جوان عراقی که تو عمود ۸۲۶ موکب داشت، نزدیک اومد. بار دومی بود که می‌دیدمش. جوری سمت ما میومد که انگار سفارشش رو براش نفرستاده بودیم و بد عهدی کرده بودیم. شاید هم حق با اون بود.
گفت:” پس چرا پوسترها رو نیاوردید”
گفتیم:”اومدیم اما شما نبودید.”
دیدار اولمون یادم اومد، چند روز پیش به دیدن کانتر نزدیک اومد و در مورد کارمون پرسید. وقتی متوجه شد که کارمون چیه،ادرس موکبش رو داد و گفت بیایید تو موکب ما هم پوستر بچسبونید.
ما که رفتیم جوان عراقی تو موکب نبود.
حالا بعد چند روز خودش دنبال سفارشش اومده بود.
وقتی کالای خوبی برای عرضه داشته باشی،مشتری حاضر نمیشه اونو به هیچ وجه از دست بده.
حتی شده حضوری میاد و پیگیر سفارشش میشه. درست مثل این آقا، که ما رو با خودش همراه کرد تا پوسترها رو تو موکبش نصب کنیم.
