بررسی موضوع آیندهنگری در حیات انسان و آینده مشترک جهان در ادیان
خداوند انسان را از روح خودش آفریده است. علت میل ذاتی و عشق وصفناپذیر انسان به جاودانگی هم همین موضوع است. از آنجا که روح تمام انسانها از خداوند منشأ گرفته، شوق جاودانگی در همۀ ما وجود دارد و مدام به آینده فکر میکنیم و برای آن طرح و برنامه میریزیم. همۀ ما حتی کسانی که خدا را انکار میکنند، عاشق آیندهای خوب و زیبا هستیم؛ پس یکی از جدیترین موضوعهایی که به اندازۀ کل تاریخ بشر قدمت دارد، موضوع آیندهنگری است. بشر در تمام تاریخ همواره به آینده مشترک جهان میاندیشیده و اندیشمندان بسیاری حتی برای این آیندۀ مشترک برنامهریزی کردهاند. این موضوع فقط به علوم سیاسی و اصول جامعهشناسی محدود نبوده، بلکه در آموزههای دینی پیامبران و اصول نبوت آنها هم جایگاه ویژهای داشته است. مسئلۀ جاودان بودن انسان به قدری مهم است، که خداوند در قرآن هشتاد مرتبه جاودان بودن انسان را یادآوری کرده است.
مسئلۀ آینده فقط مربوط به خود آینده نیست، بلکه برای معنا دادن به زندگی حال ما هم بسیار مهم است. توجه به آینده موتور حرکت انسان در تمام جنبههای زندگی است. امید به آینده زندگی ما را از کسالت خارج کرده و آن را شیرین میکند. اگر شوق آیندهسازی را از بشر بگیریم، قدرت زندگی و حیات حقیقی را از دست میدهد. افراد افسرده یا کسانی که خودکشی میکنند، عشق و امید به آینده را از دست دادهاند، که زندگی برای آنها بیمعنی شده است. تعلق به آینده، حال امروز ما را شکل میدهد، زندگی ما را معنادار میکند و به ما قدرت و آرامش میدهد.
مسیر زندگی انسان معادلهای مستقیم و چندبخشی است، که هر بخش روی بخش بعدی اثرگذار است. مثلاً گذشتۀ ما حال و آیندۀ ما را میسازد. در اینجا این سؤال مطرح میشود که امروز ما چگونه روی گذشته و آیندهمان مؤثر است؟
اگر انسان یک دورنمای حقیقی از آیندهاش داشته باشد، همواره انتخابها، ارتباطات، رفتار و افکارش را جوری میچیند، که آجر به آجر سنگ بنای آن چشماندازی از آیندۀ روشنش باشند. بدون داشتن یک چشمانداز روشن از آینده نمیتوانیم زندگی آرام و شادی در زمان حال داشته باشیم. شاید نتوانیم ادعا کنیم، زندگی در حال بدون تصور آینده محال است، اما این سبک زندگی حقیقتاً رنجآور و غمانگیز است.
نقش کلیدی پیامبران در تعلیم موضوع آیندهنگری به بشر
خداوند موجودی ورای ماده است و اسیر محدودیتهای مکانی و زمانی نیست. آیندۀ بشر برای خدا همیشه روشن بوده است؛ چون خدا آینده مشترک جهان را طراحی و تدبیر کرده، سپس آن را از طریق پیامبران به انسان بشارت داده و ابلاغ کرده است. درواقع پیش از آنکه خدا انسان را خلق کرده و به دنیا روانه کند، برای او مربیها و آموزگارانی مبعوث کرده بود، فهم این نکته تنها در صورت فهم صحیح از هدف خلقت و چگونگی رسیدن به این هدف ممکن است.
دین برنامه خلقت خداست که خداوند انسان را بر اساس اصول و موازین آن خلق کرده است؛ تمامی ادیان یک دین واحد هستند و تمام پیامبران هم با هدفی یکسان مبعوث شدهاند. انبیاء مأمور شدند تا پیروانشان را با نگرش رو به جلو و آیندهنگری تربیت کنند و آنها را طوری رشد بدهند، که همواره توجهشان به آینده باشد.
در همۀ کتابهای مقدس آسمانی و حتی کتب غیرآسمانی بشارتهایی جدی مربوط به آیندۀ روشن بشر آورده شده است. در اخبار و آموزههایی هم که توسط پیامبران به بشر رسیده است، نشان از آمدن پیامبر آخرالزمان وجود دارد. در این اخبار آمده که تحقق آن آیندۀ شیرین، زیبا، سازنده و شاد به وسیلۀ پیامبر آخرالزمان و جانشینهای او صورت میگیرد.
مسئله فقط به خود پیامبران مربوط نمیشود. موضوع آیندهسازی جهان آنقدر عظیم، وسیع و ارزشمند است، که پیروان صادق و حقیقی پیامبران هم در ارزش و ثواب این آیندهسازی شریک و سهیمند. رحمت این آیندۀ پربرکت چنان گسترده است، که هر فرد در هر عصر و دورانی میتواند پیامبر آخرالزمان را در این هدف یاری کند و ایشان را در پیشبرد این نیت الهی همراهی کند.
نقش امروز ما در ساخت آینده مشترک جهان در ادیان چیست؟
شاید اینطور تصور کنیم که احوالات فعلی ما فقط به خودمان مربوط است و صرفاً روی امروز ما اثر دارد. اغلب ما فکر میکنیم، بعد از آنکه کاری انجام میدهیم، اثر آن کار تمام شده و پروندهاش بسته میشود. لازم است بدانیم تمام اعمال، افکار و نیتهای لحظه به لحظۀ ما نه فقط در حیات دنیایی، آخرتی و ابدی خودمان، بلکه در آینده مشترک جهان و مردم جهان هم نقش بسیار مهم و مستقیمی دارد.
اگر فردی کوتهفکر و سطحینگر باشد، تصور میکند اعمال امروزش فقط آیندۀ خوب یا بد خودش را رقم میزنند، درحالیکه او با هر فکر و عمل صحیح سنگبنای یک تمدن انسانی و الهی را در آینده میگذارد، همانطور که با هر فکر و عمل غلطی در حال عقب انداختن تشکیل تمدن الهی موعود است؛ پس ما یک زندگی گرانقیمت و هیجانانگیز داریم، که تمام دقایقش مهم و سرنوشت ساز است، اما از آن غافلیم و فقط خدا قیمت آن را میداند.
از نظر دین اسلام قیمت هر فردی به همان اندازهای است، که در ساخت آینده مشترک جهان نقش دارد. حتی لذت زندگی دنیا و ارزش آخرتی انسان هم در گرو میزان نقش او در آیندهسازی جهان است. هرچه فرد نقش قویتری در این مورد داشته باشد، سعادت دنیوی و ابدی بیشتری خواهد داشت. خداوند معاملۀ دقیقی با انسان راه انداخته و پاداش هر فرد در دوران حیاتش را به میزان سعی و تلاش او در آیندهسازی جهان پرداخت میکند.
ممکن است بپرسید، ما چگونه میتوانیم سهمی در آیندهسازی جهان داشته باشیم؟ چطور میتوانیم سهم خود را در این سرمایهگزاری پرسود گسترش بدهیم؟
این هدف آنقدر قیمتی و باارزش است، که هیچ انسان عاقلی نمیتواند از آن چشم بپوشد. واضح است تا زمانی که انسان این قیمت را به خوبی نشناسد و آن را درک نکند، نمیتواند به آن مشتاق شود و برایش تلاش کند. پس اولین مسئله فهم درست آینده مشترک جهان است. ما باید آیندهای که توسط پیامبران به بشر بشارت داده شده را بشناسیم. باید بدانیم این آینده چطور است و چه حوادثی قرار است در آن رخ بدهد، خصوصیات این آینده چیست؟ وقتی شناخت و معرفت خوبی از آن کسب کنیم، میتوانیم هدفگذاری درست و سودآوری برای آیندهمان انجام دهیم. پس تمام ابعاد زندگی فعلیمان مثل ابعاد اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و خانوادگی را بر اساس آن هدف بزرگ خواهیم چید. عنصر اصلی ماجرا شناخت و معرفت است. ما بدون شناخت خصوصیات آینده نمیتوانیم حالمان را مدیریت کنیم و مسیر زندگیمان را جهتدهی کنیم. در این مسیر قطعاً این سؤال پیش میآید ما چگونه میتوانیم به این معرفت و شناخت برسیم؟
پاسخ این است که ما باید به سراغ معتبرترین و راستگوترین منبع آیندهشناسی جهان یعنی قرآن برویم. کلام خدا که آخرین کتاب آسمانی است، فرمولهای فوقالعادهای در همۀ زمینهها مثل آیندهشناسی و آیندهنگری به ما داده است.
مشاهدۀ آینده مشترک جهان در آینۀ قرآن
دین یک جریان است که محدود به دیروز، امروز یا فردا نیست. دین همان برنامۀ فطری برای سعادت است که انسان بر اساس آن آفریده شده و تمامی موازین دین براساس هدف خلقت انسان تنظیم شده است. دینداری هم به معنای فهم آینده مشترک جهان و مشارکت در آیندهسازی است. کسی که با تاریخ بشریت، تاریخ انبیاء و آیندهای که خدا بشارت داده، پیوند جدی داشته باشد و به آن معتقد باشد، حقیقتاً دین را فهمیده است. در غیر این صورت حتی اگر ظاهراً هم به احکام دین پایبند باشد، دینداریاش محدود است و به کار نمیآید. انسان دیندار کسی است که خودش را عضوی از این مجموعۀ دنبالهدار بداند و زندگیاش را بر اساس عضویت در این حزب باشکوه پیش ببرد.
تا اینجا از اهمیت آیندهنگری بشر، اتصال قطعنشدنی دورانهای مختلف به یکدیگر و از آینده مشترک جهان سخن گفتیم. حال میخواهیم به پاسخ این پرسش بپردازیم که پیشگویی و بشارت قرآن در مورد آیندۀ قطعی جهان چیست؟
برای پاسخ به این سؤال به بررسی 2 آیه از قرآن کریم که صراحتاً از آیندۀ روشن و مبارک جهان سخن گفتهاند، میپردازیم:
- آیات 105 و 106 سوره انبیاء:
«و ما در زبور (پس از تورات) نوشتهايم كه اين زمين را بندگان صالح من به ميراث خواهند برد. به راستى در اين (امور) براى مردم عبادتپيشه ابلاغى (حقيقى) است.»
این آیه جنبههای لذتبخش و حیرتانگیز مختلفی دارد، که نکات کلیدی آن را در 3 بخش بررسی میکنیم:
1.بندگان صالح خدا صاحبان تمام دورانها هستند.
خداوند جهت قطعی تاریخ را در این آیه مشخص کرده است. جهت تاریخ بشر به سمت حاکمیت افرادی پیش میرود، که قرآن آنها را «صالحین» خطاب میکند. این نکته که زمین به بندگان صالح ارث میرسد، برای هر دیندار عبادتکنندهای یک نشانه و علامت فوقالعاده و انگیزهای جدی برای پیوستن به گروه صالحین است.
این آیه پیامآور آن است که تمام مردم صالح عالم از ابتدای خلقت تا پایان جهان، یک جبهۀ واحدند. آنها در هر عصری که باشند، گویی با تمامی صالحین تمام دورانها پیوند داشته و حقیقت وجودشان در طول تاریخ جاری شده است؛ درواقع تمام کسانی که در گذشته زندگی میکردهاند، تمام کسانی که در دوران حال زندگی میکنند و همۀ کسانی که در آینده زندگی خواهند کرد، در یک جهت قرار دارند و همگی یک امت واحد را تشکیل میدهند، که همان امت صالحان است. عضویت در این گروه بیرون از ارادۀ زمان است و به میزان وسعت نفس و نقش هر فرد در آیندهسازی و هم جهت بودن زندگی افراد در مسیر آیندهای که خدا برای زمین در نظر گرفته بستگی دارد.
این نوید خوش حامل این بشارت برای بشر است که اگر سبک زندگی انسانی و الهی را در عصر خودت پیش بگیری، همزمان در حال زندگی با تمام پیامبران از حضرت آدم تا حضرت خاتم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هستی و همگی این گروه شریف و عظیم در قیامت با هم محشور میشوند.
صالحین چنان به دستورات الهی پایبند هستند و سبک زندگی آنها منطبق با خواست و دستورات الهی است، که خدا آنها را بسیار تکریم کرده و آنها را عبادی؛ یعنی بندگان من خطاب کرده است. نمیشود کسی ادعای دینداری کند، اما سبک زندگی او منطبق با سیرۀ مستکبران عالم باشد. ما هم اگر بخواهیم آیندهساز باشیم و از پوستّ محدود جسم دنیایمان خارج شویم، باید سبک زندگیمان را با بندگان صالح خدا هماهنگ کنیم.
در حقیقت اگر انسان با حجت خدا در زمان خودش هممسیر باشد و سبک زندگی او با امام زمانش یکی باشد، جزء ملت صالحین محسوب میشود. این فرد طبق بشارت قرآن علاوه بر آنکه ثواب اعمال خودش در زمان حال را دارد، در ثواب اعمال صالحین گذشته و آینده هم شریک میشود؛ پس انسان به موجودی جاودانه تبدیل میشود، که حیات او از گذشته تا آینده استمرار دارد و به چندین سال عمر خودش محدود نیست.
2.نوید وراثت زمین به صالحان، حامل پیغام مهمی برای ماست.
آیا تابهحال اندیشیدهاید که چرا خدا واژۀ «وراثت» را به کار برده است؟ خدا با کلمۀ وراثت در حال مخابرۀ یک رمز و کد مهم به ماست. این یعنی قطعاً عدهای جنایتکار و مستکبر مالک زمین هستند، که قدرت و حاکمیت در دستان آنهاست. روند تاریخ و حرکت جهان به سمتی میرود، که آنها روزبهروز ضعیفتر میشوند و کار به جایی میرسد که مرگ آنها توسط صالحین صورت میگیرد. سپس زمینی که توسط آنها غصب شده بود، به صالحین ارث میرسد.
2.پیروزی صالحین در زمین قطعی و حتمی است.
ما نباید فریب قدرتنماییهای پوشالی مستکبرین را بخوریم. مطمئن باشیم جریان پیروزی صالحین در زمین یک جریان قدرتمند است، که آرام پیش میرود، اما پیروز قطعی ماجراست. مژده این است که خدا از قوم دیندار میخواهد که هیچگاه ناامید نشوند. حتی اگر آنها تحت حاکمیت طاغوت باشند، جریان زندگی و هدف آنها یک جریان آیندهساز است.
پایگاههای فرهنگی صالحان روی زمین مثل مساجد، زیارتگاهها، عبادتگاهها، سازمانها و جریانهای فرهنگی هیچوقت نابود نخواهند شد و شکست نمیخورند. هیچ قدرتی قادر نیست، روند فعالیتهای اجتماعی صالحین روی زمین را متوقف یا نابود کند. نمونۀ حقیقی این ادعا را در تاریخ ایران میبینیم. سالها حکومت طاغوت در ایران نتوانست دین را از مردم بگیرد و مراکز آن را متوقف کند. این مراکز قدرتمند به آیندهسازی جهان کمک میکنند و بندگان صالح در این مراکز پرورش میابند.
- آیه 5 سوره مبارکه قصص:
«ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم!»
خدا اراده کرده مستضعفان پیروز شوند. قرار است مستضعفان هم پیشوا و امام زمین شوند، هم وارث آن و هیچ کسی نمیتواند، مانع این امر قطعی شود. این بشارت موتور محرک ما برای رسیدن به آیندهای قطعی و تغییرناپذیر است. این نوید کافیست تا قلب ما از اطمینان پر شود و این یقین را به فرزندانمان و نسلهای بعدی هم منتقل کنیم.
آیا میدانیم به چه کسی مستضعف میگویند؟ مستضعفان کسانی هستند که توسط مستکبران به ضعف کشیده شدهاند. کسانی که حیات طبیعی آنها توسط ظالمان آسیب دیده است. این قشر را افرادی تشکیل میدهند که حق حاکمیت جهان از آنها سلب شده، در حالی که قدرت و صلاحیت آن را دارند.
این آیه این معنا را میرساند که جریان تاریخ زندگی مستضعفین و صالحین جهان، قطعاً به سمت قدرت جدی و کادرسازی پیش میرود، نه به سمت ضعف و حذف شدن. اثبات این ادعا را هم امروز در قرن 21 به وضوح میبینیم. دین در قرن 20 به استضعاف کشیده شده و عامل ضعف ملتها معرفی میشد، اما امروز به عامل قدرت و نشاط مردم تبدیل شده است.
اما نکتۀ بسیار مهم و کلیدی در مورد تحقق بشارت این آیه آن است که تحقق این وعده صرفاً به صورت معجزههای غیبی و امدادهای الهی صورت نمیگیرد. خواست قطعی خدا این است که این واقعه به دست خود صالحین رقم بخورد. مستضعفان باید به قدرتی چندجانبه و چندبعدی در ابعاد سیاسی، نظامی، اجتماعی، اقتصادی، علمی، فرهنگی و … برسند، تا بتوانند به مستکبران قدرتمند غلبه کنند. آنها با تکیه بر تلاش مداوم و همت خود باید مستکبران را نابود کنند و زمین غصب شده را از چنگال آنها بیرون بکشند و وارث زمین شوند.
پس قرار است قدرت بزرگی در زمین تشکیل شود، که زمینۀ امامت و وراثت مستضعفان را فراهم کند. قرآن به ما خبر میدهد، قطعاً جریانی در آخرالزمان وجود خواهد داشت، که مستضعفان عالم مشتاقانه به آن پناه میآورند و عضو این حزب میشوند. این جریان به صورت خیلی جدی به تربیت صالحین و روشنگری مستضعفین برای نابودی جبهۀ شرک میپردازد.