) و اولاد ایشان (علیهم السلام) است. ایشان از مراتب علم حضرت و فضیلت های ایشان بسیار سخن گفتند و امام علی (علیه السلام) را امیرالمؤمنین خواندند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انکار حضرت علی (علیه السلام) را یک گناه نابخشودنی دانستند و این از بشارت های بسیار مهم غدیر است. حضرت بی پرده و در صراحت کامل از خلافت و جانشینی امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن گفتند و در حق دوستان ایشان دعا کرده و دشمنانشان را نفرین کردند. واقعه غدیر خم، سند حقانیت اهل بیت (علیهم السلام) است. ایشان جایگاه امامت را ترسیم کردند و اهمیت حیاتی آن را عنوان کردند. پیامبر حدود دویست منقبت و فضیلت از حضرت بیان کردند و مردم را از حسادت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این امر هشدار دادند.

در تاریخ واقعه غدیر خم ثبت شده که ابلاغ این پیغام به قدری برای حضرت مهم بوده که شدیداً تأکید داشتند، حاضران پیام را به غایبین برسانند. ایشان بالاترین معروف را فهم کلام پیام غدیر و رساندن آن به دیگران دانستند. متن خطبه غدیر در کتاب های الاحتجاج، الیقین، روضة الواعظین، نزهة الکرام، العدد القویة، الصراط المستقیم، الاقبال، التحصین، الغدیر و نهج الایمان درج شده است.

 

 

معرفی مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در خطبۀ غدیر

در واقعه غدیر خم و متن خطبۀ غدیر بسیار به امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) توجه شده و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در چند فراز از خطبه کاملاً به معرفی ایشان پرداخته اند. ایشان در فراز اول خطبه صراحتاً از جریان داشتن نور خود در امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ائمۀ نسل ایشان (علیهم السلام) تا امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته اند، سپس آن حضرت را منتقم تمام ظلم ها در حق خدا و همۀ مظلومین از جمله ائمه (علیهم السلام) دانستند.

حضرت در فراز دوم مستقلاً از حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفتند و ویژگی های ایشان را بیان کردند. این خطبه حجت قطعی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در اثبات وجود امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

نکتۀ جالب واقعه غدیر خم آن است که حضرت در این فراز 18 بار از لفظ «ألا؛ آگاه باشید» استفاده کرده اند و به هر روشی برای جلب توجه دقیق مردم استفاده کرده اند. در این خطبه حضرت سررشتۀ نظم ولایت را در دستان حضرت علی (علیه السلام) و پایان آن را در دستان حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) دانسته اند.

سومین فراز هم اواخر خطبه و زمان بیعت خواستن از مردم است که ایشان باز هم به خاتم بودن امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) و پیشوایی ایشان اشاره کرده اند. نقطۀ اوج خطبه آنجاست که حضرت آیندۀ جهان را به شکل تابلویی دقیق و حیرت انگیز طراحی می کنند. در قسمت هشتم خطبه به صورت ویژه از حکومت، علم، ولایت و عصمت امام سخن گفته اند. پیامبر در خطبه غدیر حدود 25 مرتبه از امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) سخن گفته اند.

خدا که در این واقعه دین اسلام را تکمیل کرده بود و تکلیف هدایت و سرپرستی تمام اقوام را روشن کرده بود، آیه اکمال را نازل کرد[4]. نظر شیعه و سنی در تفسیر این آیه و عبارت تکمیل کردن دین متفاوت است. اهل سنت معتقدند، این تکمیل دین مربوط به کامل شدن احکام شرعی است[5]. اما شیعیان معتقدند، بحث ولایت امیرالمؤمنین و اهل بیت (علیهم السلام) مطرح است، زیرا در مورد مأیوس شدن کافران از اسلام سخن گفته شده و ناامیدی کامل کافران زمانی رخ می دهد که مسلمانان تحت تربیت و هدایت یک رهبر و مربی والا و کاردان قرار بگیرند، رهبری برای سرپرستی، ارشاد و تدبیر امور امت که بتواند جانشین و از جنس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد و دین را به بهترین شکل تداوم ببخشد.

مسلمانان اتفاق نظر دارند که آیۀ اکمال در حجةالوداع نازل شده، اما دیدگاه های متفاوتی در مورد نزولش ارائه کرده اند. اغلب علمای شیعه معتقدند، این آیه در روز غدیر یا کمی پس از آن نازل شده است[6]. علمای اهل سنت معتقدند که آیه در عرفه نازل شده است[7]. سید عاملی هم معتقد است که آیه اکمال دوبار نازل شده است، ابتدا در عرفه نازل شد و پیامبر بنا به دلایلی از اعلام آن صرف نظر کرد؛ سپس بعد از نزول آیه تبلیغ و اطمینان خاطر ایشان از نبود خطر، آیۀ اکمال مجدداً در روز غدیر نازل شده است.

 

 

 

 

وقایع بعد از ایراد خطبه غدیر

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از اعلام خلافت و ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند، حقیقت باطن قرآن و تفسیرش را فقط کسی بیان می کند که من دست او را بلند می کنم و بازویش را بالا می برم؛ سپس دست امیرالمؤمنین (علیه السلام) را آنقدر بالا بردند که مردم سفیدی زیر بغل آن دو را دیدند. حضرت در این حال جملۀ معروف «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ؛ هر کس من سرپرست و مولای او هستم، علی هم سرپرست اوست.[8]» را بیان کردند. سپس فرمودند، من با خدا بیعت کردم، علی (علیه السلام) با من بیعت کرد و من از طرف خدا از شما برای او بیعت می گیرم.

 

  • بیعت عمومی:

چون جمعیت زیاد بود و ممکن بود عده ای از بیعت طفره بروند، بیعت گرفتن فرد به فرد مشکل بود؛ پس پیامبر در پایان گفتارشان فرمودند، همگی سخنان مرا عیناً تکرار کنید و بگویید: ما فرمان تو دربارۀ علی بن ابی طالب و امامان از فرزندانش را که از جانب خدا بود اطاعت کرده و به آن راضی هستیم، با جان و دست و زبانمان با تو در این رابطه بیعت می کنیم. این عهد و پیمان از قلب، جان، زبان، و ضمیر ما گرفته شده است[9]. هر کس توانست با دستانش و هر کس نتوانست با زبانش و سایرین هم با حرکت سر این سخنان را تأیید کردند و به آن اقرار کردند. در تاریخ واقعه غدیر خم آورده اند که همه ملزم بودند، به هر طریقی که شده به این بیعت تن بدهند. همۀ حاضرین سخن را تکرار کرده و به این ترتیب بیعت عمومی انجام شد[10].

جالب آن است که تنها نقطه ای از تاریخ که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها می گویند، به من تبریک بگویید، در واقعه غدیر خم است. ایشان می گویند، خداوند مرا به نبوت و خانواده ام را به امامت برگزیده است[11].

اولین افرادی که در بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام) خود را جلو انداختند، همان پیمان شکن هایی بودند که زودتر از همه عهد خود را شکستند و بعضی که بزرگترین ضربه ها را به حضرت زدند. اولین بیعت کنندگان با حضرت در غدیر افرادی مثل ابوبکر، عمر، عثمان، طلحه و زبیر بودند. در تاریخ واقعه غدیر خم آمده که عمر در زمان بیعت به حضرت می گفت، گوارایت باشد، افتخار باشد برایت، خوشا به حالت ای اباالحسن، حالا تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمن شدی.

اعتراض عمر و ابوبکر در واقعه غدیر خم محل برملا شدن نفاق این افراد بود. زیرا قبل بیعت با امیرالمؤمنین (علیه السلام) با اعتراض به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند، این دستور از طرف خداست یا از جانب شما؟ حضرت هم پاسخ دادند که از طرف خدا.

 

 

  • بیعت مردان:

بعد از پایان خطبه مردم با صلوات و تبریک و تهنیت به سمت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هجوم بردند و برای بیعت با حضرت از هم سبقت می گرفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند و خیمه ای برای بیعت مردم برپا کنند، تا مراسم بیعت به راحتی انجام شود؛ سپس مردم گروه گروه به خیمۀ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و با ایشان بیعت می کردند، سپس به خیمۀ امیرالمؤمنین (علیه السلام) می رفتند و با ایشان دست بیعت می دادند.

 

 

  • بیعت زنان:

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند، ظرفی آماده کنند و پرده ای نصب کنند که نیمی از ظرف در یک سمت پرده و نیم دیگر آن در سمت دیگر پرده قرار گرفت. قرار شد، بانوان دستشان را در یک سمت ظرف و امیرالمؤمنین (علیه السلام) هم دستشان را در سمت دیگر ظرف قرار بدهند و اینگونه با حضرت بیعت کنند.

برنامۀ بیعت در واقعه غدیر خم تا سه روز ادامه پیدا کرد و شاعرانی مثل حسان بن ثابت در این مراسم پرشور شعر می سرودند. سپس حضرت عمامه شان به نام سحاب را به عنوان تاج افتخار بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دادند[12].

 

 

چرا واقعه غدیر خم اکمال دین است؟

زمین خدا هیچ وقت از حجت خدا خالی نمی ماند؛ زیرا اگر زمین لحظه ای از حجت خدا خالی شود، اهلش را در خودش می بلعد. خدا در هر عصری پیامبری برای هدایت و راهنمایی بشر قرار داده، حتی در دوره ای که پیامبری نبوده، اولیاء خدا مثل عبدالمطلب مسئول روشن گری بشر بوده اند.

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان آخرین پیامبر مبعوث شدند. ایشان آمدند، تا دین اسلام را با رسالتشان از طرف خدا به عنوان کامل کنندۀ تمام دین ها و دین خاتم معرفی کنند، اما این سؤال پیش می آمد که تکلیف مردم پس از رسول خاتم چه می شد؟ چطور ممکن بود، مردم بتوانند بدون حجت و پیامبری از طرف خدا مؤمن به این دین بمانند؟ اصلاً باید با ابهامات و سؤال هایشان چه می کردند؟ درست است که حضرت آمدند و آخرین و کامل ترین دین را ابلاغ کردند، اما با عمر محدودشان در دنیا چطور می توانستند، به تمام جزئیات آن بپردازند؟ عمر و جسم ایشان کفاف مردم زمان های آینده را می داد؟

اگرچه کلیات دین گفته شده بود و قرآن به دست بشر رسیده بود، اما این دین به قرن ها تحلیل و تبیین نیاز داشت، حتی قرآن هم هفتاد بطن داشت و نیازمند قرن ها تدریس و کشف و شهود بود. هیچ کس جز انسانی کامل و معصومی از جنس رسول‎ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) که کاملاً به حقیقت دین و نفْس انسان، انسان شناسی، خداشناسی و هستی شناسی مسلط باشد، از پس این امر مهم برنمی آمد.

با این توضیحات شاید بهتر درک کنیم که چرا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آنقدر در واقعه غدیر خم خوشحال بودند و خدا به ایشان فرمود، امروز دینت را کامل کردی. قطعاً اگر حضرت جانشین معتمد و مورد یقینی برای تربیت انسان ها معرفی نمی کردند و از دنیا می رفتند، تمام زحمت های 124 هزار پیامبر و تمام اولیاء خدا از بین می رفت. پس خداوند امیرالمؤمنین (علیه السلام) را وصی و جانشین تراز و لایقی برای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) قرار دادند، که مسئولیت خطیر هدایت و تربیت بشر را تا مقام خلیفة اللهی یعنی جانشینی خدا روی زمین به عهده گرفتند. موضوع آن است که عمر جسمانی امام علی (علیه السلام) هم محدود بود و باید برای دوران های بعد از ایشان هم مسیر هدایت ادامه میافت. در حقیقت عرصۀ غدیر در دوران هر یک از 12 امام معصوم (علیهم السلام) تکرار شد. هر امام معصوم در عصر خودشان عیناً تکرار علی (علیه السلام) بودند و مردمی که وفادارنه در رکاب ایشان می ماندند، صحابه ای بودند که با علی زمان خودشان بیعت حقیقی می بستند و روسفیدهای دوران خود می شدند.

 

 

سرنوشت پیمان های واقعه غدیر خم

دو واقعه غدیر خم و سقیفه بنی ساعده  دو حادثۀ مهم در تاریخ اسلامند، که سرچشمۀ بسیاری خیرها و شرها در اسلام شدند. از قضا هر دو واقعه هم مربوط به مسئلۀ جانشینی و پیشوایی امت اسلام پس از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند. گفتیم ایشان در غدیر بدون هیچ ابهام و لفافه ای در نهایت صراحت و شفافیت، جانشین خود را معرفی کردند. پیامبر با بیانی محکم عواقب عدم تبعیت از امام علی (علیه السلام) را اعلام کردند، حتی از بیعت گرفتن جدی حضرت از اصحاب هم حرف زدیم. با این حال با انتشار خبر رحلت رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم)، در همان حال که مدینه عزادار شده و خانوادۀ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در تدارک غسل و دفن حضرت بودند، گروهی از انصار در محل اجتماع سران مدینه به نام سقیفه بنی ساعده جمع شدند. آنها بدون توجه به واقعه غدیر خم تصمیم گرفتند، شخصی به نام سعد بن عباده را جانشین حضرت کنند. برخی از مهاجران مثل عمر و ابوبکر خبر را شنیدند و خود را به سقیفه رساندند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) و عباس بن عبدالمطلب هم خبر را شنیدند، اما به مراسم غسل و تدفین پیامبر ادامه دادند.

جمعیت افراد سقیفه بیشتر شد و سهم خواهان بیشتری در سقیفه جمع شدند. انصار که از تبریک گویان در واقعه غدیر خم بودند، تلاش می کردند که جانشین از بین آنها انتخاب شود، مهاجرین هم با هر ترفندی می خواستند، جانشینی را نصیب خود کنند[13].

در نهایت هم ابوبکر از مهاجرین به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) انتخاب شد. این بیعت فقط با حضور چند نفر از اصحاب برجستۀ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) انجام شد. بعد از نشر این خبر، اصحاب برجسته ای مثل حضرت علی (علیه السلام)، عباس و حدود دوازده نفر دیگر به این بیعت اعتراض کردند. اصحاب وفاداری مثل سلمان، ابوذر، مقداد، ابن ابی کعب، زبیر، عبیدالله بن عباس و چند نفر دیگر در بیعت عمومی شرکت نکردند، اما پس از مدتی ناچاراً مجبور به بیعت شدند.

یک روز بعد از بیعت سقیفه صحابه تصمیم گرفتند که مسلمانان را به مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بکشانند و بیعت خصوصی مجلس سخیف سقیفه را به بیعت عام تبدیل کنند. در بین فهرست افرادی که باید از آنها بیعت گرفته می شد، نام حضرت علی (علیه السلام) از همه مهم تر بود؛ زیرا واقعه غدیر خم سند حقانیت ایشان بود. ایشان این خلافت را حق انکارناپذیر خودشان دانستند و بیعت نکردند. به دنبال مقاومت ایشان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دختر پیامبر اسلام و همسر امام علی (علیه السلام) هم قیام کردند، اما ایشان هم ظالمانه مورد بی مهری قرار گرفتند و اسباب شهادت ایشان فراهم شد. غاصبین خلافت دست از سر امام برنداشتند و ایشان را با بی شرمانه ترین رفتارها مجبور به بیعت کردند.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) بارها به دنبال اصحاب رفتند، اما جز 44 نفر کسی دعوت ایشان را نپذیرفت. درنهایت هم از بین آنها فقط 4 نفر با ایشان بیعت کردند که همان سلمان، ابوذر، مقداد و زبیر[14]بودند.

 

اگرچه ما همواره تاریخ واقعه غدیر خم را می خوانیم، اما غدیر صرفاً مربوط به سال دهم هجری نیست، بلکه سررشتۀ غدیر به دست علی (علیه السلام) و انتهای آن به دستان مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است. در این فاصله هم 10 غدیر دیگر در عمر 250 سالۀ امامت اهل بیت (علیهم السلام) در عصر هر امام تکرار شده است.

غدیر مهم ترین عید انسانیت است؛ زیرا در تاریخ واقعه غدیر خم خدا از طریق فرشتۀ وحی به رسول خاتم (صلی الله علیه و آله و سلم) اعلام کرد که انسان در هر عصر و زمانی بدون یک مربی متخصص و معصوم، ناقص و ناتمام است. تنها شرط تکامل وجود انسان، تربیت و پرورش تحت نظر یک انسان راهبر و کاردان است. همان طور که هر انسانی در زندگی قطعاً گذرش به بیعت با امام عصرش می افتد، شاه کلید حل مشکلات تمام جهان بیعت حقیقی ما در قلب هایمان با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است.

 

 

 

[1] طبرسی، احمدبن علی، الاحتجاج علی اهل اللجاج ، مشهد: نشر المرتضی، 1403 ق، ج1، ص 56

[2] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، علی اکبر غفاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج 21، ص 387 و چ 23، ص 203/ امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1383، ج 1، ص 10 و 24

[3] قرآن کریم، سوره مائده، آیه 67

[4]…  الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا … ( آیه 3 سوره مائده)

[5] آلوسی، محمود بن عبدالله، روح المعانی، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1415، ج3، ص 333 و 334

[6] امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368ش، ج 2، ص 115

[7] ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت: دارالکتب العلمیه، 1420، ج3، ص 26

[8] سرشکی، خسرو، نقل های حدیث غدیر در منابع روایی قرن سوم و چهارم (اهل سنت)، 1377، ص 154 تا 161/ طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، محمدباقر موسوی، قم، جامعه مدرسین حوزه علمبه قم، 1390، ج 5، ص 196/ سهمودی، نورالدین، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، قم، احیاءالتراث الاسلامی، ۱۴۰۵ق، ج۲،  بخش اول،  ص۹۸

[9] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، علی اکبر غفاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج37، ص 217/ امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368ش،ج1، ص271

[10] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، علی اکبر غفاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج37، ص 217/ امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368ش، ج1، ص 399 و 400

[11] مجلسی، محمدباقر، بحارالأنوار لدرر الأخبار الأئمه الأطهار، علی اکبر غفاری، بیروت: دار احیاء التراث العربی، ج37، ص 159/ امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368ش، ج1، ص 274

[12] امینی، عبدالحسین، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1368ش، ج1، ص 291

 

[13] ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، الإمامة و السیاسیة، قم، المکتبة الحیدریة، 1386، ج1، ص 21 تا 23

[14] هلالی، سلیم بن قیس، اسرار آل محمد، اسماعیل زنجانی، قم: الهادی، 1377

اشتراک گذاری در

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *