رسالت انبیا چه بود و پیامبران چه سهمی در آینده تاریخ دارند؟

  1. خانه
  2. سیر حرکت تاریخ به سمت ظهور موعود
  3. رسالت انبیا چه بود و پیامبران چه سهمی در آینده تاریخ دارند؟

 رسالت انبیا، پدیده‌ای فراتر از مرزهای جغرافیایی و تاریخی

مهم‌ترین رسالت انبیا و فرستادگان الهی چه بود؟ به چه دلیل خداوند برای تمام اقوام در تمام دوران‌ها، پیامبر و راهنما فرستاده است؟ آیا رسالت انبیا تنها تربیت افراد در محدوده جغرافیایی و تاریخی زمان خودشان بوده است؟ آیا می‌توان مأموریت و رسالت انبیا را بخشی از جریان آینده تاریخ دانست؟ با وجود گذشت قرن‌ها و فاصله زمانی فراوان بین انبیای گذشته و پیروان ایشان تا امروز، چگونه این افراد در حکومت جهانی صالحان سهیم می‌شوند؟

در این مقاله قصد داریم به موضوع رسالت انبیا، فراگیر بودن این رسالت به بلندای تاریخ و نقش ایشان و پیروانشان در جریان آینده‌سازی و برپایی تمدن نوین اسلامی در سطح جهان بپردازیم، اما پیش از آن لازم است بخشی از آنچه را که در مقالات گذشته درباره ساختار وجودی انسان، هدف خلقت او و نیازش به متخصص معصوم ذکر کردیم، با هم مرور کنیم تا هدف رسالت انبیا و چشم‌انداز حرکت آن‌ها مشخص شود.

گفتیم که ساختار وجودی ما انسان‌ها به گونه‌ای است که در بخش انسانی، یعنی بخش اصلی وجودمان، فقط یک اله داریم و آن هم الله است. هدف از خلقت ما نیز شباهت یافتن به این اله و تبدیل شدن به خلیفةالله است. طبیعتاً ما برای رسیدن به این هدف متعالی احتیاج به مربی داریم؛ یعنی کسی که علاوه بر شباهت کامل به خدا، تمام اطلاعات تخصصی درباره ساختار وجود ما، هدف خلقت‌مان، ارتباطمان با عالم طبیعت و ملکوت و خلاصه همه آن هفت دسته اطلاعات تخصصی را که در مقالات قبلی درباره آن‌ها صحبت کردیم، در اختیار داشته باشد و این شخص کسی جز متخصص معصوم نیست.

مراجعه به متخصص در تمام زمینه‌ها یک امر فطری و عقلانی است و اگر کسی غیر از این عمل کند، کاری جاهلانه انجام داده است، اما در مورد خود انسان این امر از اهمیت بسیار بسیار بالاتری برخوردار است؛ زیرا ما انسان‌ها هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی، پیچیده‌ترین مخلوق عالم هستیم و برای رسیدن به سعادت و عاقبت‌به‌خیری، به هدایت‌های تخصصی که از جانب وحی و نمایندگان معصوم به ما ارائه می‌شود، احتیاج مبرم داریم. کارکرد دین نیز همین است. دین مجموعه‌ای از هدایت‌های تخصصی است که با هدف تنظیم روابط ما با دنیا و آخرت و ایجاد سعادت جاودانه از جانب وحی و به‌واسطه نمایندگان معصوم ارائه می‌شود. دین شاخصه‌های سعادت در تمام ابعاد جمادی، گیاهی، حیوانی، عقلی و فوق‌عقلی را برای ما فراهم می‌کند و ما را در همه ابعاد وجودمان به شکل متعادل و متناسب، رشد می‌دهد، اما همه این‌ برکات تنها در یک صورت اتفاق می‌افتد و آن، حاکمیت متخصص معصوم بر جامعه است.

حاکمیت متخصص معصوم، شرط رسیدن به هدف خلقت

حاکمیت متخصص معصوم در جامعه، شرط اصلی و کلیدی برای استقرار احکام دین است. تا زمانی‌که معصوم بر جامعه حاکم نبوده و حکمش نافذ و لازم‌الاجرا نباشد، نمی‌توان انتظار داشت که احکام دین به‌طور کامل اجرا شوند و انسان‌ها به رشد و تکاملی که شایسته آن‌هاست، دست پیدا کنند. عدم حاکمیت معصوم، دور ماندن او از عرصه مدیریت بر جوامع و استقرار حکومت‌های استکباری و طاغوتی در جهان، همان اتفاق نامبارک و شومی است که طی قرن‌ها گریبان بشر را گرفته و سبب شده میلیاردها انسان از دسترسی به امام و مربی حقیقی‌شان محروم بمانند و زندگی‌شان از لحظه تولد تا مرگ در حد همان کمالات جمادی، گیاهی، حیوانی یا نهایتاً عقلی متوقف شود؛ درحالی‌که هدف خلقت انسان رسیدن به این کمالات نیست؛ ما به این دنیا نیامده‌ایم که ازدواج کنیم، پدر و مادر شویم، ثروت‌اندوزی کنیم، تحصیلاتمان را ارتقا دهیم و بعد هم بمیریم. این‌ها شأن اصلی یک انسان نیست. شأن اصلی انسان رسیدن به مقام خلافت الهی و تبدیل شدن به تجلی کامل خدا بر روی زمین است و این هدف محقق نمی‌شود، مگر در سایه اطاعت از خدا و فرستادگان او.

نکته دردآور اینجاست که همه ما برای مردن ماهی‌ها، سوختن درختان و از بین رفتن موجودات زنده در بلایای طبیعی بسیار اندوهگین می‌شویم و غصه می‌خوریم، اما نبودن متخصص معصوم در جامعه برایمان اهمیتی ندارد؛ درحالی‌که عدم حضور امام در جامعه، مساوی است با مرگ بخش انسانی وجود ما و تلف شدن همه استعدادهایی که برای شکوفا کردنشان به دنیا آمده‌ایم. به همین دلیل خداوند به‌عنوان رب و مربی حقیقی ما در آیات فراوانی از قرآن بر اهمیت اطاعت از فرستادگان الهی برای احیای بعد انسانی وجود تأکید می‌کند، تا ما را از خواب غفلت بیدار کرده و به‌سوی حیات طیبه انسانی رهنمون شود. از جمله این آیات، آیه 24 سوره انفال است که می‌فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اسْتَجيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما يُحْييکُمْ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! دعوت خدا و پیامبر را اجابت کنید، هنگامی‌که شما را به سوی چیزی فرامی‌خوانند که شما را حیات می‌بخشد». یا در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: «وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ» [1]یعنی هیچ قومی نیست مگر آنکه خداوند برای آن‌ها راهنما و هادی فرستاد، تا آن‌ها را هدایت و راهنمایی کنند و از سبک زندگی حیوانی نجات دهند. پس بخش مهمی از رسالت انبیا آشنا کردن مردم با اله حقیقی‌شان یعنی الله بوده است و برای رسیدن به این هدف خود را ملزم به برقراری حکومت می‌دانستند تا در سایه آن بتوانند احکام دین و خدا را به‌طور آزادانه در جامعه حاکم کنند، اما همه انبیا موفق به تشکیل حکومت نشدند. آن‌هایی هم که موفق شدند، نتوانستند آن‌طور که باید احکام خدا را در جامعه پیاده کنند؛ زیرا فشار مستکبران، طاغوت‌ها و کسانی که در این راه کارشکنی می‌کردند، همواره وجود داشت و این موضوع باعث سرخوردگی همان اقلیت صالحی می‌شد که پای اعتقادات خود ایستاده بودند؛ لذا بخش مهم دیگری از رسالت انبیا، برگرداندن امید به پیروان خود و نوید دادن آینده‌ای بود که در آن شر مستکبران برای همیشه از سر مردم برداشته می‌شود و یک حکومت صالح جهانی جای آن‌ها را می‌گیرد.

 

رسالت انبیا، پدیده‌ای فرازمانی و فرامکانی

همان‌طور که گفتیم، بخش مهمی از رسالت انبیا آشنا کردن مردم عصر خود با آینده روشنی بوده که به دست فرزند آخرین پیامبر، یعنی پیامبر اسلام رقم می‌خورد؛ درواقع همه انبیا موظف بودند پیروان خود را نه فقط برای عصری که در آن زندگی می‌کردند، بلکه برای آینده تربیت کنند؛ آینده‌ای که در آن متخصص معصوم در جامعه به حکومت می‌رسد و این رؤیای دیرینه برای قرار گرفتن انسان‌ در جایگاه حقیقی خود، محقق می‌شود. در همین راستا نیز همه پیامبران الهی، پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به‌عنوان آخرین پیامبر و فرزندی از نسل او را به‌عنوان منجی موعود به پیروان خود معرفی می‌کردند.

این تلاش برای ساختن آینده و عبور دادن فکر و قلب افراد از حصار مرزهای تاریخی و جغرافیایی، دو فایده بسیار مهم دارد؛ اولین فایده‌اش این است که امید را در دل مردمان اعصار مختلف زنده نگه می‌دارد و آن‌ها را نسبت به راهی که در پیش گرفته‌اند مصمم‌تر و دلگرم‌تر می‌کند؛ زیرا خود را جزئی از یک جریان بسیار بزر‌گ‌تر می‌بینند و به این وسیله روحیه اتحاد و همدلی با همه انسان‌های صالح در ادوار مختلف در آن‌ها تقویت می‌شود. به عبارت دیگر، آن‌ها به یقین می‌رسند که آثار اعمال صالح‌شان فقط به زمان خودشان محدود نمی‌شود؛ بلکه این اعمال سنگ‌بنای تمدن الهی و اسلامی در آینده بشریت است، دومین یا بهتر است بگوییم مهم‌ترین فایده این کار هم این است که امت‌ها با داشتن این روحیه و این تلاشگری در ساختن آینده سهیم می‌شوند؛ چون بر اساس یک قاعده کلی، هر انسانی با نیات خود محشور می‌شود؛ زیرا نیت‌ها و آرزوهای قلبی ما نشانه سنخیت واقعی وجود ما با چیزی است که آرزو یا نیتش را در دل داریم و شباهت و سنخیت با هر پدیده‌ای همراهی و نزدیکی با آن را با خود خواهد داشت. وقتی نیت کسی به یک امر مقدس و بزرگ تعلق بگیرد، روحش با آن عمل پیوند می‌خورد؛ درنتیجه حتی اگر موفق به انجام آن نشود، آن عمل به عنوان یک عمل مثبت در پرونده اعمالش ثبت خواهد شد. در مورد نیات بد و پلید نیز همین‌گونه است. اگر کسی نیت پلیدی در دل داشته باشد، یا به کارهای ناشایستی که دیگران انجام می‌دهند راضی باشد، ولو خودش دستی در انجام آن نداشته باشد، آن عمل در پرونده اعمالش ثبت خواهد شد. با این حساب، افراد صالح و پیروان پیامبران الهی تنها به دوران خود تعلق ندارند؛ بلکه در زمره لشکریان خدا در تمام قرون و اعصار تلقی می‌شوند. احساس زیبا و سازنده عضویت در لشکر خدا و همراهی با همه صالحان، آنقدر شیرین و باشکوه است که هیچ لذت و افتخاری با آن برابری نمی‌کند.

با توجه به نکاتی که گفتیم، رسالت انبیا محدود به زمان و مکان خودشان نبوده است؛ بلکه آنان و پیروانشان بخشی از حرکت جهانی عظیمی هستند که در طول قرن‌ها علیه حکومت‌های استکباری شکل گرفته و در نهایت منجر به قیام منجی موعود و برقراری حکومت صالحان در جهان خواهد شد. از این رو، توجه به آینده تاریخ برای همگان در همه اعصار بسیار ضروری و واجب است؛ تاحدی‌که می‌توان گفت بدون توجه به آینده حتمی و موعود جهان که در آن متخصص معصوم به حکومت می‌رسد، امکان دین‌داری وجود ندارد. در حقیقت بدون توجه به آینده و بدون تلاش برای زمینه‌سازی آن، دین‌داری ما یک دین‌داری منفعلانه است که صرفاً در انجام یکسری عبادات واجب و مستحب خلاصه می‌شود و رشد چندانی در پی نخواهد داشت. مسئله توجه به آینده آنقدر مهم است که می‌توان گفت «عابدین و اهل دین، اگر فهم آینده‌نگرانه به دین نداشته باشند، اصلاً دین را نفهمیده‌اند. دین‌داری یعنی نگرش مثبت به آینده و حرکت به‌سوی آن…» [2]دین‌داری یعنی فهم امیدوارانه نسبت به آینده و ساخت آینده، اما چرا؟

گفتیم که اسلام سه شاخصه و ملاک اصلی دارد که این سه شاخصه رحمانیت و رحیمیت، آرامش و شادی هستند. رحمانیت به معنی عشق و مهر گسترده نسبت به تمامی مخلوقات خداوند است. دلسوزی برای تمام مردم جهان و آرزوی بهبودی اوضاع جهانی در سایه فهم خود و درک بُعد انسانی وجود آرزویی است که باید در قلب تمامی مسلمانان وجود داشته باشد. عمل و تلاش هم از مشخصه‌های آرزو و نیت صادقانه است؛ در نتیجه اگر کسی مومنی حقیقی باشد، برای تسریع در امر فرج و ظهور منجی موعود تلاش خواهد کرد و این تلاش او را در جریان آینده‌سازی از ابتدای خلقت انسان تا ابدیت شریک می‌کند.

اگر کسی بتواند جهان‌بینی خود را تا این اندازه گسترش دهد و خود را بخشی از جریان آینده‌سازی تاریخ بداند، تک‌تک اعمالش ضریب بی‌نهایت می‌گیرد و در تمام اعمال صالح گذشتگان و آیندگان سهیم خواهد شد؛ کار ویژه و یکی از اهداف مهم رسالت انبیا نیز همین بوده است.

[1]  سوره رعد، آیه 7

[2]  پایگاه اینترنتی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری، در دیدار با زائران حضرت رضا (علیه‌السلام)؛ 15/01/1371

اشتراک گذاری در

9 پاسخ

  1. مطلب بسیار مهم و کلیدی بود امیدوارم بتونم قدمی هر چند کوچک ولی موثر در این راه داشته باشم.

  2. تا زمانی که خود و علت خلقت خودمان را نشناسیم، مصیبت نبودن امام که متخصص معصوم هست را درک نمی کنیم.

  3. با این نوع نگاه به زندگی این دنیا و تاثیرش در آینده تمام دنیا، میشه جور دیگه ای زندگی کرد

  4. چقدر توصیح مفصل و کاملی ،خدا خیرتان بدهد چقدر دید و نگرش ما رو کامل میکنید

  5. مطالب خیلی مفید و شنیدنی بودند
    خیلی به دانسته هام اضافه شد
    ممنونم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *